گروه فرهنگ و هنر: بعد از ورود اسلام به ایران و سپس تحکیم تشیع در دوره صفویه، مبانی و اصول تشیع نیز گسترش یافت. از آنجا که حادثه جانگداز کربلا و شهادت امام حسین(ع) برای جهان تشیع در همه ادوار داغی تازه است، شیعیان همیشه سعی در زنده نگه داشتن این مصیبت بزرگ داشتهاند. یکی از تلاشها برای نشان دادن فاجعه عظیم کربلا نمایشی مذهبی به نام «تعزیه» است. از دوره صفویه همواره در ایام محرم تعزیه اجرا شده است، هرچند در گذر زمان تغییراتی در نسخ خطی ایجاد شد و گاهی تعزیه رنگ تشریفاتی به خود گرفت اما همیشه یادآوری حادثه کربلا کم یا زیاد، ساده یا با تکلف بوده و هست و ادامه داشته است.
برای نخستینبار معزالدوله دیلمی (احمد پسر بویه) شاهنشاه دیلمی ایران پس از تسلط بر بغداد، مرکز خلافت عباسی، به رغم احساسات مذهبی خلیفه و فقهای اهل سنت، دستور داد در آن شهر مجالس تعزیه سیدالشهدا در دهه اول محرم برپا شود. بازارها بسته شد و مردم به علامت عزا لباس سیاه پوشیدند و از آن پس، این مراسم در اغلب شهرستانهای ایران مخصوصا شهرهای ساحلی دریای خزر و آذربایجان معمول شد.
نمایشی مذهبی که نتیجه آن غمانگیز یا به اصطلاح فن تئاتر از نوع تراژدی است که به وسیله دستههای مخصوص در ماه محرم و صفر و گاهی در روزهای آخر ذیالحجه در روستاها و شهرها اجرا میشد. بازیگران عموما مرد بودند و نقش حضرت زینب(ع) نیز در این نمایش توسط بازیگران مرد اجرا میشد. کارگردانان نمایش سعی داشتند برای اجرای نقش زنان حتیالامکان از مردانی که صدای نازک داشتند استفاده کنند.
محل نمایش غالبا در یکی از میدانهای شهر یا روستا بود و گفتارها منظوم همراه با آهنگ و گاهی بدون آهنگ و به صورت گفتوگوی معمولی، البته در گذر زمان تعزیهنامهها دچار تغییراتی شد، از جمله کاهش آوازها و کلام یک نفر و کاسته شدن از گفتوگوهای طولانی و ملالآور.
موضوعات و مضامین تعزیه با گسترش تعزیهخوانی دچار دگرگونی بسیار شد و موضوع کربلا و شهادت امام حسین(ع) نقش محوری یافت.
همان طور که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، تعزیهخوانی از دوره آلبویه آغاز شد و این مراسم مذهبی به مرور زمان از صورت ساده و بیتکلفی اولیه بیرون آمد. پس از حمله مغول و ترکتازی تیمور، با استقرار حکومت صفویه در ایران، تعزیه رونق و جلوه خاصی یافت و در دوره قاجاریه علاوه بر اجرای تعزیه، مجالس روضهخوانی و سینهزنی همراه با نمایشهای مذهبی معمول شد. سرودن نخستین اشعار تعزیه ظاهرا با اجرای نخستین تعزیه در ایران همزمان بوده است.
بسیاری از مردم بر این باورند تعزیه ریشه در باورهای مذهبی پیش از اسلام داشته است که در دوران صفویه دارای حیات شده است. از نوشته جهانگردانی که در دوره صفویه از ایران دیدن کردهاند میتوان دریافت حکومت صفویه در ایجاد و تحول تعزیه نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. تعزیهخوانی و اجرای آن پس از دولت صفویه در دوره زندیه به حد تکامل میرسد و ظاهرا کهنترین تعزیهنامه که در حال حاضر موجود است، مربوط به عصر کریمخان زند است.
اما دوره اوج تعزیه و اهمیت و ارج نهادن آن دوران قاجاریه است. در آن دوره بزرگان حکومتی و رجال درباری به برپایی تعزیه به نحوی باشکوه میپرداختند و از فراهم آوردن امکانات برای این نمایش مذهبی جهان اسلام کوتاهی نمیکردند.
تعزیهخوانی در آغاز دوره سلطنت قاجارها به صورت یک نمایش آیینی - مذهبی جلوهگر شد و روند تحول و تکامل را پیمود. فتحعلیشاه مردی مذهبی - یا به ظاهر مذهبی - بود که به تعزیه و تعزیهخوانی علاقه نشان میداد و در همگانی کردن این سنت مذهبی در میان مردم و جامعه کمابیش نقش مهم و موثری داشت. او سرپرستی و نظارت بر امور مربوط به مراسم عزاداری و تعزیهخوانی دربار و دولت را در ماه محرم به بزرگان و رجال دربار خود میسپرد و در بعضی مجالس تعزیه، بویژه مجالس روز تاسوعا و عاشورا که کارگزاران دربار برپا میکردند، حاضر میشد.
رجال دربار و اعیان و بزرگان به علت تعصبات مذهبی به سنت آبا و اجدادی خود تمام تلاششان را برای برگزاری این مراسم به نحو احسن میکردند و هریک به نوبه خود در دهه اول محرم در تکیهها یا حیاطهای بزرگ خانههایشان، مجالس سوگ و تعزیهخوانی برپا میکردند.
در دوره سلطنت ناصرالدین شاه، نمایش مذهبی یا شبیهخوانی وسیله اظهار تجمل، شکوه و جلال سلطنتی شد و نقارخانه دولتی نیز در کار نمایش وارد شد و در اواخر عهد ناصری تجمل و تفریح نمایش مذهبی بیش از جنبه عزاداری و سوگواری آن شد. حتی قصهها و داستانهایی مانند: داستان دره الصدف، تعزیه امیرتیمور، تعزیه حضرت یوسف و عروسی دختر قریش که هیچ ارتباطی با فاجعه کربلا نداشت به این هنر نمایشی وارد شد و بدین ترتیب، نمایش مذهبی به صورت یک هنر - صنعت خاص درآمد.
تعزیهخوانی هرچند در دوره قاجار جنبه مذهبی و سوگواری داشت اما موجب حفظ نغمات ملی و ردیفها و گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی شد. چون خواننده خوشصدا بهتر میتوانست در دل تماشاچیان تعزیه و عزاداران رخنه کند، کارگردانان، تعزیهخوانانی را که صدای گرم و خوشآهنگی داشتند برای نقشها انتخاب میکردند و این جوانان مدتی نزد استادان تعزیهخوانی که به موسیقی ایرانی کاملا آشنا بودند، طرز صحیح خواندن را فرا میگرفتند و تمرین میکردند و به این ترتیب مکتب تعزیه و شبیهخوانی، خوانندگانی را پرورش داد که در فن آواز به تبحر و در مقام موسیقی ایرانی به مقام هنری رسیدند.
استاد هنرمند روحالله خالقی سعی فراوانی برای جمعآوری نام خوانندگان هنریای که در دوره قاجار در مکتب شبیهخوانی پرورش یافتند به کار برده و نام عدهای را در تالیف نفیس خود آورده است. از جمله این هنرمندان یکی سیداحمدخان است که در تعزیه نقش «حضرتعباس(ع)» و «حربن یزید ریاحی» را ایفا میکرد و نخستین خوانندهای بود که آوازش در صفحات موسیقی مخصوص گرامافون ضبط شد. «قلیخان شاهی» هم به علت داشتن صدای نازک، نقش حضرت زینب(ع) را بازی میکرد و آواز دشتی را بسیار خوب میخواند و علاوه بر شرکت در تعزیه، خواننده مجلسی هم بود و آهنگهای ضربی و تصنیف میخواند که چند صفحه از کارهای وی باقی مانده است.
دوره پهلوی، دوره افول تعزیه است. تعزیه رو به زوال میگذارد و انگیزهای برای گروههای تعزیهخوانی باقی نمیماند که به این کار مداومت ورزند.
در دوره پهلوی دیگر از تکیه دولت - یادگار دوران شکوه تعزیه در دوره قاجار - خبری نبود. درواقع تعزیه رو به زوال گذاشت و دستههای بازیگران برای تأمین معاش مجذوب ارزش تجاری شدند. دستهها برای به دست آوردن بهترین جاها برای نمایش با هم در نزاع بودند. افرادی که هزینههای تعزیه را متقبل میشدند، کم و کمتر شدند، بنابراین هنگام اجرای تعزیه بازیگران به جمعآوری پول از تماشاچیان میپرداختند و در حساسترین موقع، تعزیه قطع میشد. چشم و همچشمی میان دستههای حرفهای یا نسبتا تجاری و کارهای آنان از جمله دزدیدن نسخ خطی از یکدیگر و افزوده شدن تعزیهخوانان غیرمتخصص، بر تعزیه تاثیر بدی گذاشت.
با روی کار آمدن رضا پهلوی، اجرای تعزیه و مراسم سوگواری مشابه آن ممنوع شد و از سال 1312 هجری شمسی بر اثر جلوگیری از تعزیهخوانی، دستاندرکاران این نوع نمایش، شهرها را رها کرده و روانه روستاها و نقاط دورافتاده کشور شدند و به کارهایی مانند دست بردن در نسخههای اصیل، دگرگون کردن متن تعزیهها و ایجاد تحریف در برخی صحنهها به منظور تأمین اهداف خوانین و حکمرانان محلی پرداختند.
اگرچه تعزیه از شهرها دور شد و از فرهنگ شاهی و سنتهای درباری مصون ماند ولی در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگهای عامیانه شد. پس از سقوط رضاخان در سال 1320 و روی کار آمدن محمدرضا، تعزیه با قوت بیشتر و تجدید حیات گذشته و جلوههای هنری بازمانده از دهههای قبل، حضور خود را در برخی محافل شهری نشان داد ولی به دوران اوج خود یعنی عهد ناصری بازنگشت.
درواقع به صورت موروثی و عادات مذهبی با شیوههای ابتدایی و با امکانات ساده اجرا میشد و اثری از نضج مجدد، تنوع و بازسازی متون نسخ در آن مشاهده نمیشد. در آن دوره (پهلوی) با به اجرا درآمدن مجلس تعزیه عبدالله عفیف در سال 1344 در تهران و نیز برگزاری چند تعزیه در شیراز، تعزیه در شهرهای بزرگ دیگر هم متداول شد اما هرگز به رونقی که شایسته باشد، دست نیافت.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و بر اثر تأکیدهای مکرر حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر اجرای عزاداری سنتی باشکوه، تعزیهخوانی رواج رو به رشدی یافت اما در نهایت تاسف شاهد هستیم که در معدود مواردی همچنان شاهد متون غیر اصیل و بعضا مخدوش در نسخ این هنر با اصالت هستیم که امیدواریم این ضعف نیز در دوران رونق و شکوه تعزیه با همت دستگاهها و مسئولان مربوطه برطرف شود.