حمید ملکزاده*: آنچه در ادامه میخوانید حاوی پیشنهادهای بنیادینی است که فکر میکنم دولت پزشکیان برای اینکه بتواند در مسیر «پیروزی همه ما» حرکت کند باید آنها را در نظر بگیرد.
* آنچه دولت در مقابل دارد
با به پایان رسیدن رقابتهای انتخاباتی و برگزاری تشریفات مربوط به استقرار دولت چهاردهم، آنچه بعد از این برای نهمین رئیسجمهور ایران باقی میماند، مجموعهای از مسؤولیتهاست؛ مسؤولیتهایی که هر روز، هر قدر بیشتر از شب پیروزی در انتخابات فاصله میگیریم، بیش از گذشته خود را در مقام چیزهایی واقعی و گرههایی سردرگم و گاه بازنشدنی نشان میدهد و زمختی واقعیت جاری در زندگی و دشواری مسؤولیتهایی که بر دوش آقای رئیسجمهور و همراهان ایشان در کابینه گذاشته شده نیز بیشتر خود را نشان میدهد. درست در این مرحله است که هیجان ناشی از رقابتهای انتخاباتی و سازوکارهای حاکم بر آن باید کمکم با شکلی از مراقبه، مراقبه نسبت به رابطه میان مردم و دولت جایگزین شود. ما مسائل بنیادینی داریم که باید برای حلکردن آنها اقدام کنیم. اگر این موضوع را در نظر بگیریم که ما در ایران معاصر، تا جایی که به دولت مربوط میشود با مسائل حلنشده زیادی دست به گریبان هستیم، آنگاه تصدیق خواهیم کرد اولویتبندی میان مسائلی که دولت چهاردهم با آنها سروکار دارد کار بسیار مشکلی خواهد بود؛ کار بسیار مشکلی که ممکن است دولت چهاردهم را در میانه گردابی از موضوعات حلنشده در حوزههای مختلف گرفتار کرده و براحتی آن را به تله ناکارآمدی دچار کند.
* تله ناکارآمدی؛ اژدهای هفتسر و تک پیکر
تله ناکارآمدی، عنوانی است که من برای وضعیتی بهکار میبرم که در آن هر اقدامی که دولت برای پاسخ دادن به یک موضوع یا چالش خاص انجام میدهد، به ناکامی بیشتر او منتهی میشود. در چنین وضعیتی، برخلاف آنچه ممکن است به نظر بیاید، هراندازه برنامه پیشبینیشده در دولت دقیقتر، روشنتر و علمیتر تنظیم شده باشد، مشکلات ناشی از اقدام آن را بیشتر و عمیقتر میکند. تا جایی که ناکارآمدی هرچه بیشتر برنامههای علمی، شفاف و مبتنی بر ساعتهای زیادی از کار کارشناسانه بدنه دولت و نظام عاقله تصمیمگیر آن را دچار سردرگمی میکند و به آستانه فروپاشی سوق میدهد. تاریخ دولت در ایران معاصر به نمونههای زیادی از این تله ناکارآمدی گواهی میدهد.
تله ناکارآمدی معمولا وقتی ایجاد میشود که دولت با مجموعه متنوعی از مسائل و چالشهای اضطراری سروکار داشته باشد. در این وضعیت احتمالا تلاش بدنه کارشناسی دولت بیش و پیش از هر چیز بر اولویتبندی چالشها و در عین حال طبقهبندی آنها متمرکز خواهد شد. میتوانیم انتظار داشته باشیم آنها این کار را بر اساس درجه اضطرار چالشهای مختلف، همچنین بر پایه فهمی که از بنیادین بودن هر کدام از مسائل دارند انجام دهند. در چنین وضعیتی هر اقدامی که دولت برای پاسخ دادن به هر کدام از چالشهای موردنظر انجام میدهد، به ناکارآمدی بیشتر سیاستها و عمیقتر شدن مسائل مربوط به چالشهای دیگر منتهی خواهد شد. یعنی در وضعیتی که از آن صحبت میکنیم، هر اقدام دولت، خود به زمینه ظهور چالشهای جدیدی که بعضا عمیقتر از مساله اصلی هستند منجر میشود. در چنین وضعی مجموعه دولت به شناگری تبدیل میشود که در آبهای خروشانی گرفتار آمده است. او اگرچه ممکن است استعداد و توانایی بالایی در شنا کردن و دانش زیادی درباره تکنیکهای مربوط به آن داشته باشد، هر بار بیشتر برای نجات از دام جریان خروشان که دچار آن شده تلاش میکند، کمتر موفق میشود. این ناکارآمدی تلاشها، نهایتا به خستگی جسمانی و ناامیدی از نجات منتهی خواهد شد. در حالی که ممکن است شناگری ماهر برای جبرانکردن نیروی از دست رفته جسمانی خود راهحلی بیندیشد، هیچ شناگری نمیتواند بر ناامیدی ناشی از بینتیجه ماندن تلاشهایی که در چنین وضعی داشته به سادگی فائق آید.
* سعی بیحاصل؛ کدام وعدهها اولویت دارند
در این بخش تلاش میکنم همه آن چیزی را که تا اینجا آوردم، درباره وضعیتی که دولت دکتر مسعود پزشکیان در آن قرار دارد به کار برم. سعی خواهم کرد نشان بدهم چه جور اقدامی میتواند دولت چهاردهم را از افتادن به تله ناکارآمدی نجات دهد. اهمیت این موضوع بیشتر در اینجا قرار دارد که از مجموعه صحبتهای رئیس دولت چهاردهم و اعضای برجسته کمپین انتخاباتی او اینطور برمیآید که دولت پزشکیان بنا دارد برای رفع مشکلات ناشی از ناترازیهای اساسی موجود در اقتصاد ایران و حل کردن چالشهای اساسی موجود در سیاست خارجی، آنطور که ایشان روایت کرده و مجموعهای از مشکلاتی که سیاست داخلی ما با آن دست به گریبان است، تصمیمات سختی را اتخاذ کند. تصمیماتی که هر کدام مانند یکی از سرهای اژدهای غولپیکری هستند که حیات سیاسی ایرانیان را به طور جدی تهدید کرده و به مخاطره انداخته است.
برای ارائه تصویر روشنی از ایران، تحتتأثیر مفهوم تله ناکارآمدی، باید این موضوع را در نظر بگیریم که دولت در ایران سازمانی جدید است. اگرچه ایران ایدهای قدیم و سابقه «اداره» در ایران به قدمت این نام است اما سازمان جدیدی که از آن به عنوان دولت یاد میکنیم در ایران معاصر، هنوز بیش از صدسال سابقه ندارد. حتی میتوانیم اینطور بگوییم که تنها در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 بوده که شکل و شمایل و سازمان مادی معناداری پیدا کرده است. از این جهت اینطور به نظر میرسد که حلکردن بخش زیادی از مشکلاتی که درباره سیاست در ایران امروز از آن صحبت میکنیم، مخصوصا مشکلات بنیادینی که باید برای رفع آنها به تصمیماتی سخت دست بزنیم، تحتتأثیر مسائل ناشی از این جدید بودن هنوز مورد توجه قرار نگرفته باشند. تجربه سیاستهای اجراشده از دولت اول محمد خاتمی تا دولت شهید سیدابراهیم رئیسی به خوبی میزان اثرگذاری این مسائل را به ما نشان میدهد. درونی شدن نزاع وجودشناختی دولت -که در یادداشت قبلی به عنون بیماری خودایمنی دولت از آن یاد کردم- مهمترین درد - نشان مسائل ناشی از این جدید بودن است. این بیماری احتمالا مهمترین ریشه تله ناکارآمدی در دولتهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مخصوصا از دولت محمد خاتمی به بعد است. برای روشن شدن چیزی که در سر دارم، تنها به یک مساله اساسی اشاره خواهم کرد.
ساختار مادی قدرت در جمهوری اسلامی ایران از 2 بخش تشکیل شده است: الف - نهادهای دولت؛ ب - نهادهای مردم. اگرچه این نامگذاری ممکن است از چند جهت متکافی نباشد، بر اساس ضرورت تحلیل، ناگزیر از استفاده کردن از آن هستیم. نهادهای دولت مجموعهای از نهادها هستند که وضع مستقر را نمایندگی میکنند و نهادهای مردم، نهادهایی هستند که قدرت تأسیس مردم، در یک وضع مستقر را ممکن و جاری میکنند. نهادهای دولت عبارتند از نهاد ولایتفقیه، قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجموعه نیروهای مصلح و انتظامی کشور، مجلس خبرگان رهبری و شورای نگهبان قانون اساسی. در حالی که مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا و نهاد ریاستجمهوری ذیل عنوان نهادهای مردم قرار میگیرند.
در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مخصوصا از دولت اول اصلاحات به اینطرف، تحت تأثیر درونی شدن نزاع وجودشناختی دولت، نزاعها و رقابتهای سیاسی رابطه میان نهادهای دولت و نهادهای مردم را به مخاطره انداخته است. من فکر میکنم ناتوانی سیاستمداران در وساطت کردن رابطه این نهادها، به نام قانون و با عنایت به مساله خیر جمعی، قلب پیکر اژدهای هفتسر ناکارآمدی در ایران جدید باشد. از این جهت اینطور فکر میکنم که تحقق همه وعدههای انتخاباتی آقای رئیسجمهور و به بار نشستن تصمیمهای سختی که کابینه ایشان بنا دارد اتخاذ کند، تنها بعد از حمله کردن به قلب این اژدهای هفتسر و تکپیکر ممکن میشود. از این جهت دولت پزشکیان باید از فرصت پیشآمده برای مشخص کردن جایگاه هرکدام از این نهادها، حذف کردن رقابتهای جناحی و سیاسی از رابطه میان این دو و ایجاد نوعی تعامل سازنده میان آنها برای دنبال کردن تحقق خیر جمعی با عنایت به امکانات موجود در روندهای قانونی استفاده کند. ما در ایران امروز بیش از هر چیز به ایجاد یکجور روندهای رسمی، شفاف و آیینی میان این دو دسته از نهاد نیاز داریم. موضوعی که به آشتی دولت با خودش و دولت با مردم منتهی خواهد شد. من اینطور فکر میکنم تنها در صورتی که این آشتی ایجاد شود، دولت پزشکیان در تله ناکارآمدی گرفتار نمیشود. در عین حال امیدوارم این موضوع مسیری نهادمند را برای خنثی کردن مسائل ناشی از این تله مرگبار در دولت جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.