نوید مؤمن: ۱- ششم ژانویه 2021 میلادی، نماد یک طغیان و شورش در آمریکاست. طرفداران ترامپ با حمایت بخشی از پلیس فدرال و نهادهای اطلاعاتی آمریکا وارد ساختمان کنگره شدند و اتاق رئیس کنگره، سناتورها و نمایندگان را به تسخیر درآوردند. در زد و خورد شورشیان (که اکثرا از گروه موسوم به پسران مغرور بودند) و پلیس، ۶ نفر کشته، دهها نفر زخمی و صدها نفر هم بازداشت شدند. اکثریت قریب به اتفاق رسانههای حزب دموکرات و حتی برخی رسانههای وابسته به حزب جمهوریخواه، از کشتهشدگان این حادثه به عنوان افرادی تروریست، غارتگر و طغیانگر یاد کردند که از اصول اولیه دموکراسی و احترام به انتخابات و رای مردم بیبهره بودهاند! تصویر هیچ یک از این کشتهشدگان به پوستری بزرگ در صفحات رسانههای مکتوب و مجازی تبدیل نشد و حتی در اخبار فاکسنیوز و واشنگتنپست کسی از آنها به عنوان یک قهرمان راه آزادی یاد نکرد.
۴ سال از آن ماجرا سپری میشود. بسیاری از حملهکنندگان به کنگره از سوی دادگاه فدرال به سالها حبس محکوم شده و پرونده برخی دیگر نیز هنوز در حال رسیدگی است. کار به جایی رسیده است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در صورت عدم پیروزی در انتخابات ماه نوامبر، باید در مقابل قضات دادگاه واشنگتن و متعاقبا دادگاه عالی قرار گیرد تا اثبات کند نسبتی با اوباش و نژادپرستان مهاجم به کپیتال هیل نداشته است. نکته جالبتوجهتر اینکه رسانههای اروپایی نیز از حادثه حمله طرفداران ترامپ به کنگره، بهمثابه یک نقطه تاریک و روز سیاه یاد کرده و کشتهشدگان و آسیبدیدگان این واقعه را نیز مشتی قانونگریز و آنارشیست واقعی خطاب میکنند.
۲- بهتر است فارغ از پرونده حمله ششم ژانویه و متعلقات حقوقی آشکار و پنهان آن، کمی به گذشته بازگردیم. سال ۸۸، اغتشاشگران نه در یک روز و ساعت مشخص، بلکه روزها و ماهها در مقابل اراده عمومی ملت ایستادند و بدترین خسارات مادی و معنوی را به کشورمان وارد کردند. نیروهای انتظامی و امنیتی و حتی مردمی که داوطلبانه در مقابل اوباش ایستادند و حتی جان خود را در صیانت از حریم مقدس ایران فدا کردند، از سوی رسانههای آمریکایی و اروپایی به عنوان جلاد و فتنهگران به عنوان شهید و جانباز راه آزادی(!) شناخته شدند. نهتنها در آن سال، بلکه در جریان اغتشاشات سالهای گذشته که جملگی ساخته و پرداخته دست سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی بود، هیچکس در غرب وحشی از لزوم احترام به پلیس، حفظ حریم شهروندان، تعظیم در برابر اراده عمومی و جمهوریت و... سخنی به میان نیاورد.
3- آنچه ذکر شد، فراتر از استاندارد دوگانه یا پارادوکس رفتاری غرب بوده و منبعث از یک خباثت ذاتی در ساختار تصمیمسازی آمریکا و اروپاست.
این خباثت ضدایرانی، دموکرات و جمهوریخواه، سوسیال - دموکرات و محافظهکار، ملیگرا و غیرملیگرا نمیشناسد و همان مخرج مشترک و نقطه اتصال ماهوی مدعیان دموکراسی غربی محسوب میشود. در اینجا اما سوال دیگری وجود دارد که نمیتوان از طرح و بیان آن منصرف شد: چرا جای مقایسه و تحلیل رویکردها و رفتارهای متناقض غرب در قبال تحولات داخلی آمریکا و ایران در رسانههای مدعی روشنفکری در کشورمان خالی است؟!
گناه سکوت در برابر خباثت آشکار غرب در تقابل مطلق با ملت ایران، کمتر از شراکت مستقیم در این دشمنی و مواجهه نیست. این سکوت و سانسور وقیحانه از سوی برخی داخلیها، همان سوپاپ اطمینان آمریکا و اروپا در استمرار این وقاحت به شمار میآید.