گروه فرهنگ و هنر: 9 ماه پس از درگذشت بیتا فرهی در حالی 24 مرداد تندیس این بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران در موزه سینما به همراه خانوادهاش رونمایی شد که در کمال ناباوری تندیس رونمایی شده چندان شباهتی به آن مرحوم نداشت، تا جایی که بسیاری از هنرمندان و حتی کارشناسان حوزه تجسمی و مجسمهسازی از این نبود تشابه چهره این تندیس را از زنانگی خارج دانسته و آن را شبیه مردان دانستند.
هرچند دختر بیتا فرهی در پاسخ به این انتقادها گفته است: «این تندیس واکنشهای متفاوتی را برانگیخت؛ برخی با دیدنش، حضور مادر را حس کردند و دلشان به تپش افتاد، برخی دیگر از ترس زندهنماییاش نزدیک نمیشدند و عدهای نیز به شباهتش انتقاد داشتند و از اینکه چرا چنین خلق شده است برایشان سوالبرانگیز شده بود اما آنچه برای من به عنوان بازمانده این هنرمند ارزشمند است، زنده نگه داشتن یاد او است. باید مفهوم واژه تندیس را بدرستی فهمید؛ اهمیت تندیس در شباهتش نیست، بلکه در شمایل و نمادی است که از آن هنرمند به جا میماند. اگر بخواهیم هدف ساخت تندیسها را تنها به شباهت محدود کنیم، شاید امروز موزههایی چون «مادام توسو» و «گرون» به وجود نمیآمدند، چرا که در این موزهها نیز هنرمندان بیشتر روی شمایل کار کردهاند تا شباهت».
موضوع این مطلب صرفا این تندیس نیست، بلکه معضلی است که چند سال یا حتی چند دهه است که در ساخت تندیس هنرمندان و افراد سرشناس بسیار نمود پیدا کرده و آن عدم تشابه با سوژه است.
شاید نخستین موضعگیری جدی پیرامون این موضوع را مرحوم حمید سمندریان از اساتید حوزه هنرهای نمایشی داشت آن هم زمانی که به احترام جایگاه و مقام ایشان از سوی مدیر عامل وقت خانه هنرمندان قرار شد سالن شماره ۲ تماشاخانه ایرانشهر به نام این هنرمند بزرگ نامگذاری شود، به همین دلیل تعدادی از شاگردان استاد تصمیم گرفتند در روز نامگذاری که با حضور شهردار وقت تهران افتتاح شد، از مجسمه ایشان نیز رونمایی شود اما در آن روز حمید سمندریان نسبت به مجسمه ساخته شده خود ابراز نارضایتی کرد، این در حالی بود که شباهت تندیس ساخته شده به نسبت وضعیت فعلی و مجسمههایی که طی سالهای اخیر برای برخی از چهرهها ساخته میشود بسیار بیشتر بود و در نهایت نیز با اصرار شاگردان استاد سمندریان باقی ماند و هم اکنون نیز در ورودی سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر قرار دارد. به هر شکل اما نکته مهم این است که اساسا چرا بسیاری از تندیسها شباهتی به اصل سوژه ندارند؟
نمونه دیگر، سردیسی از جمشید مشایخی بود که اردیبهشت ۹۸ در یکی از خیابانهای منطقه یک تهران نصب شد؛ سردیسی که به گفته احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر وقت تهران هیچ شباهتی به مشایخی نداشت. او گفته بود: «به نظر میرسد بر اساس یک عکس پرسنلی مربوط به روزهای آخر حیات او ساخته شده است. این سردیس درخور مشایخی نیست و بهتر است از شهرداری بخواهیم درباره چهرههای ملی فکر ملی کند».
تندیس به قدری ناشیانه و بیهیچ شباهت به مشایخی ساخته شده بود که خرداد همان سال به کارگاه برگردانده شد تا بازسازی شود و سازندهاش هم نقایص آن را پذیرفت. رضا حسنزاده در پاسخ به این انتقادات گفته بود: «زمانی که کار ساخت یک مجسمه هنوز تمام نشده و از آن رونمایی میشود، باید انتظار انتقاد هم داشت. مردم درباره بیشباهت بودن مجسمه اشتباه نمیگویند، زیرا خود من هم قبول دارم این مجسمه شباهت لازم را با آقای مشایخی ندارد. از ابتدا قرار بود بعد از رونمایی مجسمه آن را بازگردانیم و کارش را به اتمام برسانیم، چون هنوز تکمیل نشده است. زمانی که پیشنهاد ساخت مجسمه را به من دادند، بیمار بودم و حتی در دوره ساخت مجسمه هم خیلی حال خوشی نداشتم ولی با این حال دوست داشتم برای افتتاحیه خیابان نامگذاری شده به اسم آقای مشایخی چیزی برای ارائه به مردم داشته باشم و دست خالی نروم، چرا که دوست داشتم مردم بدانند اگر خیابانی به اسم این هنرمند نامگذاری شده، شهرداری مجسمهای هم از چهره او ساخته و در محل خیابان قرار خواهد داد. به همین دلیل کار را نیمهکاره در محل قرار دادیم تا بعدا آن را تکمیل کنیم».
مجسمه اول بر اساس عکسی از جمشید مشایخی با محاسن و بدون عینک ساخته شده بود اما در نسخه بعدی تصویری از او بدون محاسن و با عینک بازسازی شد.
آبان ۹۹ در باغ هنر خانه هنرمندان تعدادی مجسمه از بزرگان سینما رونمایی شد. یکی از تندیسها متعلق به علی نصیریان بود که حتی اگر مقابل آن هم میایستاد هیچ شباهتی نمیشد بین او و سردیسش یافت! مجسمه آنقدر دور از علی نصیریان بود که مورد اعتراض او قرار گرفت. نصیریان در واکنش به سردیسش گفت: «این غلطه. اگر بخواهند از خودشان شخصیت بسازند باید آگاه باشند که شخصیت من نصیریان چه جور خصوصیاتی دارد و در صورت و عکس من چه میبینند و باید آن را منعکس کنند. نه اینکه با تخیل خودشان یک صورت تقریبا نزدیک یا شبیه به من بسازند».
سردیس علی نصیریان تنها مجسمه در باغ هنرمندان نبود که واکنشهای منفی را به دنبال داشت. مجسمه داوود رشیدی هم که در همین مجموعه به نمایش درآمد، انتقادهای زیادی به دنبال داشت. از جمله همسرش، احترام برومند که گفت: «توجه به چهرههای نامآور کشورمان اتفاقی شایسته است ولی برای انجام چنین کاری که نیت خیری پشت آن است و فکر و بودجه و انرژی هم صرف آن میشود، باید پروسهای درست و حرفهای طی شود تا نتیجهای قابل قبول داشته باشد. درباره سردیس هنرمند خاصی صحبت نمیکنم ولی به طور کلی برخی از این سردیسها به صاحبانشان شباهتی ندارند. در حالی که لازم است شخصیت آن چهره در سردیس او کاملا مشهود باشد، چرا که هر شخصیتی ویژگیهایی دارد که در چهرهاش نمایان است و میتواند نگاه، لبخند یا اخم آن چهره خاص باشد. برای اینکه ساخت سردیسها بدرستی رخ دهد، سازنده یا باید با آن چهره آشنایی و نزدیکی زیادی داشته باشد یا اینکه درباره او تحقیق و پژوهش کافی انجام دهد، به بررسی آثار او بپردازد و از همه مهمتر اینکه از روز نخست با خانواده یا یکی از نزدیکان آن شخصیت در ارتباط باشد، چون وقتی ساخت سردیس به نقطه خاصی رسید، دیگر امکان تغییر عمدهای در آن نیست».
ساخت مجسمه و تندیس و سردیس از بازیگران و هنرمندان همیشه جذاب بوده و معروفترین و شناختهشدهترین این دست تندیسها از شخصیتهای مشهور در موزه مادام توسو وجود دارد که جذابیتشان در بازنمایی فوق واقعی سوژه است و حتی از نزدیکترین فاصله هم نمیتوان ایرادی از آنها گرفت. بنابراین اگر قرار است ساخت این مجسمهها در ایران ادامه داشته باشد و برای بیننده هم جذابیت ایجاد کند، تنها راهش ساخت دقیقتر، مطالعهشدهتر و حرفهایتر آنهاست. در غیر این صورت با ساخت هر تندیسی تنها واکنش منفی مخاطب را شاهد خواهیم بود نه هیجانزده شدن او را. ضمن اینکه ساخت و پردازش حرفهای این تندیسها احترام به شخصی است که تندیسش ساخته شده است.