دکتر محمد رستمپور: کمتر از 24 ساعت پس از آنکه مسعود پزشکیان، اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را در آغوش کشید، هنیه در تهران به شکل ناگواری ترور شد و سخنان خردمندانه، معقول و وحدتساز رئیسجمهور در میان انبوهی از احتمالات و تحلیلها و البته خشم و اندوهی که پس از میهمانکشی بر سر جامعه ایران آوار شده بود، گم شد. آزمون سخت دولت چهاردهم خیلی پیشتر از آنچه تصور میشد، روی میز رئیسجمهور در پاستور قرار گرفت و حکمرانی، آن روی سخت و خشن غیرآکادمیک خود را که عمدتا در مناظرات انتخاباتی یا پادکستهای اینترنتی پنهان میکند، عیان کرد. عدهای از اطرافیان رئیسجمهور، ترور هنیه را بر همان مناط «تله تنش» تفسیر کردند و برخی درباره چگونگی انتقام، حدسها و تحلیلهایی بر زبان آوردند.2 روز نگذشته، ویدئوی برخورد نیروهای فراجا با 2 دختر نوجوان در ارتباط با طرح نور منتشر شد و جامعه را با تکانهای جدید روبهرو کرد. عدهای تعطیلی طرح و برکناری وزیر را خواستار شدند و برخی انتشار ویدئو را، آن هم از سوی وبسایت طرفدار رئیسجمهور، پیشرانی برای تغییرات رادیکالی که امکان اجرای دفعی یا تدریجی آنها نیست، دانستند. رئیسجمهور از راه نرسیده، با چالشهایی روبهرو شد که هیچ یک، پیامد رقابت در انتخابات نبود. یک سال پس از انتخابات، برای هر منتخبی در هر دورهای، سال سخت و طاقتفرسایی است، بویژه اکنون که دولت چهاردهم از پس یک انتخابات زودرس برآمده است. زد و خوردهای مجازی پس از اعلام فهرست کابینه و بویژه استعفای محمدجواد ظریف که خود را عنصر اصلی در رئیسجمهور شدن مسعود پزشکیان میداند، چالش جدیدی بود. چهرههای نشاندار اصلاحات مانند برخی نمایندگان مجلس دهم و بعضی اعضای شوراهای سیاسی احزاب، چنان شمشیر کشیدند که ظریف مجبور شد مرتبا اعلام حمایتهای دیگری از رئیسجمهور داشته باشد. با این همه، اتفاق اصلی در راه بود؛ اتفاقی که تمام این چالشها را کنار گذاشت و برای پزشکیان یک فرصت بیبدیل وحدتگرایانه ساخت.المپیک 2024 و نتایج خیرهکننده کاروان ورزشی ایران که از نظر تعداد مدال، بهترین عملکرد و از نظر تعداد و رنگ مدال، دومین رتبه عملکردی را برای جمهوری اسلامی ایران به بار آورد، تجسم عینی «یک تیر و چند نشان» بود. اگرچه ورزش ایران در تیراندازی مدالی کسب نکرد اما کلیت آنچه با نام و پرچم جمهوری اسلامی ایران در رویاروییهای سخت پاریس 2024 مشارکت داشت، درخشندگی و نتیجهبخشی کمنظیری داشت. مطابق جدولی که پس از مسابقات منتشر شد، ایران از نظر متغیر «تعداد مدال به ازای تعداد ورزشکار» در صدر ایستاده و این مهم گویای این است که میتوان با قدرت از این عملکرد دفاع کرد. المپیک اما هیچگاه یک میدان صرفا ورزشی نبوده و اثرات و نتایج مهم سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی داشته است. کمتر از 3 سال پس از کلید خوردن پروژه سنگین «تحریم ورزش ایران»، در ساعتها و دقایق مسابقات نمایندگان ایران در تیمهای مختلف، توجه مردم ایران به صفحات نمایش خیره میماند؛ هیچ تفکیک ایران و جمهوری اسلامی معنا نداشت. فشار خردکنندهای روی اعضای تیمهای ورزشی برای سرود خواندن یا نخواندن حس نمیشد. کامنتهای صفحات ورزشکاران در رسانههای مختلف اجتماعی، آنان را به مزدوری متهم نمیکرد. گزارشگر ورزشی که مرتبا «یا زهرا» میگفت، در سوی مقابل آنچه در 1401 دنبال میشد، به یک چهره محبوب تبدیل شد و ناگهان او شناسانده شد، نه برای ابراز تنفر، بلکه برای تقدیر و تمجید از جامعهشناسی دقیقش.
جامعه ایران پس از المپیک، همان جامعه ایران پیش از المپیک نیست؛ یکدستتر، غرورانگیزتر و امیدوارتر شده است. شاید به کلی آنچه را که در انتخابات کمجان ریاستجمهوری رخ داده نیز فراموش کرده باشد. اگر انتخابات ریاستجمهوری پس از المپیک برگزار میشد، چهبسا درصد مشارکت رشد معجزهواری داشت. این اعجاز ورزش است که فراگیرترین «ما»ساز جامعه است. وحدت ملی از خاطره، ذهنیت و تجربه جمعی شکل میگیرد و در دورانی که وحدتسازهایی مانند طرفداری از یک خواننده یا گروه موسیقی، آسیبهای ناشی از دوقطبیهای سیاسی و اجتماعی را ترمیم و تعدیل میکند، ورزش هم هویتساز شده و هم ائتلافساز. برای دولتی که قرار است وفاق ملی را رقم بزند، چه جامعهای بهتر از جامعهای که فراتر از دغدغهمندی برای تیم ملی کشورش، برای پیروزی ورزشکار کشورش فریاد بزند، دعا کند و از اهتزاز پرچم کشورش به خود ببالد و به استقبال ورزشکار میهنش کیلومترها مسافت طی کند یا ساعتها به انتظار بنشیند. این جامعه همدل، این جامعه یکپارچه و این جامعه نگران میهن، تاب سیاسیکاری و دعواهای بیخود حیدری- نعمتی را ندارد. وفاق ملی میخواهد و وفاق ملی جز از راه مقاومت پای عناصری که میهن را تعریف میکند، نمیگذرد.