printlogo


کد خبر: 287220تاریخ: 1403/4/20 00:00
درباره برنامه خوب ادبی شبکه ۴ سیما
از «سرزمین شعر»

حسن خسروی‌وقار: «...و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند. آیا نمی‌بینی که آنان در هر دره‌ای سرگردانند؟ و چیزهایی می‌گویند که خود نمی‌کنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند، داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند، به‌زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه بازخواهند گشت» [قرآن کریم، سوره شعراء/ آیات ۲۲۴ تا ۲۲۷، ترجمه استاد دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی].
از آن رو که شعر را پاسخ تخیل آدمی به نیازهای عاطفی‌اش می‌دانم که در بستر زبانی آهنگین بیان می‌شود، چنین باوری را پذیرایم که ضمیر شاعر بدان جهت که دمادم با اتفاق افتاده‌های بیرونی در چکاچاک است، ویژگی آینگی می‌یابد و هر رخداد سیاسی یا اجتماعی بر لوح خاطر او به صورت تصویری یگانه رخ می‌بندد و بر بوم کلام شکل دیداری به خود می‌گیرد.
 «و کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود»1
حال این تصویر، با توجه به جهان‌بینی شاعر که از اندیشه و اعتقادات و اندوخته‌های زیستی او جریان می‌گیرد و نگاه عاطفی او به هستی را شکل می‌دهد، در آینه عاطفه هر شاعر غیرمقلدی دگرگون جلوه می‌کند و درست همین جاست که فراوانی تصاویر ساخته شده، شعرها و سوگیری‌های سیاسی گوناگونی را در ساحت سخن شکل می‌دهد. حتی اگر آن تصویر به جامه کلام درآمده، عاشقانه هم باشد، گریزی از بیان آشکار و نهان موضع سیاسی نخواهد داشت! چرا که آغاز شعر با واکنشی عاطفی است نسبت به کنش‌های جهان درونی و بیرونی. عاطفه شاعران نیز پیوند سرراستی با چگونگی نگرش ایشان به الهیات دارد و خدای ناکرده اگر شاعری، الهی نباشد، عواطفش در امور غیر الهی تحریک می‌شود و شعرش مایه گمراهی خواهد بود. 
از سوی دیگر، ما در قلمرویی زیست می‌کنیم که «شاعران  وارث آب و خرد و روشنی‌اند»2 و اهالی آن از دیرباز تاکنون  تمام باورهای خود از سیاست تا مذهب و عرفان و عشق و حتی روزمرگی‌های خود را با صدای شعر بیان می‌کنند؛ از فردوسی و نظامی و مولوی و حافظ و سعدی و جامی و صائب و بیدل تا نیما و اخوان و سهراب و قیصر و منزوی و معلم، همه و همه صداهای گوناگون تاریخ و حماسه، عشق، رنج و شادی اهالی این قلمرو‌اند. شعر آنقدر برای ایرانیان بزرگ است و در همه جویبارهای زندگی ایشان جاری است که حتی بستری می‌شود برای بیان آرای حکمی و فلسفی‌شان. تا جایی که شاردن فرنگی در قرن هجدهم میلادی پیرامون «گلشن راز» شیخ شبستر چنین می‌گوید: «ایرانیان کتابی دارند که تمام دریافت آنها خواه در فلسفه و خواه در حکمت الهی در آن جمع شده است و می‌توان آن را مجموعه الهیات این قوم خواند».3
با درک والایی و اثرگذاری شعر در ملک زبان فارسی، می‌توان این پرسش را طرح کرد که چرا صاحبان قدرت در طول تاریخ به شاعران بسیار ارج می‌نهاده‌اند؟ شاعران از آن رو که هم بر بینش مردم زمانه نسبت به حکومت وقت و هم بر قضاوت آیندگان از پیشینیان بسیار اثرگذارند و نیز با فتح فرهنگی سایر بلاد، زمینه اعمال نفوذ ایران بر آن ممالک را فراهم می‌آورند، باید مورد توجه خاص حاکمیت قرار بگیرند. 
از سوی دیگر زبان به عنوان مهم‌ترین پایه فرهنگی جامعه، بدون حمایت حکومت، مورد هجمه بیگانگان قرار می‌گیرد و فرو می‌ریزد. کمااینکه در ۳ قرن نخست اسلامی با حمله یهود قبای خلفای عرب پوشیده به ملک فارسی و نیز در روزگار سلطه استعمار بر ایران پیش از انقلاب اسلامی، بنای تمدنی ما در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود. به گونه‌ای که در ۳ قرن نخست هجری زبان رسمی کشور به عربی مبدل گشت و اگر سامانیان با پاسداشت شاعران و حکمای ایران، به داد زبان فارسی نمی‌رسیدند و در ادامه بزرگانی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی به نگاهداشت تاریخ و زبان ایران همت نمی‌گماشتند، پیوند ما با گذشته الهی خویش از بین می‌رفت و در دستگاه سقیفه‌محور و یهودساز اموی و عباسی هضم می‌شدیم و چیزی از ایران و ایرانی و فرهنگ شیعی باقی 
نمی‌ماند.
همین‌طور از دوران باشکوه صفویه به این سو که سرزمین ما در یوغ بی‌حکمتان و زن بارگان و بی‌ریشگان قجر و میرپنج افتاد و غرب‌گدایی در نهایت خود روی داد و منورالفکران درباری با سوزاندن دواوین استادانی چون حافظ به دنبال روشنایی بودند و تاریخ را نه از شاهنامه، که از افسانه‌های یهودیان می‌گرفتند و خرد را در آثار فلاسفه فرنگی می‌جستند، بسیاری از شاعران آن زمان قرار خود را در سفارتخانه‌های آلمان و فرانسه می‌دیدند. البته بودند شاعران ایران‌دوستی چون نیما و اخوان و سهراب و فروغ و شهریار و رهی و سایه که چراغ ادب فارسی را با روغن جان خویش فروزان نگاه داشته بودند اما در نهایت ناامیدی و تنهایی.
سپاس ایزد را که پس از طلیعه انقلاب اسلامی و برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، رهبرانی عنان کار را در این «کهن بوم و بر»4 به دست گرفتند که هم خود شاعر و ادیب بودند و هم به جایگاه بلند شعر در تمدن دیرپای ایران آگاهی داشتند و هم می‌دانستند که احیای تمدن الهی ایران بدون پاسداشت شعر ناممکن است. این ادراک تمدنی - ادبی ایشان در نیم قرن گذشته چونان چشمه‌ای خروشان در کرت کرت این نظام فرهیختگانی جاری شده است و تمام نهادهای حکومتی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا حوزه هنری و رسانه ملی و حتی شهرداری‌ها و امور مساجد کشور و... هر یک به روشی به کار شعر و شاعران می‌پردازند؛ برگزاری انجمن‌ها و جشنواره‌ها و همایش‌های گوناگون ادبی گواه این مدعاست.
یکی از این رخدادهای قابل ستایش ادبی، برنامه «سرزمین شعر» است که به تهیه‌کنندگی میهن‌دوست فرزانه، برادر علی زارعان از شبکه ۴ سیما میهمان خانه‌های ایرانیان بوده است.
در سرزمین شعر، رسانه فراگیر زمانه ما در خدمت بنیان تمدنی ایران‌زمین قرار می‌گیرد و در گذر زمان می‌تواند پیوند اهالی این روزگار را با شعر و شاعران خودشان استوارتر کند. البته این نکته را باید پیش چشم داشت که این سازه صداوسیمایی در آغاز راه است و بخردان نیک می‌دانند که تنها متن ننگاشته است که بی‌عیب می‌نماید.
«من کمترین که از شاعران دعوت شده به برنامه سرزمین شعر» نیز بوده‌ام، برای خوش‌ساخت‌تر شدن و اثرگذار‌تر بودن این برنامه در میان ساکنان گوناگون زبان فارسی، پیشنهادهایی دارم که فشرده و فهرست وار می‌گویم:
۱) به جای ۸ گروه، 33 گروه از سی‌ویک استان کشور و ۲ گروه هم از ۲ کشور تاجیکستان و افغانستان در این مسابقه، به رقابت بپردازند. این رقابت، استان‌های کنونی و گذشته ما را به تحرک وا می‌دارد که برای پیشرفت شعر سرمایه‌گذاری کنند. فایده دیگر این اتفاق، آن است که ایرانیان به جای آنکه یک ماه در سال با شعر روزگار خود مأنوس باشند، می‌توانند هر روز با شعر زمانه انس بگیرند. 
۲) نمره هر داور بزرگوار پس از شنیدن هر شعر به طور شفاف بیان شود تا امکان هرگونه فکر ناموزون در ذهن مخاطب که خدای ناکرده به تبانی و تأثیر حب و بغض شخصی در قضاوت عزیزان گره می‌خورد، گرفته شود. 
۳) در روند اجرای سرزمین شعر، گروهی از هموطنان شعردوست ایران‌زمین حاضر باشند و امکان انتخاب شاعر مردمی در هر برنامه فراهم 
آید.
۴) در ساخت صحنه و پرداخت تدوین و انتخاب مجری از ذوق شاعران جوان این کهن‌سرا کمک گرفته شود تا برآیند زحمات عزیزانم، بیشتر جلوه کند.
۵) از آنجا که شاعران عاطفی‌اند و طبع شکننده‌ای دارند، نیک‌تر آن است دست‌اندرکاران پشت صحنه برنامه، تا می‌شود از خود شاعران باشند، چرا که ایشان از خلق هم آگاه‌ترند و رعایت شأن یکدیگر را می‌کنند. 
۶) اگر قرار است اساتید موسیقی هم در سرزمین شعر حاضر باشند، بهتر است که کنار داوران محترم بنشینند و پیرامون موسیقی شعرها اظهار نظر کنند و حق رای داشته باشند تا هم شأن آن بزرگ نگاه داشته شود و هم شاعران، عیار موسیقایی شعر خود را بسنجند. 
 امید است سازندگان کاردان این برنامه، پیشنهادهای این کمترین و دیگر شاعران خوب روزگار را در بهبود ساخت سرزمین شعر پیش چشم داشته باشند و مهر الهی هماره راهگشای امورشان باشد.
____________________
پی‌نوشت:
۱- «و کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمه نخستین بود» 
حسین منزوی
۲- «پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند
پشت دریا‌ها شهری است
قایقی باید ساخت» 
سهراب سپهری
۳- شرح گلشن راز، دکتر کاظم دزفولیان، نشر طلایه، صفحه ۷
۴- «ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ‌ای کهن بوم و بر دوست دارم» 
مهدی اخوان ثالث

Page Generated in 0/0059 sec