printlogo


کد خبر: 287750تاریخ: 1403/5/8 00:00
نگاه
رسم جمهوریت

از خیابان جمهوری به خیابان فلسطین و در انتها به حسینیه امام خمینی(ره)؛ این مسیر آشنایی برای آغاز مسیر 4 ساله دولت‌ها به حساب می‌آید. دیروز اما چند روز مانده تا سومین سالگرد آغاز به کار دولت سیزدهم، یک بار دیگر این مسیر را طی کردیم. زیر بار عناوینی که چندان با هم جفت و جور درنمی‌آمدند؛ دولت ناتمام و شهید جمهور. ابدیت نهفته در پس عنوان شهید اجازه نمی‌دهد براحتی دولت سیزدهم را دولتی ناتمام فرض کنیم. گویی میراث خدمت این دولت تا ابد الگویی را برای تمام مسافران بعدی قطار دولت خواهد ساخت. هر دولتی به هر میزان که بر خدمت و رشادت پافشاری کند، سهمی در امتداد دولتی خواهد داشت که رئیسش با پیشوند شهید خوانده می‌شد. عقربه‌های ساعت روی 9 و 6 جا خوش کرده بود و حکایت از یک فاصله نیم ساعته تا آغاز مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری رئیس دولت چهاردهم داشت. صندلی‌های چیده شده روی جایگاه جملگی خالی بودند الا یک صندلی؛ همان صندلی‌ای که تصویری از شهید سیدابراهیم رئیسی روی آن گذاشته شده بود. این بار به جای کلمات، صحنه چیده‌شده چندان جفت و جور به نظر نمی‌آمد. از سویی صندلی‌های خالی و از سوی دیگر نشانی از یک غایب حاضر در جمع. جایی در میان بودن و نبودن. تصویر شهید در این قاب و صحنه چیده‌شده میدان تقابل میان نشان بود و فقدان. عقربه‌ها روی 10 و 12 که تنظیم می‌شود تمام حسینیه به پا می‌خیزد. صندلی‌های کناری دقایقی است پر شده و تنها مانده صندلی مرکزی که جایگاه رهبر است. حالا باز با چشمانی بازتر به قاب چیده شده در مقابلم خیره می‌شوم. حالا در 2 سوی رهبر 7 نفر به علاوه یک قاب عکس را می‌شود دید. کمی از آشفتگی ذهنم فروکش می‌کند. این تصویر واقعی‌تری است. تصویری میان گذشته و حال و آینده. شهیدی در میان جمعی حاضر است تا در تقدیر آینده شریک باشد.
رهبری که امروز در مرکز ایستاده آخرین رئیس‌جمهوری بوده که جلسه تنفیذ را بدون حضور رئیس سابق جمهور تجربه کرد. تابستان گرم 60 در میانه روزهایی که جنگ و ترور آرزوی امنیت و ثبات را دور و دیر نشان می‌داد او حکم ریاست‌جمهوری‌اش را از دستان امام(ره) دریافت کرد. او رئیس‌جمهور شد و کم‌کم آرزوهای دور و دیر ملتی را به واقعیت موجود تبدیل کرد. حالا 43 سال گذشته است و جلسه تنفیذ دیگری بدون رئیس‌جمهور مستقر در حال برگزاری است. کلام و سیمای رهبر، نشان از امید دارد؛ امیدی که خود ریشه در یک تجربه دارد. 
برخاسته از یک مسیر سخت. تجربه‌ای که ممزوج با ایمان شده و حالا ایران را به نقطه‌ای از ثبات رسانده که در کمتر از 50 روز رئیس جدید جمهور را به جانشینی رئیس شهیدش برساند.
عقربه‌های ساعت روی عدد 11 و کمی جلوتر از 12 جا خوش کرده‌اند که جلسه با برخاستن دوباره جمعیت به پایان می‌رسد. غریو تکبیر و مشت‌های گرده کرده. از حسینیه خارج می‌شویم. مسیر کمی تا خیابان جمهوری باقی مانده است. مثل همیشه به این خیابان می‌رسیم و دور می‌شویم از پروسه آرام جابه‌جایی قدرت. در این فاصله احوال خیابان جمهوری تغییری نکرده و شاید «جمهوریت» هم همین باشد؛ تغییر و آمد و رفت رؤسا بی‌آنکه آبی در دل شهر تکان بخورد. دیگر به ساعت قدیمی روی دیوار و دنیای معنادار عقربه‌هایش نگاه نمی‌کنم. ساعت دیجیتالی موبایل عدد 12 را کنار ۲ صفر جا داده. نیمروز 7 مرداد گذشته و به دوران رئیس جدید جمهور سلام می‌کنیم.

Page Generated in 0/0059 sec