حامد سرلکی: با سیر در رویکردها و اقدامات دولتهای گذشته در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شاهد آن بودیم که برخی از رؤسای جمهور یا چهرههای نزدیک به آنان بعضا دارای منظومه فکری مشخص و اساسا پروژه فکری قابل توجهی بودند [فارغ از مفید یا مضر بودن آن]؛ به نوعی برساختی از یک گفتمان منسجم- در مسیر تشکیل یک کابینه مرتبط با گفتمان - و در نهایت رسیدن به اهداف از پیش تعیینشده تا در نهایت رابطه دولت - ملت را بهبود بخشد؛ روندی که در دولتهای پس از جنگ تحمیلی بیشتر شاهد آن بودهایم.
اما با وقوع سانحه سقوط بالگرد رئیسجمهور شهید، آیتالله رئیسی و همراهان ایشان، آزمون بزرگ انتخابات ریاستجمهوری، تقریبا یک سال زودتر از زمان عرفی و قانونی آن برگزار شد. خروجی این انتخابات دومرحلهای باعث ریاست مسعود پزشکیان یکی از چهرههای نزدیک به جریان اصلاحطلبی بر جمهور شد؛ چهرهای که در کنار 2 نامزد تشکیلاتی گفتمان مذکور (آخوندی و جهانگیری)، ابتدا شانس خود را در روز ثبتنام آزمود و در نهایت با پیروزی نهایی بر سعید جلیلی [نماینده گفتمان مقابل]، تکلیف کرسینشین پاستور را مشخص کرد.
شاید اگر سیر فکری پزشکیان از دهه 60 تا به امروز را مطالعه کنیم، شباهتهای زیادی میان او با غالب مسؤولان خواهیم یافت؛ هر چهره شناختهشده سیاسی ایران در برههها و بزنگاههای مختلف رفتارهای سینوسی مختلفی را از سیاستورزی خود به جامعه مخابره کرده است. لذا از این رو مسعود پزشکیان هم پس از پایان جنگ و حضور در ساخت قدرت، از یک مدیر دانشگاهی و یک طبیب، وارد عرصه دولتداری شد و در نهایت با فعالیت در دولت اصلاحات و حضور در ادوار مجلس به یک هویت سیاسی اصلاحطلبانه رسید. با این وجود شاید بسیاری از رویکردهای او در عرصه سیاسی یا اقتصادی با وضعیت متغیری نسبت به گفتمان هژمون در جریان اصلاحطلبی قابل تحلیل است. این تفاوت اگرچه از سال 1392 و ورود او به عرصه نامزدی انتخابات ریاستجمهوری1 بیشتر خود را نشان داد اما نطقهای پارلمانی و در نهایت تأسیس غیرمستقیم یک سایت خبری با کلیدواژه «انصاف» نشان داده که در محور سیاستورزی اصلاحطلبانه، پزشکیان در وضعیت میانه سیاسی جریان اصلاحات و در عرصه اقتصادی و اجتماعی با رویکردی متمایل به نظریهپردازان غیرلیبرال اصلاحطلب قرار دارد؛ هویتی که شاید در نگاه اول اندکی متناقض نشان داده و در نهایت با گره خوردن بخشی از جامعه سیاسی اصلاحطلبی به اندیشههای «جان رالز»، «ایجاد دولت رفاه» و شیفت گفتمانی از راست به ایده «دولت سوسیال - دموکراتیک»، یک عطف تاریخی را به وجود آورد.
حدود سال 1398 زمانی که برونداد اندیشهها و مطالعات نمونهای محمدرضا جلائیپور در جزوه «دآد» خلاصه شد شاید کمتر کسی گمان میکرد او قبای این پروژه فکری - سیاسی را چند سال بعد بر تن «مسعود پزشکیان» بدوزد. تلاشهای چند ماهه اخیر وی در کسوت مشاور و متننویس یا هر عنوان دیگری اگر چه یک پیرنگ قدیمی گفتمانی دارد اما این سوال را در اذهان اهل فن متبادر کرده که آیا این قبای مدنظر بر تن مسعود پزشکیان نشسته است؟ آیا رویکردهای رئیسجمهور چهاردهم که اساسا مفهوم آن لانه در خانه «عدالت و انصاف» دارد، همان مضمون جزوه «دآد» بوده که عدالت را به مثابه انصاف و انصاف را از نوع دیدگاه جان رالز ایرانیزه کرده است؟ تصویری که امروز به واسطه گزینش مدیران و کابینه چهاردهم به جامعه و نخبگان منعکس میشود مؤید آن است که نه پروژه فکری «جلائیپور فرزند» توانسته رخنه در عرصه تحزب و سیاستورزی کند و نه آنکه توان مسعود پزشکیان یارای تحقق آن دسته از موارد منتشرشده در جزوه «دآد» را دارد و نه نیروهایی که وی به جهت تحقق شعار «دولت وفاق ملی» به مجلس معرفی کرده حامل این پیام است که «مسعود پزشکیان منظومه فکری منسجمی داشته و در حال اجرای یک پروژه فکری - سیاسی در چارچوب یک گفتمان طراحیشده است!»
با تمام این تفاسیر حواشی امروز کابینه چهاردهم که نه توانسته بدنه حامی پزشکیان را راضی نگه دارد و نه احزاب و تشکلهای حامی خود را، پیامهای زیادی را در خود جای داده است؛ اینکه مسعود پزشکیان در روزهای مناظره و در ایام تبلیغات، ریسمان گفتوگوی خود را بر اصناف گره زده و هر از چندی از نام کارگران، کارمندان، معلمان، کشاورزان، پرستاران و... هویتی «عدالتخواهانه» و «برابریجو» نشان داده و در نهایت از خود یک سیاستمدار مردمی تصویرسازی کرد، با معرفی مشاوران خود (در همان بدو امر) و در نهایت کابینه، وضعیت متفاوتی را رقم زد.
در یک نمونه مصداقی پیرامون این تناقض آشکار، حضور 2 چهره اقتصادی مطرح که یکی تا استخوان به اندیشههای اقتصادی لیبرالیسم پایبند بوده و دیگری در وضعیت متفاوتی با اولی قرار دارد (مثلا وزرای پیشنهادی اقتصاد و رفاه- اولی لیبرال و بازار آزادی و دومی بسته و تمرکزگرا) نشان داده در همین بدو امر، گفتمان تقلیلیافته به گزاره «عدالت و انصاف» بیشتر کارکردی تبلیغاتی داشته و حداقل روی کاغذ تحقق آن با وجود مدیرانی با روحیه سرمایهداری کمتر محقق خواهد شد. فارغ از این موضوع در بخشهایی از کابینه شاهد آن بودهایم که امر اندیشه قافیه را به امر سیاسی باخته است؛ یعنی آنکه رئیسجمهور نتوانسته در برابر بروکراسی حزبی حامیان دیروز خود و گزاره «عدالت و انصاف»، یک رابطه علت و معلولی معقول را به وجود آورد. با تمام این تفاسیر تناقضات فکری موجود در کابینه چه از منظر سیاستورزی کاربردی و حزبی و چه از منظر اندیشه سیاسی خود را در همین روزهای اول نمایان کرده است؛ به نوعی در صورت آغاز گردش دندههای موتور دولت، سایشهای قابل توجهی میان بخش نظریهساز حامیان دولت و نیز مدیران دولتی را شاهد خواهیم بود؛ موضوعی که در صورت ادامه و تبدیل شدن به مباحث سطحی رسانهای، قابلیت کندسازی روند خدمترسانی دولت را به شکل جدی دارد.
---------------------------------
پینوشت
1- پزشکیان در سال ۱۳۹۲ در انتخابات ریاستجمهوری نامنویسی کرد اما از نامزدی انصراف داد. او دلیل انصراف خود را ثبتنام اکبر هاشمی رفسنجانی اعلام کرد.