printlogo


کد خبر: 288071تاریخ: 1403/5/17 00:00
وارونگی مفاهیم؛ جنگ تجاوزکارانه یا دفاع مقدس
خونخواهی ایران را چگونه باید توصیف کرد؟

حمید ملک‌زاده*: ممکن است شما هم در رخدادهای سیاسی خاص، با هدف به ‌دست ‌آوردن درکی روشن از موضوعی که در سیاست عملی با آن دست ‌به ‌گریبان می‌شوید، سراغی از متخصصان سیاست گرفته باشید. احتمالا برای شما هم پیش ‌آمده است که در چنین مراجعه‌ای به ‌جای به‌ دست ‌آوردن فهم روشنی که دنبال می‌کردید، سرگردان‌تر و مضطرب‌تر شده باشید. این مساله احتمالا درباره شرایطی که بعد از اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی علیه رئیس ‌دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران تجربه می‌کنید هم صادق باشد. تا جایی که می‌توانیم ادعا کنیم مراجعه ما به متخصصان سیاست، گاه به‌جای اینکه کمکی به روشن ‌شدن فهم ما از موضوع داشته باشد، بیشتر ما را دچار سردرگمی و سرگردانی در به‌دست‌آوردن فهمی ساده و روشن از اصلِ موضوع و چیستی آن می‌کند.
درست مانند وقتی که ممکن است کسی بخواهد ضمن جست‌وجو درباره علائم یک بیماری خاص در پهنه اینترنت، درکی ابتدایی از مشکلات سلامتی که ممکن است با آن دست ‌به‌ گریبان شده باشد به دست بیاورد. در چنین وضعیتی، تفاوتی نمی‌کند که شما از یک سردرد ساده، یا از حالت ویژه‌ای در تظاهرات جسمانی خودتان شروع کرده باشید. جست‌وجوی اینترنتی درباره علائم جسمانی، همواره و بدون استثنا شما را با اضطراب ناشی از انواع بیماری‌های صعب‌العلاج، صورت‌های ناشناخته از سرطان یا بیماری‌های عجیب و کشنده دیگری مواجه می‌کند. من در این یادداشت تلاش می‌کنم ضمن استفاده از همین مثال، به جابه‌جایی یا وارونگی مفهوم جنگ در میان نوشته‌ها و بیانات برخی سیاسی‌نویسان ایرانی بپردازم. آنچه می‌نویسم هم پیشنهاداتی برای مطالعات جنگ و دفاع‌ مقدس در سال‌های ابتدایی استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران دارد و هم متضمن نکاتی درباره خونخواهی ملی ایرانیان، در پی اقدام تروریستی رژیم اشغالگر صهیونیستی نسبت به شهید اسماعیل هنیه است. همین‌طور تا حدی مقدماتی برای بحث‌های مفصل‌تر بعدی درباره ایده علوم‌انسانی بومی یا اسلامی را پیش می‌کشد.
* وارونگی مفاهیم؛ جابه‌جایی در چشم‌اندازها
مثالی که پیش‌تر درباره موضوع جست‌وجو پیرامون علائم جسمانی مربوط به یک بیماری خاص در بستر فضای مجازی آورده بودم، در نگاه اول متضمن نوعی آشفتگی در دانش و بی‌مبنایی در منابع مورد استفاده قرار گرفته است. هر چند این موضوع مهم و قابل ‌توجهی است که باید در جای خود به آن پرداخت اما من بنا ندارم در این نوشته بیش از این به مسائل مربوط به آن دامن بزنم. در لایه‌های زیرین مربوط به دلالت‌های معنایی مثالی که مورد استفاده قرار دادم، شکل دیگری از فقدان مبنا یا مبناگریزی در مواجهه با دانش تخصصی وجود دارد. نوعی مبناگریزی که به وارونگی مفاهیم منتهی می‌شود. این مبناگریزی در جابه‌جایی چشم‌اندازها، یا اگر دقیق‌تر بگویم در فقدان چشم‌انداز تحلیلی باید جست‌وجو شود. اجازه بدهید این موضوع را کمی ساده‌تر کنم. 
هر مواجهه نظری با یک وضعیت واقعی در زندگی روزمره باید از یک چشم‌انداز خاص و در یک افق معلوم، اگرچه گشوده نظری اتفاق بیفتد. در غیر این صورت، اصولا هیچ شکلی از توصیف، توصیفی که به فهمی هنجاری منتهی شود، ممکن نخواهد بود. شما برای اینکه بتوانید چیزی را ببینید، قبل از هر چیز باید در جایی از مکان مستقر باشید. استقرار مکانی شما حیثیتی دوگانه دارد: هم امکان دیدن را برای شما فراهم می‌کند و هم حد دیدن شما را معلوم می‌کند. توصیف‌کردن همواره توصیف‌کردن چیزی، از جای خاصی و به نحوی مشخص است.
در موضوعات مختلفی برای دیدن، یا توصیف ‌کردن آنها، از دانش نظری استفاده می‌کنیم، این دیدن یا در مکان مستقر شدن، هم مستقر شدنی فیزیکی و مادی و هم استقرار پیداکردنی مفهومی است. مثلا درباره موضوع خونخواهی ملی ایران از رژیم صهیونیستی در فقره مورد بحث ما در این یادداشت، مستقر شدن در درجه اول یعنی در ایران و به‌ عنوان شهروند دولت جمهوری اسلامی ایران مستقر شدن. این نوع استقرار پیدا کردن مکانی و مفهومی، به شما امکان می‌دهد تا چشم‌انداز مناسبی برای تحلیل موضوع به دست بیاورید. مثلا اگر شما در این فقره به‌عنوان یک شهروند ایرانی، چه در محدوده فیزیکی جغرافیای ایران و چه در محدوده معنایی و مفهومی آن، استقرار پیدا کرده باشید، به طور طبیعی خونخواهی ملی جمهوری اسلامی ایران را به نحوی خاص خواهید دید، یا اگر ترجیح می‌دهید، آن را به نحوی خاص می‌فهمید. 
* جابه‌جایی در چشم‌اندازها؛ جنگ یا مقاومت
موضوع وارونگی مفاهیم و جابه‌جایی در چشم‌اندازها در موضوعات مختلف نظری و عملی در سیاست از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اهمیت این موضوع بیش از هر جای دیگری در امکانی است که برای روایت‌ کردن، یا توصیف ‌کردن وضعیت‌های مختلفی که در آنها قرار می‌گیریم فراهم می‌کند. فراموش نکنید آنچه نهایتا در بخش هنجاری هر تحلیل سیاسی یا هر مطالعه علمی مشاهده می‌کنیم، از پی این توصیف یا روایت اولیه می‌آید. برای مثال همین موضوع پاسخ ایران به تعدی رژیم اشغالگر قدس به مرزهای سرزمینی ایران را در نظر بگیرید. از فردای روزی که این اقدام اتفاق افتاد، برخی تحلیل‌ها با رویکردهای ضدجنگ به دولت جمهوری اسلامی ایران اینطور نهیب می‌زدند که پاسخ معنادار به اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی ممکن است آتش جنگی را برافروزد که به فلان چیز یا بهمان چیز منتهی خواهد شد. یا مثلا اینطور بحث می‌کردند که تلاش دولت جمهوری اسلامی ایران برای مقابله ‌به ‌مثل با اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی، دستاوردهای انتخابات اخیر برای ایران را به محاق خواهد برد. من البته می‌دانم و همه خوانندگان را هم به این موضوع اساسی دعوت می‌کنم که باید بحث درباره کیفیت و چگونگی اقدام ایران علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی را بیرون از محافل سیاسی و نوشته‌های روزنامه‌ای به مسؤولان و تصمیم‌گیران امر واگذار کنیم، چرا که در غیاب اطلاعات دقیق از مسائل مربوط به این تصمیم‌گیری نمی‌توانیم حرف معناداری درباره آن بزنیم. با این ‌وجود این دسته از تحلیل‌ها دچار یکجور وارونگی مفاهیم ناشی از جابه‌جایی چشم‌اندازها هستند. برای اینکه منظور خودم را معلوم کنم از بحث درباره استقرار یافتن یا مستقر شدن، به ‌عنوان شرط اساسی دیدن و توصیف ‌کردن موضوع مورد بحث استفاده می‌کنم.
ما به‌عنوان شهروندان دولت جمهوری اسلامی ایران، در محدوده‌ای جغرافیایی و معنایی زندگی می‌کنیم که به حریمش تجاوز کرده‌اند. یعنی در این فقره خاص و در موارد مشابه آن، ما در جایی استقرار داریم که از بیرون از مرزهایش، نسبت به آن تعرض کرده‌اند. از این ‌جهت کاری که ما در پاسخ به آن انجام می‌دهیم در هیچ معنایی «آغاز کردن جنگ» نیست. بلکه پاسخ ‌دادن به عمل نیرویی متجاوز، برای بازگرداندن صلح است. صلح در اینجا به معنای پایان ‌دادن به عملیاتی علیه تمامیت وجود شناختی یک واحد سیاسی است. عملیاتی که نفس وجود آن واحد سیاسی را به چالش کشیده و آن را نادیده گرفته است. اگر موضوع موردبحث ما را از این «چشم‌انداز» خاص نگاه کنید، اقدام ایران برای خونخواهی شهدای مقاومت در تهران، تلاشی برای تثبیت مرزهای وجود مادی و معنوی ایران و قدمی مؤثر در مسیر صلح به ‌حساب می‌آید. در چنین وضعیتی، اتفاقا عدم اقدام متقابل علیه نیروی متجاوز را باید به ‌عنوان تن ‌دادن به طولانی ‌شدن جنگی خانمان‌سوز توصیف کنیم که در نهایت به برانداختن ایران به ‌عنوان یک واحد سیاسی منتهی خواهد شد. امیدوارم اهمیت توصیف مشروط به چشم‌انداز ناشی از استقرار داشتن در مکان، فیزیکی باشد یا معنایی، برای تحلیل سیاسی تا اینجا مشخص شده باشد. در بخش پایانی یادداشت تلاش می‌کنم همین موضوع را درباره استفاده از مفاهیم در مطالعات علمی نیز مورد بررسی قرار دهم.
* سیاسی‌نویسی نظری و مسأله چشم‌انداز
برخلاف آنچه معمول است، در علوم به طور عام و در علوم‌انسانی به طور خاص، این طبیعت نیست که موضوع مطالعه قرار می‌گیرد، بلکه توصیف‌ها و روایت‌هایی از جهان ماده هستند که به‌عنوان مبنایی برای مطالعات و صدور قوانین علمی، بنیان علوم را تشکیل می‌دهند. توصیف، محتوای مفاهیم را روشن می‌کند. از آنجا‌ که مفاهیم چیزهای چشم‌اندازی هستند، یعنی در نتیجه شکل‌های خاصی از مستقر بودن در جهان مادی و معنوی ریشه می‌گیرند، صورت‌های متفاوت از مستقر بودن در جهان، به توصیف‌های متفاوتی از آنها منتهی می‌شود. از این منظر همین موضوع جنگ، مقاومت و دفاع را در نظر بگیرید. 
جنگ، عموما و در همه چشم‌اندازهای مرسوم در مطالعات اجتماعی و سیاسی موضوعی نامطلوب است. با این ‌وجود همه صورت‌های مختلف از درگیری نظامی را نمی‌شود به ‌عنوان جنگ معرفی کرد. طرفین یک منازعه نظامی، بسته به جایی که در آن قرار گرفته‌اند، فهم متفاوتی از آن دارند. اینکه ما بخواهیم به بهانه بی‌طرفی و تحت نام ناارزش عامی مثل جنگ هر دو طرف یک منازعه نظامی را سرزنش کنیم، تنها وقتی ممکن می‌شود که همین حیثیت چشم‌اندازی توصیف در مطالعات علوم و علوم‌انسانی را نادیده گرفته باشیم. این ادعای انتزاعی بی‌طرفی، معمولا در شبهاتی که پیرامون 8 سال دفاع‌ مقدس و مقاومت فلسطینی‌ها مطرح می‌شود عالی‌ترین صورت خود را پیدا می‌کند. تعابیری مثل جنگ اعراب و اسرائیل، یا جنگ حماس و اسرائیل، ناگزیر از این بی‌طرفی انتزاعی رنج می‌برند. وقتی صحبت از مساله فلسطین باشد، در طرف فلسطینی، ما مردمی اشغال شده و بی‌جا و وطن شده را داریم که از تمام توان خود به ‌عنوان یک مردم، برای اعاده‌ حیثیت سیاسی و به‌ دست‌ آوردن حق سیاسی خود برای برخورداری از وطنی که از او دریغ کرده‌اند مبارزه می‌کنند. به همین دلیل است که اگر بنا داریم رعایت اصول علمی را در مطالعات فلسطین یا در سیاسی‌نویسی پیرامون فلسطین داشته باشیم، باید مسائل ناشی از استقرار مکانی، مادی یا معنوی، در جهان را در نظر بیاوریم. 
این موضوع درباره مطالعات علمی در علوم‌انسانی اهمیت بیشتری دارد. نادیده‌گرفتن چشم‌اندازی بودن دانش و مسائل مربوط به موضوع استقرار در جهان از منظور سوژه‌های مورد مطالعه، تولیدات علمی ما را به سطح همان جست‌وجوهای اینترنتی درباره علائم بیماری تقلیل می‌دهد. در نتیجه کار دانشمند علوم‌انسانی به‌ جای تولید دانش یا فکر سیاسی و انسانی، به کنار هم گذاشتن مفاهیم و تکرار فقره‌های بی‌معنایی از دانش پیش‌تر تولید شده در علوم‌انسانی منتهی خواهد شد. استقرار داشتن و چشم‌اندازی بودن، مبنای اصلی تولید فکر و دانش است. اگر موضوع علوم‌انسانی بومی، ایرانی باشد یا اسلامی را از منظر این چشم‌اندازی بودن دانش در نظر بگیریم، آنگاه هم ‌معنای این اصطلاح و هم مسیر راهی که برای رسیدن به آن باید طی کنیم برای ما روشن خواهد شد.
پژوهشگر اندیشه‌های سیاسی *

Page Generated in 0/0059 sec