مهدی طاهرخانی: دقیقا میشود ۱۰ سال و 2 ماه قبل. ابتدای خرداد ۱۳۹۳ بود و علی دایی در حال بستن پرسپولیس برای لیگ پیش رو. لیگی که ۶ هفته بیشتر به او وفا نکرد و خیلی زود اخراج شد.
دقیقا به خاطر ندارم که قرار بود کدام بازیکن معروف و نامی به ساختمان باشگاه پرسپولیس بیاید برای امضای قرارداد. آن زمان خبرنگار خبرگزاری مهر بودم، با میلاد اسلامی و ایرج باباحاجی که ناباورانه هر دو به فاصله یک سال از بین ما پر گشودند، به ساختمان باشگاه رسیدیم.
هر چه منتظر ماندیم بازیکن معروفی نیامد. آن روزها مثل الان موبایل به دستهای زیادی آن اطراف نبودند. یک جوان لاغر و قد بلند از ساختمان باشگاه بیرون آمد و منتظر بود ما سراغش برویم اما نه ما او را میشناختیم نه او ما را. اشتباه نکنم یک پیراهن مردانه چهارخانه قرمز رنگ تنش بود. از او پرسیدیم فلانی بالا نیامده؟ با لهجه خاصی گفت نه فقط من قرارداد بستم!
از او اسمش را پرسیدیم و ایرج، ترکی پرسید اهل زنجانی دیگه؟ گفت نه بابا بوشهریام. گفتیم فامیلیت با «ط» است یا «ت». گفت شبیه همان برنج معروف.
ما منتظر یک ستاره بودیم اما علی دایی یک جوان ۲۱ ساله ناشناس جذب کرد. با اکراه خبر حضور و امضای قراردادش را در ۱۰۰ کلمه نوشتم و به خبرگزاری فرستادم. ما منتظر ستاره بودیم اما خبر نداشتیم مهمترین ستاره یک دهه پیش روی فوتبالمان پیش رویمان است. همانی که درست ۱۰ سال بعد وارد میلان شد و مقابل دوربین مهمترین خبرگزاریهای جهان با اینتر قرارداد بست.
آن روز ما با شنیدن نام مهدی طارمی جا خوردیم!
یکی میگفت بازیکن ۲۱ ساله که نه اسمش را در تیم جوانان و امید شنیدیم نه در لیگ برتر. این خرید دلالی محض است!
امروز که خیلیها منتظر حضور یحیی عطیهالله بودند، یعقوب براجعه به ساختمان پرسپولیس آمد و عکس انداخت.
یعقوب را با گل زیبایش به برزیل همه میشناسیم، به مراتب در این سن و سال کم از ۲۱ سالگی طارمی معروفتر است.
امیدوارم ۱۰ سال بعد در تابستان ۱۴۱۳ یکی بیاید و این داستان را درباره براجعه بنویسد.
او در روزی آمد که همه منتظر 2 خرید بزرگ خارجی بودند. امیدوارم به یعقوب بربخورد و آنقدر تلاش کند که بعدها همه او را یوسف گمگشته این فوتبال بنامند.
بجنگ یعقوب براجعه
بجنگ تا انتقام امروز را از همه ما بگیری!