printlogo


کد خبر: 290263تاریخ: 1403/5/24 00:00
اجرای دکترین کشتی و تکواندو در مستطیل سبز
جای خالی امثال ساعی و دبیر در فوتبال

سعید آقایی: چرا فوتبال را همانند کشتی و تکواندو به دست یک فوتبالی و یک ستاره بزرگ ملی نمی‌دهند؟ این سوالی است که شاید خیلی‌ها از خودشان پرسیده باشند. بازی‌های المپیک پاریس 2024 یکشنبه شب به پایان رسید و کاروان 1+40 نفره ایران در این رقابت‌ها با 12 مدال رسما به کار خود پایان داد. 3 طلا، 6 نقره و 3 برنز مدال‌های ایران در پاریس بود. از این تعداد مدال یک طلا در تکواندو و 2 طلا در کشتی فرنگی به دست آمد؛ 2 نقره در تکواندو، یک نقره در کشتی فرنگی و 3 نقره در کشتی آزاد حاصل شد و یک برنز در تکواندو و 2 برنز در کشتی آزاد و فرنگی به ایران رسید.
این آمار عجیب و معنادار نشان می‌دهد ورزش ایران تنها در ۲ رشته کشتی و تکواندو توانسته در المپیک مدال‌آوری کند و البته بدرخشد و بقیه رشته‌های اعزامی ناکام بوده‌اند. فراموش نباید کرد که کشتی و تکواندو در یک اتفاق تاریخی و جذاب در پاریس درخششی مافوق تصور داشتند تا ورزش ایران دومین نتیجه عالی ادوار تاریخ خود در المپیک را دشت کند. تکواندو با 4 نماینده 4 مدال شکار کرد و رکورد خارق‌العاده 100 درصدی را برجا گذاشت. کشتی نیز با 1+11 نماینده 8 مدال گرفت و رکورد هیجان‌انگیز 75 درصدی را ثبت کرد؛ آنچه نشان می‌دهد این ۲ رشته ورزشی و مدال‌آور ایران براستی شاهکار کرده‌اند. درباره عملکرد درخشان این رشته می‌توان دلایل متعددی را ردیف کرد و عوامل بسیاری را برشمرد اما بی‌تردید یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین دلیل در توفیق این ۲ رشته مدیریت بوده است. ۲ مدیر کارکشته از جنس این 2 رشته که هر ۲ المپین بوده‌اند و هر ۲ مدال طلای المپیک را به سینه‌ زده‌اند، در تکواندو و کشتی به گونه‌ای عمل کردند که باز هم ثابت شود کار را باید به کاردان سپرد. حضور مدیری از جنس ورزش که خود آن رشته را در بالاترین سطح و با بهترین کیفیت تجربه کرده و موفقیت‌های ریز و درشتی را کسب کرده باشد، یک نسخه عالی و شفابخش برای تضمین موفقیت آن رشته است. مدیری که چالش‌های رشته خود را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده باشد و ورای تجربیات گرانبها، به آن رشته عرق و تعصب داشته باشد، انتخابی ایده‌آل ‌و اصلح برای فدراسیون‌های ورزشی است.
آنچه تکواندو و کشتی در المپیک رقم زدند، این دکترین قدیمی و امتحان پس‌داده را دوباره یادآوری می‌کند که باید ورزش را به اهلش سپرد. اتفاقی که در سایر رشته‌ها آن را نمی‌بینیم و نتیجه این می‌شود که در اغلب رشته‌های ورزشی ناکام محض هستیم و باید تنها تماشاچی موفقیت‌های دیگران باشیم.
شاید مهم‌ترین مصداق این انگاره در فوتبال باشد که با آن سرمایه عظیم مادی و معنوی و توجه فراگیر مردم و رسانه‌ها مدت‌هاست از دایره موفقیت دور افتاده و روی غلتک ناکامی تاتی تاتی می‌کند. بی‌تردید یکی از ریشه‌های ناکامی کلیشه‌ای فوتبال در مدیریت نهفته شده و باید از تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران پرسید چرا چنین نسخه شفابخشی را حتی برای یک بار هم که شده در فوتبال امتحان نمی‌کنند؟ چرا فوتبال را به دست یک فوتبالی و یک ستاره ملی نمی‌دهند؟ تا چه زمانی فوتبال باید جولانگاه غریبه‌ها و نااهلان باشد؟ چرا در فوتبال نسخه کشتی و تکواندو اجرا نمی‌شود؟ مگر فوتبال ستاره بزرگ و در تراز بین‌المللی کم دارد؟ تاریخ فوتبال ایران لبالب از ستاره‌های بزرگی بوده که در عرصه بین‌المللی به سر آنها قسم می‌خورند و اعتبار دارند. مگر این فوتبال امثال هاشمیان را ندارد؟ آیا واقعا یک ستاره بزرگ فوتبالی نمی‌تواند این رشته را مدیریت کند؟ اصلا فوتبال را به دست ساعی و دبیر بسپارید. مدیران موفقی که فوتبالی نیستند اما از مدیران غیرفوتبالی، غریبه‌ها و نامادری‌ها هزار بار بهترند.

Page Generated in 0/0155 sec