printlogo


کد خبر: 287631تاریخ: 1403/5/3 00:00
تأملی بر گزاره «موفقیت دولت آینده پیروزی همه ماست»
سرنوشت مشترک ما در پساانتخابات

حمید ملک‌زاده*: انتخابات ریاست‌جمهوری برای تعیین رئیس چهاردهمین دولت جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیده‌ است. رقابتی سخت در وقت‌های اضافه که با هدف تعیین خط‌مشی‌ حاکم بر قوه مجریه در جمهوری اسلامی ایران انجام شد. این رقابت از طریق برپایی نوعی اجتماع عمومی در میان ملت و برای کشف ترجیح عمومی درباره شیوه‌های دنبال ‌کردن خیر جمعی در فرآیندهای انتخاباتی پیش‌بینی شده است. از این ‌جهت رقابت‌های انتخاباتی با جنگ یا دیگر صورت‌های ممکن از نزاع دشمنانه و رقابت‌های ورزشی تفاوت دارد؛ از یک‌ طرف موضوع رقابت‌های انتخاباتی نزاع وجود شناختی میان رقبای سیاسی نیست. از این‌ جهت رقابت‌های انتخاباتی را باید به شکلی متفاوت از جنگ یا دیگر صورت‌های ممکن از نزاع دشمنانه فهمید و از طرف دیگر در رقابت‌های انتخاباتی نامزدهای مختلف و هواداران‌شان به دنبال کسب افتخارات فردی یا گروهی نیستند، یعنی «پیروزی» در رقابت‌های انتخاباتی برای طرفین رقابت دستاوردی شخصی یا گروهی به ارمغان نخواهد آورد. علاوه بر این بنا نیست که بعد از پایان رقابت‌های انتخاباتی گروه‌های رقیب و هواداران‌شان صحنه رقابت را ترک کنند و هرکدام دنبال مسیر و راه خاص خودشان بروند؛ آنها به شکل بنیادین با یکدیگر پیوند خورده‌اند. به همین دلیل است که می‌توان ادعا کرد پیروزی در رقابت‌های انتخاباتی نخستین گام برای حرکت در «مسیر پیروزی همه مردم» یا به بیان دقیق‌تر «پیروزی کشور» است. در این مطلب تلاش می‌کنم مسائل مربوط به پساانتخابات را با عنایت به همین موضوع مورد بررسی قرار دهم.
***
* ما؛ هم‌پیوندانی هم‌سرنوشت
در این بخش تلاش خواهم کرد به ‌صورت ایجابی درباره فهمی که از انتخابات دارم صحبت کنم. برای شروع این نکته را در نظر داشته باشید که انتخابات فرآیند کشف ترجیح عمومی برای پیشبرد مسائل مربوط به دنبال ‌کردن و تحقق خیر جمعی است. از این‌ جهت رقابت‌های انتخاباتی را باید نوعی گردهمایی دوستان در نظر بگیریم. گردهمایی دوستانی که به اعتبار سرنوشت مشترکی، تعلق آنها به یک دولت خاص، آنها را به لحاظ وجودی به یکدیگر پیوسته است. موضوع این گردهمایی چیزی جز مشورت درباره مسائل مربوط به این سرنوشت مشترک و بحث و تصمیم‌گیری پیرامون این موضوعات نیست.
بر این‌ اساس همه صورت‌های مختلف از رقابت‌های سیاسی - چه در سطح محلی درباره شوراهای اسلامی شهر و روستا باشد، چه در سطح ملی و با محوریت رقابت درباره کرسی‌های مجلس قانون‌گذاری، ریاست‌جمهوری و خبرگان رهبری - نوعی مشورت درباره سرنوشت مشترک است. اگر این موضوع را از من بپذیرید آنگاه تصدیق خواهید کرد موفقیت نامزدهای پیروز در هر رقابت سیاسی پیروزی همه افراد شرکت‌کننده در انتخابات است. این صورت‌بندی از موضوع انتخابات به‌سادگی برای ما منطقی را که پشت این فرمایش مقام معظم رهبری درباره ضرورت همکاری با دولت آینده آقای دکتر مسعود پزشکیان قرار گرفته است روشن خواهد کرد؛ بعد از به‌ پایان‌ رسیدن رقابت‌های انتخاباتی، همه افراد و گروه‌های سیاسی کشور باید نیروی بسیج‌شده در این رقابت‌ها را برای به ‌ثمر رسیدن ترجیح جمعی دوستان برای دنبال ‌کردن مسائل مربوط به خیر جمعی به خدمت بگیرند و در آن مسیر حرکت کنند. این همراهی و همکاری صورت‌های متفاوتی دارد که در بخش‌های بعد این به آن خواهم پرداخت. با این ‌وجود در ادامه این بخش همچنان بر مفهوم ما و موضوع هم‌پیوندی افراد ملت به ‌عنوان اشخاصی که به‌خاطر تعلقی که به دولتی واحد دارند از سرنوشت مشترکی برخوردارند متمرکز خواهم بود. 
* دولت به ‌عنوان سرنوشت مشترک همه ما
در میان همه مباحثی که در علوم ‌انسانی وجود دارد، موضوعات مربوط به علم سیاست بیش از هر دانش نظری دیگری دستخوش ابهام است. این ابهام فراتر از هر چیز به ماهیت این موضوعات مربوط می‌شود؛ موضوعات سیاست با واقعیت زندگی هر روزه مردم در ارتباط هستند، به همین دلیل اغلب در همه جمع‌ها و محیط‌های انسانی، بدون اینکه وسواس‌های نظری درباره موضوعات علمی وجود داشته باشد گفت‌وگو درباره این موضوعات جریان دارد. در میان همه موضوعات سیاست، مفهوم دولت بیش از هر مفهوم دیگری مورد استفاده قرار گرفته است.
دولت، به زبان ساده عالی‌ترین ساحت هویت‌یابی انسان مدنی است؛ مجموعه‌ای از روابط و مناسبات مادی و روانی که زندگی انسان به ‌عنوان موجودی مدنی را ممکن می‌کند. از این ‌جهت نباید آنطور که مرسوم است، دولت را با قوه مجریه یکسان گرفت. دولت آن نخ تسبیحی است که قوه‌های سه‌گانه‌ای را که حاکمیت خدا و مردم را نمایندگی می‌کنند با جمعیت و سرزمین پیوند می‌زند. برای اینکه این مفهوم را به زبان ساده‌تر بیان کنم اجازه دهید به مفهوم دوستی و سرنوشت مشترک بازگردم.
در جوامع کوچک‌مقیاس قدیمی هویت مدنی افراد به‌واسطه عضویت در خانواده، قبیله، محله، شهر یا روستا معلوم می‌شد. یعنی خانواده، قبیله، شهر یا روستا عنصری هویتی بودند که مشخصات اصلی و وفاداری‌های عام افراد را می‌شد ضمن حاضر کردن نام آنها فهمید. این موضوع هنوز در شهرهای کوچک و در برخی گفت‌وگوهای معمول میان مردم کوچه و بازار رواج دارد. مثلا وقتی می‌گویند اصفهانی‌ها فلان ویژگی‌های رفتاری را دارند، یا بابلی‌ها بهمان طور هستند از همین الگوی قدیمی‌تر برای هویت‌یابی مدنی افراد استفاده می‌کنند. در این رویکرد دوستی و دشمنی و غریبی یا آشنایی از طریق پیوندهای خانوادگی، قبیله‌ای، محلی یا شهری معلوم می‌شود؛ در حالی ‌که در جوامع بزرگ‌مقیاس امروزی هویت‌های جزئی جای خودشان را با دولت عوض کرده‌اند. در جهان امروز مقیاس واحد سیاسی- یا آنطور که متخصصان امر می‌گویند واحد مدنی‌- دولت است. در این روایت دیگر نسبت‌های فامیلی و قبیله‌ای یا تعلقات محلی و جغرافیایی صرف، حیثیت سیاسی ندارند، بلکه این مفهوم تابعیت است که به معیار دوستی و دشمنی تبدیل شده است. مفهوم تابعیت متضمن مفاهیم سرزمین و جمعیت است و در نهایت قانون حلقه اتصال این 2 عنصر اساسی. اگر همه اینها را از من بپذیرید آنگاه تصدیق خواهید کرد که دوستی و دشمنی در جوامع بزرگ‌مقیاس امروزی، در مقام مفهومی سیاسی باید به اعتبار نسبتی که افراد با قانون، سرزمین و مردم برقرار می‌کنند فهمیده شود. به ‌این ‌ترتیب اعضای یک دولت، یعنی کسانی را که تحت تابعیت یک نظام قانونی مستقر قرار دارند باید به ‌عنوان دوستانی که در خانه‌ای واحد زندگی می‌کنند در نظر گرفت و عرصه رقابت سیاسی آنها درباره ترجیحات امر جمعی را به ‌عنوان رقابتی دوستانه درباره سرنوشت مشترک به ‌حساب آورد. اگر همه اینها درست باشد، آنگاه دولت به سرنوشت مشترک همه ما، بدون توجه به سلایق و علایق سیاسی متفاوت‌مان تبدیل خواهد شد. در این رویکرد رقابت انتخاباتی چیزی جز تلاش برای تعیین ترجیحات عمومی درباره خیر عمومی که به سرنوشت مشترک همه ما مربوط می‌شود نیست؛ رقابتی که نباید به ‌عنوان نقطه پایان یک‌جور نزاع خصمانه، بلکه باید به ‌عنوان آغاز ریل‌گذاری برای دنبال‌کردن خیر و سرنوشت مشترک همه ما فهمیده شود.
* موضوع مشارکت سیاسی و انتخابات سیاسی
مشارکت سیاسی افراد ملت در انتخابات، یکی از مهم‌ترین  موضوعاتی بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر بیش از بقیه موضوعات مورد توجه رسانه‌ها، فعالان سیاسی و سیاستمداران و پژوهشگران اجتماعی ایران قرار گرفت. پیش از برگزاری انتخابات این موضوع به مناقشه‌ای اساسی میان جناح‌های سیاسی اصلی در کشور تبدیل شده بود، تا جایی که در میان بخشی از فعالان سیاسی و رسانه‌های جمعی این باور پذیرفته شده بود که نسبت مشخصی میان میزان مشارکت مردم و حضور فعال یک جریان سیاسی خاص وجود دارد. در عین ‌حال بخش زیادی از صاحب‌نظران سیاسی بر این باور بودند که در هر انتخاباتی با میزان مشارکت پایین شانس پیروزی یکی از جناح‌های اصلی فعال در کشور بیشتر بوده و این تحلیل را تا جایی ادامه می‌دادند که مدعی می‌شدند پیروزی این جناح در هر انتخاباتی که با مشارکت کمتر از 60 درصد برگزار شود تضمین شده است. بعد از مشخص‌ شدن نتایج دور‌های اول و دوم انتخابات ریاست‌جمهوری برای تعیین رئیس چهاردهمین دولت در جمهوری اسلامی ایران، بی‌اعتبار بودن هر ۲ باور برای همه ما معلوم شد: نه حضور حداکثری جناح اصلاح‌طلب به بسیج عمومی رای‌دهندگان منتهی شد و نه به‌رغم مشارکت کمتر از 50 ‌درصد مردم در انتخابات جناح رقیب اصلاحات به پیروزی دست یافت. نتایج نهایی انتخابات در این دوره متضمن تغییر معناداری در سطح افراد ملت بود که انگار از چشم همه صاحب‌نظران و فعالان سیاسی پنهان مانده است. بر اساس نتایج حاصل از این انتخابات می‌توان اینطور ادعا کرد که یک‌جور دل‌زدگی عمومی در میان بخش بزرگی از شهروندان ایرانی از منازعات خصمانه میان جناح‌های سیاسی کشور پیدا شده است؛ نزاع خصمانه‌ای که در طول سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به ایجاد شکاف قابل‌توجهی میان فهم سیاستمداران از الزامات زندگی روزمره مردم و صورت‌های متفاوت از سیاست‌ورزی دولتمردان منتهی شده است؛ نوعی دل‌زدگی که آن بخشی از مردم را که در انتخابات مشارکت نکرده‌اند نسبت به نتیجه مشارکت در انتخابات برای پیشبرد خیر جمعی و سرنوشت مشترک همه ما ناامید کرده است. در این میان بررسی سبد رای نامزد پیروز انتخابات اخیر را می‌توان به نشانه‌ای برای ترجیح بخش قابل‌توجهی از مشارکت‌کنندگان به کنار گذاشتن نزاع‌های خصمانه درون دولت و بازگشت سیاست به واقعیت زندگی روزمره شهروندان با هدف پیشبرد مسائل مربوط به خیر جمعی ایرانیان تفسیر کرد؛ موضوعی که برای سال‌های بسیار زیادی مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز بوده است. درست بر پایه این نشانه و آن تأکیدات است که من سعی کردم در این مطلب فهم غالب از رقابت‌های سیاسی - انتخاباتی را به چالش بکشم و روایت اصیل‌تری از آن را در مقابل این روایت ناکارآمد قرار دهم.
* موفقیت دولت آینده پیروزی همه ما است
همان‌طور که پیش‌تر گفتم، اگر آنطور که تا اینجا آوردم انتخابات ریاست‌جمهوری را به ‌عنوان فرآیند معمول سیاسی برای کشف ترجیحات ملت درباره روندها و خط‌مشی قوه مجریه در مسیر تحقق آنچه به ‌عنوان خیر عمومی می‌شناسیم در نظر بگیریم، آنگاه تصدیق خواهید کرد موفقیت دولت‌های برآمده از انتخابات پیروزی همه آحاد ملت است. اگر ما مجموعه‌ای از دوستان باشیم که به اعتبار تعلق متقابل‌مان به دولت از سرنوشت مشترکی برخوردار هستیم، پس موفقیت هیات اجرایی برآمده از نتایج انتخابات سیاسی نمی‌تواند چیزی جز موفقیت همه ما به‌ حساب بیاید. در این صورت همراهی و همکاری‌ با دولت را باید به ‌عنوان رفتاری منطقی و مشارکتی طبیعی در پیشبرد مسائل مربوط به سرنوشت مشترک خودمان بفهمیم. با این ‌وجود مسائل مربوط به این همراهی و همکاری آنطور که در ابتدای امر به نظر می‌رسد ساده نیست. ۲ موضوع اساسی هست که این همکاری و محقق ‌شدن اهداف مربوط به سرنوشت مشترک ما را به یک اندازه با مخاطره مواجه می‌کند: الف. مجیزگویی از رئیس دولت از طرف آنهایی که بدن برهنه پادشاه را نمی‌بینند؛ ب. سنگ‌اندازی رقیبانی که رقابت‌های انتخاباتی را به اعتبار جنگ‌های خصمانه وجود شناختی فهمیده‌اند. 
این ۲ گروه و این ۲ رویکرد هر دو به یک اندازه در روند پیشبرد مسائل مربوط به خیر جمعی و ایجاد شکاف بیشتر میان اعضای ملت با دولت، یعنی با سرنوشت خودشان، مشکلات اساسی ایجاد می‌کنند. 
در این زمینه باید این نکته را یادآوری کنم که بیش و پیش از هر چیز لازم است آحاد ملت این موضوع را در نظر بگیرند که رقابت‌های سیاسی به پایان رسیده است. مردم، ترجیح خود درباره روندهای حاکم بر فرآیندهای اجرایی کشور در 4 سال آینده را اعلام و انتظارات خود را معلوم کرده‌اند. از جهتی کمپین انتخاباتی پیروز در انتخابات باید این موضوع را در نظر بگیرد که موضوع رقابتی که با پیروزی از آن خارج شده دستاورد یا افتخار فردی و گروهی خصوصی آنها نیست. پیروزی آنها در انتخابات به معنای مسؤولیتی است که برای اجرای قوانین، حفاظت از تمامیت دولت و اقدام موثر در زمینه سرنوشت مشترک آحاد ملت برعهده گرفته‌اند. از این ‌رو دوری ‌جستن از ایجاد نزاع وجود شناختی در دولت که من آن را به ‌عنوان «بیماری خودایمنی دولت» می‌نامم، از موضوعات مهم، بلکه مهم‌ترین موضوعی است که باید در نظر داشته باشند.
از طرف دیگر رقبای انتخاباتی کمپین پیروز نباید از نیروی بسیج‌شده حول محور کمپین انتخاباتی و ایده‌هایی که درباره اداره دولت داشتند، برای دامن ‌زدن به اختلافات سیاسی و اجتماعی وجود شناختی در سطح عموم مردم استفاده کرده یا در روندهای قانونی مربوط به پیشبرد سیاست‌های دولت منتخب سنگ‌اندازی کنند.
در نهایت باید این نکته را نیز در نظر گرفت که همکاری‌ کردن و همراهی کردن با دولت منتخب ملت به ‌هیچ ‌عنوان به معنای پیروی کورکورانه آحاد مردم، یا معلق کردن وظایف دستگاه‌های نظارتی، از جمله مجلس و قوه‌قضائیه، در قبال سیاست‌ها و رویه‌های آینده در دولت چهاردهم نیست. درست همان‌طور که بهترین دوستان ما در زندگی روزمره سخت‌گیرترین آنها در اخلاق و ارزش‌های انسانی به ما هستند، بهترین همراهان دولت‌ها نهادهای نظارتی و در قوای دیگرند؛ به شرطی که این نظارت به مقاصد گروهی و جناحی آلوده نشده باشد. به این اعتبار، مجلس و قوه‌قضائیه نباید به بهانه همفکری و همراهی با دولت منتخب اصل نظارت شفاف، قانونی و مجهز به ارزش‌های ناشی از خیر عمومی را نادیده بگیرند یا همان‌طور که ریاست محترم قوه‌قضائیه به‌تازگی گفته‌اند، نباید از ظرفیت‌های قانونی خود برای اهداف جناحی و گروهی استفاده کنند. 
پژوهشگر اندیشه‌های سیاسی *

Page Generated in 0/0061 sec