حمید ملکزاده*: بعد از معلوم شدن نتایج انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری، یک طرح پرسروصدای تازه از طرف کمپین انتخاباتی آقای دکتر مسعود پزشکیان مطرح شد: شورای راهبری. شورای راهبری با مدیریت دکتر محمدجواد ظریف در ساحت نظر به عنوان سازوکاری جدید برای تعیین اعضای کابینه دولت چهاردهم معرفی شد. این شورا در بیان محمدجواد ظریف بنا بود خلأ ناشی از فقدان سازوکارهای حزبی برای تشکیل دولت را پر کند. اینطور ادعا میشد که شورای راهبری بر اساس «اصول گفتمانی دولت چهاردهم» تلاش میکند گزینههای مناسبی را برای مسؤولیتهای مختلف در «دولت وفاق ملی» پیشنهاد کند. ایده شورای راهبری جدید بود و امیدهایی را در دل رأیدهندگان و گروههای سیاسی در کشور ایجاد میکرد. با این وجود 2 مساله اساسی از همان ابتدا موفقیت این شورا و مطلوبیت نتیجه حاصل از آن را با تردید همراه کرده بود:
الف - فرمالیسم افراطی موجود در سازوکارهای پیشبینیشده برای تشکیل و پیشبرد امر شورای راهبری؛ ب- ابهام در معنا و ویژگیهای گفتمانی دولت مسعود پزشکیان. از طرفی فرمالیسم افراطی در روندهای مربوط به شورای راهبری کار پیشنهاد وزرا به رئیسجمهور را طولانی، پیچیده و برخلاف پیشبینیهای دکتر ظریف، مبهم و نامعلوم کرده بود و از طرف دیگر فقدان یکجور گفتمان معنادار سیاسی که شخص رئیسجمهور را بتوان بهعنوان نماینده یا سرآمد گفتمانی آن معرفی کرد، معیارهای واقعبینانه و مناسب برای ارزیابی نامزدهای پستهای اصلی دولت، اعم از رؤسای سازمانها و معاونان رئیسجمهور را در هالهای از ابهام قرار میداد. از ابتدا معلوم بود که پیشنهادهایی که شورا در اختیار رئیس دولت چهاردهم قرار میدهد، نهایتا پیشنهادهای گروهی از فعالان سیاسی خواهد بود که حول محور رئیس شورای راهبری جمع شده و بر اساس فهم ایشان از «کاری که دولت چهاردهم باید انجام دهد» تعیین میشوند. پیچیدگیها و مسائل ناشی از این 2 موضوع، در نهایت به ظهور مجموعهای از اختلافنظرها، انتقادات و چالشهای درونی در میان حامیان کمپین انتخاباتی آقای رئیسجمهور منتهی شد؛ چالشهایی که با انتخاب معاون اول کابینه صورت رسمیتری پیدا کرده و در نهایت با استعفای دکتر محمدجواد ظریف از معاونت راهبردی دولت چهاردهم به اوج خود رسید. در این یادداشت تلاش میکنم موضوعات مطرح شده درباره کابینه دولت چهاردهم را از چشمانداز ابهاماتی که فکر میکنم درباره مفهوم «وفاق ملی» در ذهن رئیس دولت چهاردهم و اعضای کمپین انتخاباتی او وجود دارد مورد بررسی قرار دهم و این مساله پیشتر گفته شده را برجسته کنم که چطور دولت پزشکیان فاقد یک مبنای گفتمانی مشخص است.
* نامفهوم وفاق ملی
من البته بر این باور هستم که باید برای داوری کردن درباره دولت دکتر مسعود پزشکیان تا زمان استقرار کامل دولت و معلوم شدن روندهایی که بناست برای اداره امور کشور مورد استفاده قرار بگیرد تأمل کرد؛ یعنی فکر میکنم هنوز تا زمانی که دولت پزشکیان استقرار نیافته و کار اداره امور کشور را به طور کامل در اختیار نگرفته باشد، نمیتوانیم چیز معناداری درباره کارآمدی یا ناکارآمدی انتخابهای رئیس دولت یا درستی یا نادرستی روندهایی که در آنها قرار گرفته بگوییم؛ با این وجود نباید از بحث درباره معانی ضمنی انتخابهای مورد نظر و سازوکارهای مربوط به تشکیل کابینه هم سکوت کرد: این شکلی از مشارکت همدلانه در سرنوشت مشترکی است که با انتخاب مردم به دست دکتر مسعود پزشکیان سپرده شده است. اصطلاح «وفاق ملی» را عموما به عنوان مفهوم بنیادین گفتمانی که به دولت چهاردهم منتسب میکنند به کار میبرند. وفاق ملی از جهات مختلفی در ادبیات دکتر مسعود پزشکیان و حلقه نزدیکان او هنوز حیثیت مفهومی به دست نیاورده است. یعنی اصطلاحی است که هر بار آن را برای نامیدن چیزهای متفاوتی به کار میبرند. چیزها یا وضعیتهایی که در بعضی موارد حتی ممکن است در تباین با یکدیگر قرار داشته باشند. همین کاربرد دلبخواهی و اقتضایی مفهوم وفاق ملی را میشود به عنوان نقطه عزیمت بحث درباره ناگفتمان دولت چهاردهم مورد استفاده قرار داد. ناگفتمانی که بیش از هر جای دیگری در عدم انسجام و ناهماهنگی میان مجموعه گروهها و فعالان کمپین انتخاباتی پزشکیان درباره موضوعات اساسی و تصمیمات بنیادین رئیس دولت چهاردهم مشهود است. این اقتضایی بودن مفهوم وفاق ملی در ادبیات دکتر مسعود پزشکیان و دولت او را بیش از هر جای دیگری میتوان در ترکیب کابینه پیشنهادی پزشکیان و واکنش مهمترین گروههای حامی او در انتخابات ریاستجمهوری مشاهده کرد. از مجموع آنچه درباره مفهوم وفاق ملی در اختیار داریم، میتوان اینطور ادعا کرد که گروههای مختلف چند معنای متفاوت را از آن افاده میکنند.
الف- حامیان انتخاباتی دکتر پزشکیان و رقیبان کمپین انتخاباتی او
حامیان و گروههای فعال در کمپین انتخاباتی دکتر مسعود پزشکیان، وفاق ملی را به اعتبار مشارکت و حضور معنادار و فعال افرادی از گروه و جناح سیاسی خودشان در کابینه یا پستهای مدیریت کلان دولت تعریف میکنند. این موضوع درباره جناح رقیب کمپین پزشکیان نیز صادق است. آنها فکر میکنند اگر چه در انتخابات پیروز نشدهاند اما اگر وفاق ملی معنایی داشته باشد باید با سهیمشدن آنها در قدرت مجتمع در قوه مجریه همراه شود. در این معنا وفاق ملی به حضور گروهها یا افراد خاصی در قدرت مشروط میشود. همانطور که معلوم است در اینجا امر ملی به قدرت در قوه مجریه و وفاق به سهم داشتن از این قدرت تقلیل داده شده است.
ب- دکتر مسعود پزشکیان و حلقه نزدیکان او
دکتر مسعود پزشکیان فهم ساده اما کاربردیتری از وفاق ملی دارد. پزشکیان نیز درست مثل دودسته قبلی وفاق ملی را به عنوان وفاق، نزدیکی و مشارکت همه جناحها میفهمد. با این تفاوت که به نظر میرسد برای او این مشارکت و سهیم شدن باید با کنارگذاشتن اختلافات بنیادین و ریشههای رقابت جناحی و نهایتا برای پیشبرد هدف واحد پرداختن به امر مشترک صورت پذیرد. این برداشت رمانتیک از مفهوم وفاق ملی، در عینحال دولتمحور است؛ یعنی بر پایه سازوبرگ مادی قدرت در قوه مجریه صورتبندیشده و به گردهمایی جناحها و اصحاب قدرت در کابینه و مجموعه قوه مجریه محدود میشود.
ج- فهم عمومی از ایده وفاق ملی
فهم دیگری از وفاق ملی وجود دارد که عموما آن را در گفتوگوهای روزمره یا نوشتههای روزنامهای درباره سیاست در ایران میشود پیدا کرد. این فهم از اصطلاح وفاق ملی بعضا با برخی رویکردهای انتخاباتی مسعود پزشکیان نیز همخوانی دارد. در اینجا وفاق به معنای دوستی، مهربانی، مروت و ارزشها و فضیلتهای مدنی دیگری مانند اینها فهمیده میشود. کسانی که از این صورتبندی دفاع میکنند عموما به دنبال ترویج دوستی و صلح میان جناحهای سیاسی، میان مردم با حکومت و حکومت با مردم هستند. این روایت هم نوعی رمانتیسم غیرسیاسی و ناواقعگرایانه را در فهمی که از مفهوم وفاق دارد ترویج میکند.
* وفاق ملی و ناکابینه مسعود پزشکیان
همه معانی پیشبینیشده برای پر کردن معنای اصطلاح وفاق ملی از جهتی ناکافی هستند. روایت اول از وفاق ملی در زمختترین حالت ممکن از یک فهم سیاسی، به حضور در قدرت و برخورداری از سهمی در قدرت مجتمع در قوه مجریه محدود شده است. در حالی که روایتهای دوم و سوم اصولا با نادیده گرفتن تفاوتهای اساسی و فاصله پرناشدنی میان رویکردهای سیاسی متفاوت برای اداره کشور، به یکجور فهم غیرسیاسی از این اصطلاح منتهی میشوند. من، برخلاف آنچه ممکن است مورد قبول افراد مختلف باشد، این هر 3 روایت از مفهوم وفاق ملی را ناکافی میدانم و بر همین اساس بر این باور هستم که ترکیب پیشنهادی کابینه دکتر مسعود پزشکیان، در غیاب یک گفتمان مشخص سیاسی در دولت چهاردهم و تحت تأثیر درونی شدن منازعات انتخاباتی در کابینه دولت چهاردهم، از ابتدای امر، روند کار کابینه را با ناکارآمدیهای قابلتوجهی مواجه خواهد کرد. رقابت درونی حامیان انتخاباتی پزشکیان برای سهم بردن از دولت چهاردهم، وقتی با رقابتهای درونی شده در کابینه پزشکیان با رقبای انتخاباتی بیرونی تجمیع شود، مجموعهای از نیروهای دافع یکدیگر را در کابینه او به وجود میآورد که کار اداره امور و همافزایی میان وزارتخانههای مختلف در مسیر پیشبرد اهداف ملت را به مخاطره خواهد انداخت. رقابت سیاسی درون کمپین پزشکیان برای سهمبری از قدرت و رقابت سیاسی این کمپین با رقیب انتخاباتی خود موضوعی واقعی است که اگرچه ممکن است تلاش کنند در رسانهها یا در پیشگاه افکار عمومی آن را پنهان کنند، اما در واقعیت عمل کابینه خود را به شکل بروز انواع ناکارآمدیها نشان خواهد داد.
* وفاق ملی؛ رویکرد ایجابی
پیشتر در یادداشتی در همین زمینه نوشته بودم که دولت پزشکیان برای اینکه به شکل معناداری از سرمایه اجتماعی خود استفاده کند، باید به جای تحقق وعدههای انتخاباتی، به فکر اصلاح روندهای سیاسی در کشور باشد. از این جهت مفهوم وفاق ملی را باید بهعنوان تلاش برای ایجاد همدلی و توافق عمومی میان مردم، حکومت و نخبگان سیاسی درباره اصل حکومت قانون، در سایه اصول بنیادین تشکیلدهنده نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف کرد. حلکردن شکافهایی که در طول سالهای متمادی به بیماری خودایمنی دولت در ایران بعد از انقلاب منتهی شده را تنها در صورتی میتوان دنبال کرد که نیروهای فعال و اثرگذار در شکلگیری این بیماری، با نظارت جدی و معنادار گروههای رقیبشان آن را دنبال کنند. در غیر این صورت تنها چیزی که برای ما باقی میماند پرواز دوباره میکروفنهایی است که به بهانه کارشکنی نیروهای متعارض تشکیلدهنده کابینه، نه در مقابل دوربینهای تلویزیونی، بلکه در جلسه هیات دولت، به سمت آقای رئیسجمهور پرتاب خواهد شد. افق نگرانکنندهای که در بدترین حالت خود با استعفای وزرایی که بهجای پذیرفتن مسؤولیتی که برعهده گرفتهاند، به بحران اجتنابناپذیر کارآمدی در دولت او دامن میزنند.
*پژوهشگر اندیشههای سیاسی