علیرضا کیانپور*: یکی از متفکرانی که در تاریخ معاصر به قیام عاشورا توجه داشته و مجموعهای از مطالب و یادداشتهای او حول یک کتاب گردآوری شده، مرحوم شریعتی و کتاب «حسین وارث آدم» است. به مناسبت ایام عزای سیدالشهدا، نگاهی به این کتاب و روایت شریعتی از قیام امام حسین(ع) خواهیم داشت.
در ابتدا باید گفت شهید مطهری نسبت به کتاب «حسین وارث آدم» مرحوم شریعتی معتقد است این کتاب یک روضه مارکسیستی است و ایشان این تعبیر را در کتاب حماسه حسینی به کار برده است. مرحوم شهید مطهری حساسیتهای فراوانی نسبت به مساله بسط گفتمان چپ در دهههای 40 و 50 داشت و هر چه به شرایط تاریخی دهه 50 نزدیک میشویم حساسیت ایشان در این زمینه بیشتر نیز شده است.
مشخصه تحلیل شریعتی از قیام عاشورا همین نکتهای است که مرحوم مطهری اشاره کرده، یعنی تحلیل شریعتی در چارچوب آموزههای عمومی چپ است؛ یک تحلیل دیالکتیکی که در سراسر کتاب در قالب استعارههای اصیل دینی مانند هابیل و قابیل، خیر و شر، ظلم و شرک میبینید و بعد مساله تحلیل طبقاتی و مثلث دیالکتیکی تز، آنتیتز و سنتز که به زبانهای گوناگون و تحت تعابیر مختلف به کار برده میشود.
البته باید گفت به باور بنده، نگاه کلی شریعتی در افق اندیشه او نگاهی است که از چندین مکتب مارکسیسم، نئومارکسیسم، سوسیالیسم، سوسیال - دموکراسی، عرفان و آموزههای خاص عرفان شیعی و عرفان خراسانی در قالب رویکرد استخدامی بهره گرفته است. یعنی سنگبنای نگاه شریعتی و دال مرکزی نگاه ایشان را اسلام شیعی با گرایش عدالتخواهانه میبینم. او اما مفاهیم مختلف را در راستای یک طرح کلی گزینش و استخدام میکند که غایت آن در پروژه عرفان، برابری و آزادی و در قالب یک رویکرد سنتزی معنا پیدا میکند.
به اعتقاد بنده، شریعتی نخستین متفکر معاصری است که ضرورت یک رویکرد سنتزی و طراحی یک سنتز کلان را به طور جدی درک کرده و این وجه تمایز شریعتی است. به باور من، خلاف تصور منتقدان و حتی مرحوم مطهری، رویکرد استخدامی و پروژه سنتزی شریعتی که شیعهپایه و اسلامپایه است، یک رویکرد التقاطی یا مشمول مفهوم التقاط یا گرایشهای سخیف گروههای چپ نمیشود. یعنی اساسا نمیتوانید شریعتی را بهمثابه یک متفکر اجتماعی در قیاس با این جریانات بگذارید. حتی متفکرانی مثل محمد نخشب یا دکتر حبیبالله پیمان - که همدورهای او بودند- هرگز قابل مقایسه با تراز شریعتی به عنوان یک متفکر اجتماعی نیستند.
نکته دیگری که درباره ویژگیهای شریعتی منحصر به فرد است این است که به اعتقاد من شریعتی ربالنوع استعارهسازی و نمادسازی است. این یکی از برجستهترین وجوه کار شریعتی است که عمدتا از بستر جامعهشناسی تاریخی به تحلیل مسائل میپردازد. اگر بشود یک تعریف برای آنچه شریعتی در حوزه تئوریپردازی اجتماعی انجام داده صورتبندی و بیان کرد، تعریف بنده این است که کار او تئوریپردازی اجتماعی از دریچه جامعهشناسی تاریخ و فلسفه تاریخ و با محوریت نمادسازی و استعارهپردازی است. کار شریعتی در حوزه جامعهشناسی تاریخی و ترکیب آن با ادبیات فوقالعاده گیرا و جذاب، کانه انسان را مستغرق در روایت او میکند. یعنی انسان مستغرق در روایت تاریخی و تحلیل جامعهشناختی او و ادبیات فوقالعاده ارزشمند او میشود.
به نظر من مرحوم مطهری در ارزیابی کتاب حسین وارث آدم، ارزیابی منصفانهای نداشته اما ایشان هم میفرماید این کتاب از نظر ادبی عالی است. مطهری بر این باور است این کتاب از نظر فلسفی یا معرفتی متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است. این تعبیری است که مرحوم مطهری هم در باب کتاب اسلامشناسی و هم در باب کتاب «حسین وارث آدم» شریعتی به کار میبرد، لذا همانطور که گفته شد این کتاب واقعا به لحاظ ادبی فوقالعاده است و ارزش ادبی فوقالعادهای دارد.
نکته دیگری که در این کتاب مشهود است این است که انبوهی از اطلاعات تاریخی ارزشمند بویژه در حوزه تاریخ ادیان برای مخاطب ارائه میشود که از این جهت نیز کتاب ارزشمندی است. در این کتاب فکتهای فراوانی در حوزه تاریخ و تاریخ ادیان ارائه شده است اما در حوزه فلسفه تاریخ همانطور که عرض کردم کاملا تاثیر یک تفسیر طبقاتی و دیالکتیکی از تاریخ مشهود است.
از نظر گرایش چپ در این کتاب چنانکه شهید مطهری اشاره میکند یکی از تندترین کتابهای شریعتی از منظر بهرهگیری از ادبیات مارکسیستی است. البته دترمینیسم تاریخی را تصریحا رد میکند و بر آن میتازد.
در نهایت شریعتی بر اساس پروژه همیشگیاش به دنبال یک تقریر انقلابی از حادثه عاشوراست. ایشان به زیبایی تعبیر ثار و ثوره را مطرح میکند. یعنی پیوندی بین ثارها در تاریخ و ایجاد ثوره برقرار میکند و این از آن دستاوردهای ادبی و نکتهپردازیهای زیبا و تحلیلهای زیبایی است که در آثار شریعتی فراوان است و در این کتاب هم مشهود است.
شریعتی اما در میانه یک خوانش انقلابی و مسیحی از واقعه عاشورا قرار میگیرد. یعنی هم قیام حضرت سیدالشهدا را استمرار حرکت انقلابی تاریخی انبیا و آن را مرحله فراز حرکت انقلابی میداند و هم مساله فدا شدن حسین(ع) برای تاریخ و بشریت را بیان میکند. مساله فدیه شدن حضرت اباعبدالله(ع) در واقع تنه به آن خوانش مسیحی میزند که میگوید حسین(ع) خود را فدا کرد تا گناهان امت را پاک کند. البته هر چند نمیشود اثر صریحی از این نگاه در این کتاب دید اما لاقل بر اساس متنی که هست، به نظر میرسد رگههایی از این مساله در آن وجود دارد.
به این معنا شریعتی، حسین(ع) را وارث آدم تا خاتم میداند و به تقدیم جان و فداکاری و فدیه شدن حضرت سیدالشهدا اشاره میکند که یک حرکت برای نجات تاریخ و نجات انسان و نجات بشریت است.
3 تئوری اصلی – هرچند نظریات متنوعی بیان شده - درباره حرکت امام حسین(ع) و نهضت عاشورا، قابل بحث است: یکی تقریر حرکت امام حسین و قیام آن حضرت در چارچوب تشکیل حکومت اسلامی که نگاه مرحوم صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید است، دوم نگاه مرحوم مطهری درباره محوریت امر به معروف و نهی از منکر در حوزه تبیین فلسفه قیام عاشورا است و سوم نگاه متاثر از رویکرد مسیحی است که حرکت مسیحوار و قربانی کردن و فدیه شدن امام حسین را بیان میکند و آن حضرت بهمثابه فدیهای در مسیر بخشش گناهان یا در مسیر اصلاح امت معرفی میشود.
من فکر میکنم در میان این 3 نگاه، نگاه دوم - البته با یک تقریر و با یک صورتبندی دقیقتر – نگاه ژرفتری به لحاظ تاریخی به مساله است. بنابراین من نگاه شهید مطهری را با یک تقریر خاصی در قالب حرکت در مسیر اصلاحات اجتماعی و در چارچوب منطق اصلاحگری، ارجح میدانم.
آنچه برآیند گفتار خود حضرت است، مشخص میکند مهمترین تبیین حضرت از علل حرکت خود، این است که هدف حضرت یک اصلاح بنیادین یا اصلاح انقلابی است. تعبیر مرکزی و مهم حضرت در این حوزه روایتی است که میفرماید: «انی لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی (ص) ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی ابن ابیطالب(ع)». بنابراین منطق امام، منطق اصلاحات بنیادین سیاسی و اجتماعی است.
اصلاح یک مفهوم فرآیندی است و تابع بسط ید مصلحان است. اصلاحات به مقدورات و واقعبینی شرایط اجتماعی بازمیگردد که از سطح اصلاح تا انقلاب اجتماعی را شامل میشود. بنابراین هر میزان بسط ید مصلحان و شرایط و اقتضائات اجتماعی اقتضا کند، مساله اصلاح کاملا تابع این مقدورات است.
یک نکته دیگر اینکه ما یک ظهور تاریخی از مفهوم انقلاب تدریجی را در صدر اسلام هم میبینیم. من اعتقاد ندارم هیچ مفهومی از جمله انقلاب، روشنفکری و سایر مفاهیم برآمده از عالم مدرن، فاقد صورتهای تاریخی است، چراکه نگاهم در تحلیل این مفاهیم یک نگاه جوهری است. اگر مفهومی یک جوهرهای دارد و آن جوهره در تاریخ در مصادیق متعددی ظهور کرده، این مفهوم یک مفهوم وابسته به عالمیت مدرن نیست، بلکه صورتبندی جدیدی در مدرنیته یا شاید صورتبندی منسجمتری در فلسفه مدرن پیدا کرده است. بنابراین اگر ما از مفهوم روشنفکر استفاده میکنیم به یک معنا سقراط و ارسطو هم یک روشنفکر هستند. مفهوم انقلاب هم تابع همین منطق است. بنابراین ما صورتهای تاریخی از مساله انقلاب داریم و انقلاب را نمیتوانیم محدود به یک مفهومی کنیم که برآمده از تفکر مدرن است، بلکه در مدرنیته یک صورتبندی تئوریک منسجم و جدید پیدا کرده است اما اینگونه مفاهیم، مفاهیمی تاریخی هستند.
نکته پایانی اینکه مساله اصلاح در منطق قرآن صورتبندی واقعبینانه و دقیقی دارد. این صورتبندی به شما میگوید هر گام در مسیر اصلاح و هر میزان از اصلاحات بنا بر واقعیتها و بسط ید مصلحان اصالت دارد و آثار خود را خواهد داشت و این یک صورتبندی واقعبینانه، روشنبینانه، امیدبخش و سازنده است.
در منطق کلامی شیعه، امام به مثابه انسان کامل و در حد نهایی کمال اگر بسط ید پیدا کند میتواند مراحل اصلاح و تکامل فرآیند اصلاح را بپیماید و اساس نگاه شیعه در حوزه مهدویت و ظهور هم به همین ترتیب است.
مدرس دانشگاه *
******
مروری بر 4 رویکرد در نگارش مقاتل سدههای اخیر
عصر جدید مقتلنگاری
محسن رنجبر*: بحث ما درباره مقاتل سدههای اخیر بویژه مقاتل دورههای صفویه و قاجار است اما ابتدا مقدمهای کوتاه درباره مقاتل عصر متقدم بیان خواهد شد تا تمهیدی برای بحث شود.
نخستین مقاتلی که درباره امام حسین(ع) نوشته شده است ویژگیها و شاخصهایی دارد که بعضا مقاتل سدههای اخیر این ویژگیها و شاخصها را ندارند. اگر به کهنترین مقتل یعنی مقتل ابیمخنف توجه کنیم، گزارشهای این کتاب عمدتا مستند ارائه شده و راویانی که این گزارشها را نقل کردهاند به چند دسته تقسیم میشوند. از جمله اینکه برخی راویان - در سمت دشمن یا در سمت اهل بیت - کسانی هستند که در حادثه حضور داشتهاند.
گزارشهای ابیمخنف عمدتا گزارشهای مستند و عاری از مبالغاتی است که در منابع سدههای اخیر وجود دارد. البته اشکالاتی بر مقاتل امثال ابیمخنف وارد است که در جای خود بررسی و تحلیل شده است اما در مقتل ابیمخنف گزارشها به صورت منطقی، مستند و معقول بیان شده است.
اما اگر به مقاتل قرون اخیر از دوره صفویه به این سو بنگریم، میتوان ادعا کرد در این دوره، عصر جدیدی در مقتلنگاری و مکتوبات عاشورایی شروع میشود و این عصر جدید با نگارش کتاب روضهالشهدا تالیف ملاحسین واعظکاشفی شروع میشود.
این کتاب به زبان فارسی است و نویسنده کسی است که سالها اهل وعظ و منبر بوده و خودش تبحر در وعظ و خطابه داشته است. او کتاب را زمانی نوشته که دوره پختگی عمرش بوده است. کاشفی کتاب را در سال 907 نگارش کرده و 3 سال بعد از این تالیف از دنیا میرود.
واعظکاشفی با نگارش این کتاب، تحولی در بحث مقتلنگاری و روضهخوانی ایجاد میکند به گونهای که بعد از آن، بحث روضهخوانی و عنوان روضهخوانی از این کتاب گرفته شده است. به این معنا که بعد از آن میبینیم واعظان و خطبا این کتاب را در منبر و از رو میخوانند و به هر حال گزارش شهادت بنیهاشم و دیگر اصحاب را از روی این کتاب برای مخاطبان قرائت میکنند. اگرچه این کتاب تاثیر خود را از همان زمان انتشار بر مخاطب گذاشته و یک تحول خاصی در بحث وعظ و خطابه ایجاد میکند اما دارای اشکالات زیادی هم هست که اگر بخواهیم این اشکالات را عنوان کنیم چهبسا به اندازه چند جلسه وقت میخواهد. اما میتوان درباره کتاب روضهالشهدا و کتابهایی که بعد از نگارش آن نوشته شده است، نکاتی را بیان کرد. برخی از این شاخصها و ویژگیها به قرار زیر است.
1- درست است در گزارشهای مقاتل متقدم بویژه ابیمخنف تا حدی جزئیات حوادث بیان شده است اما در مقاتل سدههای اخیر این جزئیات و تفاصیل بسیار دیده میشود به گونهای که این جزئیات و تفاصیل رنگ داستانی به خود گرفته است. پس یکی از ویژگیهای مقاتل سدههای اخیر، تفصیل وقایع و شرح و بسط بسیاری از روایات و اخبار مورخان کهن است.
2- دومین ویژگی مقاتل سدههای اخیر توجه به یکسری اخبار و گزارشهای ضعیف و غیرمعتبر و حتی مجعول است. متاسفانه برخی از این گزارشها اهانتآمیز و در تعارض با شخصیت امام حسین(ع) است. البته به نظر میرسد رو آوردن به چنین اخبار و گزارشهایی حداقل با 2 توجیه همراه است؛ یکی اینکه آقایان پذیرفتهاند ما باید در بحث روضهخوانی و گزارش اخبار عاشورا به قاعده تسامح در ادله سنن توجه کنیم، یعنی با این توجیه که بالاخره چون هدف (گریاندن و گریستن و سوگواری) مقدس است، میتوان با هر وسیلهای به این هدف رسید، لذا میبینیم این قاعده در برخی گزارشها و اخبار عاشورایی ساری و جاری است. توجیه دیگر این است که در مقتل روضهالشهدا و مقاتل بعدی مثل تذکرهالشهدا اثر ملاحبیب شریفکاشانی، این نکته یک ارزش است که ما باید در اخبار عاشورا به زیاد بودن حجم اخبار توجه کنیم. یعنی حجم بالایی از گزارشها باید در کتاب آورده شود. متاسفانه این موضوع هم مورد توجه برخی نویسندههای مقاتل قرار گرفته و انگار اینگونه به آنها القا شده و پذیرفته شده که اگر قرار باشد اثری ارزشمند باشد، باید از نظر کمّی حجیم و پرمطلب باشد تا مخاطب و خواننده بیشتر قانع شود و مطالب را بپذیرد.
3- نکته دیگری که در مقاتل یاد شده مورد توجه بوده، تاثیرپذیری از فرهنگ نقالی و قصهخوانی است. از دورههای میانی، فرهنگی به نام فرهنگ نقالی و قصهخوانی در ایران رایج بوده است. بحث قصهخوانی یک قضیه طولانی و مستمری بوده و حتی از صدر اسلام و عصر پیامبر(ص) وجود داشته است. در عصر خلفا این مساله پررنگ و تقویت میشود ولی وقتی امیرالمومنین حاکم میشود با این جریان مقابله میکند اما متاسفانه بعد از شهادت حضرت و استقرار حاکمیت بنیامیه، باز ماجرای نقالی تقویت میشود. رواج قصهخوانی علل مختلفی هم دارد که نویسندهها و مولفان در این باره سخن گفتهاند.
در دوره قاجار فرهنگ قصهخوانی در ایران خیلی تقویت شده و به آن توجه میشده است. این فرهنگ قصهخوانی و نقالی مبتنی بر این بوده که حوادث مهم تاریخ اسلام از جمله حادثه عاشورا در قالب یک صفحه و پرده تصویری به نمایش درمیآمد. اگر بنا بود این وقایع جذاب باشد و در دل و ذهن مخاطب جا بگیرد باید حالت داستانی به خود میگرفت، چون به هر حال داستان جذاب است و اگر عناصر و المانهای داستان در یک واقعه تاریخی رعایت شود، طبیعتا برای مخاطب جذابتر است و راحتتر میتواند مخاطب را پای آن قصه بنشاند.
این فرهنگ در مقاتل سدههای اخیر بویژه در روضهالشهدا خیلی مشهود و برجسته است و اگر میبینید واعظکاشفی مثلا ماجرای عروسی حضرت قاسم(ع) را با آن تفاصیل بیان میکند، به این علت است که فرهنگ نقالی یک فرهنگ حاکم شده است و با آن ادبیات، قصه عروسی حضرت قاسم را با آن آب و تاب بیان میکند، در صورتی که اصل ماجرا هیچ سابقه و سند تاریخی ندارد. یا مثلا منابع تاریخی ماجرای ورود حضرت مسلم(ع) به کوفه و حوادثی که برای ایشان تا شهادت رخ میدهد را به طور مفصل بیان کردهاند اما واعظکاشفی در کتاب خود این قصه را خیلی آب و تاب داده و برای آن شاخ و برگ درست کرده و با تفاصیل زیادی این واقعه را گزارش کرده است.
واعظکاشفی قصص و حکایات دیگری را نیز بیان کرده که هدف او از این قصهها و حکایات، گزارش واقعه نبوده، بلکه به تعبیر برخی نویسندگان نگارش یک رمان تاریخی بوده که در قالب آن به یکسری از حوادث تاریخی در واقعه عاشورا هم اشاره شده است.
لذا درست است که در این کتابها بعضا اخبار صحیح تاریخی درباره واقعه عاشورا ذکر شده است اما اخبار ضعیف و غیرمتعارف و حتی محرف در این کتابها زیاد بیان شده است. بنابراین این کتابها برای کسی که اهل فن نیست و شناخت لازم و کافی دوباره اخبار صحیح عاشورایی ندارد به هیچوجه توصیه نمیشود.
4- یکی از ویژگیها و شاخصهایی که در این آثار خیلی پررنگ است و همین هم سبب میشود که امثال کتاب واعظکاشفی و کتابهای مانند آن، مورد توجه و عنایت مخاطب قرار بگیرد، این است که بعد تراژیک و بعد احساسی و عاطفی واقعه عاشورا در این کتابها خیلی برجسته است. باید گفت واقعه عاشورا یک واقعه بسیار جانسوز و جانگداز است و هیچ کس نمیتواند این موضوع را انکار کند اما تاکید بر بعد احساسی و عاطفی و تراژیک در این آثار خیلی پررنگ است. اگر شما مثلا قصه عروسی حضرت قاسم یا ماجرای شیرین خانم که در واقعه اسارت اهل بیت به شام حضور پیدا میکند را مورد توجه قرار دهید، میبینید که واعظکاشفی از بعد احساسی و عاطفی خیلی از این حکایات و قصهها سود برده و استفاده کرده است.
شاید یک علت هم این باشد که این کتاب دقیقا سالی تالیف شده که صفویه و شاه اسماعیل حکومت صفویه را تشکیل میدهد، چراکه یک قاعده کلی در تاریخ وجود دارد که هر موقع حاکمان همسو با واقعه عاشورا بودهاند - یعنی حاکمان شیعه بودهاند - برداشت احساسی و عاطفی و همسو در طول تاریخ زیاد بوده است؛ چه در دوره قاجار و چه صفویه این امر مشهود است.
اما در دوره پهلوی دوم مخصوصا از زمانی که قیام 15 خرداد شروع میشود، بعد ظلمستیزی عاشورا پررنگ میشود و رویکرد قبلی که صرف توجه به بعد عاطفی است، عوض میشود. در زمانهای قبل که حاکمان همسو با عاشورا بودند یا لاقل اینگونه تلقی میشد که اینها همسو و همراه بودهاند، بعد تراژیک و عاطفی حادثه خیلی پررنگ به نظر میرسد، لذا تمام آثار یا عمده آثاری که در آن دوره نوشته میشود بعد تراژیک و عاطفی برجستهای دارند.
برخی کتابها که با این رویکرد تراژیک و عاطفی نوشته شدهاند را نام میبرم. این کتابها غالبا عنوانی احساسی و عاطفی دارند و در آنها بیشتر مضمون گریه و عزاداری لحاظ شده است. مثلا کتابهایی به نام امواج البکا، بحر البکا فی مصائب المعصومین، ریاض البکا، طریق البکا، طوفان البکا، کنز البکا، معدن البکا، مفتاح البکا، کنز الباکین، فیض الدموع، منبع الدموع، مخازن الاحزان، بحر الحزن، بحر الغموم، داستان غم، غمکده، ماتمکده، اکلیل المصائب و... از این دست هستند. مشخص است که عناوینی که این کتابها دارند، بعد گریه و حزن را القا میکنند.
بد نیست در پایان با رویکرد چهارگانهای که ذکر شد، برخی منابع دیگر سدههای اخیر را که مانند کتاب روضهالشهدا به نگارش درآمده معرفی کنم.
یکی کتابی به نام «المنتخب فی جمع المراثی و خطب» نوشته مرحوم فخرالدین طریحی است. این کتاب مجموعه مجالسی بوده که طریحی در وعظ و عزای امام حسین(ع) ایراد کرده و به صورت کتاب درآمده است.
کتاب دیگر «تظلم الزهرا من اهراق دما آلالعبا»، کتابی است که در اواخر عمر دولت صفوی نوشته شده که همین رویکرد را دارد. کتاب «محرق القلوب» مرحوم نراقی را هم میتوان نام برد که این کتاب هم همین رویکرد را دارد و تقریبا رونوشت و کپی کتاب روضهالشهدا است.
کتاب دیگر «اکثیر العبادات فی اسرار الشهادات» مرحوم فاضل دربندی است که متاسفانه حجم اخبار ضعیف و محرف این کتاب بسیار زیاد است. 3 ویژگی این کتاب سبب شده که در عصر خود مورد توجه قرار گیرد؛ یکی بعد تحلیلی بودن اخبار است، با توجه به اینکه نویسنده اهل علم معقول بوده، یک نگاه تحلیلی در این کتاب وجود دارد. دوم اینکه کتاب خیلی مفصل است و جزئیات زیادی در آن بیان شده و سوم اینکه مطالب خرافهآمیز در این کتاب زیاد دیده میشود، از جمله اینکه گفته میشود روز عاشورا 72 ساعت بوده است. یا آماری که برای لشکر عمر سعد بیان میشود یک آمار افسانهای است و یک میلیون و 600 هزار نفر ذکر میشود.
از کتب دیگر «ناسخ التواریخ» است که مولف آن لسانالملک مشهور به سپهر کاشانی است. همچنین «تذکرهالشهدا» که در لابهلای سخن به آن اشاره شد اثر ملاحبیبالله شریفکاشانی از علمای دوره قاجار قابل ذکر است. واعظ کاشانی عالم و فقیه بوده و آثار فقهی زیادی دارد ولی متاسفانه این کتاب از آثار ضعیف تاریخ عاشورا شمرده میشود و تفاصیل و جزئیات زیادی در آن بیان شده که به هیچ وجه مورد تایید منابع تاریخی متقدم نیست. البته باز هم متذکر میشوم در کنار این اخبار ضعیف، اخبار معتبر هم وجود دارد و ما نمیتوانیم منکر شویم که این کتابها اخبار معتبر را نیاوردهاند اما این اخبار معتبر در منابع متقدم هست و نیازی نیست ما به این کتابها مراجعه کنیم.
عاشوراپژوه *