printlogo


کد خبر: 290347تاریخ: 1403/5/27 00:00
به انگیزه هشتادمین زادروز علی حاتمی، فیلمساز سرشناس سینما
مرد نکونام

بهراد رشوند: مرداد امسال  اگر بود ۸۰ ساله می‌شد و اگر آنقدر غمناک و ملال‌آور در روز پنجشنبه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ بند سفر از پا نمی‌گشود، بی‌شک شاهد چندین و چند اثر شاهکار و غیرقابل تکرار دیگر به تالیف او، روی پرده نقره‌ای سینمای ایران بودیم.
«علی حاتمی»؛ مردی که او را به واسطه قلم روان و انسجام موزون کلماتش در وصف دیالو‌گ‌های گران‌بها، به لقب «سعدی سینمای ایران» می‌شناسند. لیک کم‌لطفی است اگر بخواهیم تنها او را با نبوغش در خلق مونولوگ‌ها و دیالوگ‌های پرطمطراق و آهنگین، یادآور شویم. القابی بسان سعدی، شاعر، ترانه‌سرا و سراینده‌ اشعار سینما، تنها اشاره کوچک و خردبینانه‌ای است به شخص شخیص و وجاهت والامقام آقای کارگردان. نه اینکه معادل‌گیری و اشارات کلامی و سعی بر تخلص‌سازی برای شخصی شهیر اشتباه و به قیاسی مع‌ الفارق تلفی شود اما به یاد داشته باشید که او «علی حاتمی» است. زبان در تلفظ بیانش عاجز و کلام برای توصیف جایگاهش محقر است. حرف از قداست‌سرایی و غلونمایی‌های پوشالی نیست. اساسا اهالی قلم و صاحبان سخن، چه‌بسا بزرگان عرصه نوشتن، چه زمامداران گوهر بلاغت، نقطه‌ای دارند برای پایان‌ بخشیدن به خلق سیاهه و آفرینش سخن. این نقطه که دگرشکلی از همان سکوت است، بیان‌کننده همان عجز مزبور در تکلم یک هنر مشهود است. از این رو چینش کلمات و مزین کردن جملات برای تبیین کارنامه ‌کاری حاتمی، بیراهه‌ای به ثمن بخس است. با این حال تنها تماشای آثارش می‌تواند بخوبی هرچه تمام، معنابخش روزنه نگاه او به هنر هفتم باشد.
بدون تردید مجموعه «هزاردستان» از برترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران به شمار می‌رود و شاید بهترین مثال باشد برای تعریفی مختصر از خدمات متعددی که علی حاتمی جهت اعتلای سینمای ایران داشته است؛ از احداث شهرک سینمای غزالی، که با جزئیات فکر شده و المان‌های بصری دقیق، به ایده خود حاتمی برای ضبط سکانس‌های تنها یک برهه از داستان سریال طراحی شده است تا بعدتر که به لوکیشنی ثابت برای بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی مبدل شد، همچنین حساسیت و وسواس به‌شدت بالا در ثبت ولو یک پلان که به گواه عوامل سریال، کار فیلمبرداری چند روز تنها به علت پیدا کردن دکمه قبایی برای زمان قاجار تعطیل شده یا مثال دیگری از فیلم «سوته‌دلان» که برای گریم ‌شخصیت مجید از گریمور سرشناس فیلم‌های فلینی استفاده شده است. یا بازی‌گیری هوشمندانه از ۵ شوالیه سینمای ایران، انتخاب موسیقی‌های متناسب با اتمسفر داستان، دیالوگ‌های تامل‌برانگیز و مبهوت‌کننده و شخصیت‌پردازی‌های جامع و کامل، همان احترام به درک و شعور بیننده و ارتقای نوع نگاه مفسر که این روزها با کمدی‌های سخیفند و سفیه‌محور و تنها با شوق فروش به هر قیمت، به معنای هیچ قلمداد شده است. از نکات قابل توجه فیلمنامه اکثر آثار حاتمی می‌توان به برداشت‌های آزاد او از وقایع تاریخی اشاره کرد؛ یک نگاه ساختارشکنانه و یک جسارت ستودنی که برخلاف فیلم‌های زمانه خود قد علم می‌کند. تصویر تلخ و غم‌انگیزی که از سرنوشت سفیر دوره قاجار در «حاجی واشنگتن» به نمایش می‌گذارد، یا انجمن مجازاتی که به قلم او در «هزاردستان» علیه ظلم و جور و استبداد به کین‌‌خواهی می‌پردازند، «کمال‌الملک» نقاشی که رو به دوربین، رنگ سرگذشتش را قلم می‌زند، «دلشدگانی» که موسیقی سنتی ایرانی را به گوش ینگه دنیا می‌رسانند، «مادری» که قداست سفره خانواده را ارج می‌نهد و شوربختانه «تختی» که بی‌انتها، به سوی خالقش پر می‌کشد.
قلم او آفریننده صحنه‌های چشم‌نواز است، نثر او وزن نظم دارد، درد را می‌فهمد، عشق را می‌داند و در یک کلام تمامیت ترادف حیات را ازبر است؛ واج‌آرایی اعجاب‌آور «چشم‌ها خمار از تراخم است و چهره‌ها تکیده از تریاک» که با قربانی گوسفند در سفارت ایران، طعم صحنه‌ را با ادویه مونولوگی ماندگار جاودانه می‌کند یا آنجا که با «ملتی که ادبش قناعت را فضیلت می‌داند»، «قحطی هر ساله» را در قاب نمایش به شیون می‌کشد؛ نگارش سکانسی که جهالت و غفلت را در ۳ ترکیب کلمه با یک درونمایه مفهومی بازگو می‌کند: «جماعت خواب، اجتماع خواب‌زده، جامعه چرتی» جایی که زندگی با «مادر مُرد از بس که جان ندارد» به سادگی وصف می‌شود، جایی که نوشته، تصویر می‌شود و صحنه، نماینده اندرز است. 
باری! نوشتن از «علی حاتمی» بسی سخت و بسیار دشوار است؛ نویسنده و کارگردانی جزئی‌نگر که با اصول و نگرشی متفاوت، در کسوت یک مولف، الگویی برای هر سینماگر ایرانی محسوب می‌شود؛ شخصی که شاعرانه حکایت می‌کرد، استادانه به تصویر می‌کشید و عاشقانه برای کارش ارزش قائل بود. علاقه‌مند به نوشتن داستان‌های تخیلی برای اتفاقات کاملا حقیقی. پاسدار زبان و فرهنگ ادبیات پارسی.
استاد بلامنازع فیلمسازی، که به عقیده نگارنده حتی لقب شاعر سینما در تاویل و تفسیر جایگاهش در عرصه سینماگری و نویسندگی، ناتوان است.
افسوس که می‌شد تا چندین و چند سال و حتی در این دوره، از تماشای آثار جدیدش لذت برد. افسوس که آن توده سرطانی منحوس، حاتمی را از ما گرفت. لیک همچنان می‌شود او را در یکایک نماهای آثارش جست، با قلمش زندگی کرد و نظاره‌گر جهان مصور ذهنش بود. گویی سعدی شیرازی، آن مصراع معروف را برای سعدی سینما سروده بود. 
«علی حاتمی»؛ مرد نکونامی که هنوز زنده‌ است، زنده در تمامی آثار زندگی خویش. او نور و چراغ سینماست و به قول خودش: «آیین چراغ، خاموشی نیست».

Page Generated in 0/0051 sec