printlogo


کد خبر: 290510تاریخ: 1403/5/31 00:00
یادداشت
مسجد و انسان مدرن ایرانی

 
عباد محمدی: به نظر می‌رسد همه ما ایرانی‌ها حداقل یک‌ بار چنین سوال‌هایی را با خود مرور کرده‌ایم: «چرا در مساجد را قفل می‌زنند؟» یا اینکه «چرا مساجد و دیگر بناهای عبادی، محلی برای پناه مسافران و بازمانده‌ها نیست؟» شاید هم در صف‌های نماز جماعت تعداد اندک جوان‌ها و نوجوان‌ها را با تعداد پیرمردهای پا به سن گذاشته مقایسه کرده باشیم. حتی ممکن است اگر تعداد دفعات حضورمان را در مسجد آن هم در 6 ماه گذشته بشماریم، نتایج دردآوری داشته باشد. براستی چرا جامعه دیگر وقت خود را در مسجد نمی‌گذراند؟
این بلاتکلیفی ابهام‌انگیز در حالی است که «مسجد» همواره به ‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نهادها بین جوامع اسلامی فعالیت کرده و سازمان‌دهنده جامعه پیرامونی خود بوده است. بررسی تاریخی جایگاه مسجد در ایران نشان می‌دهد «محیط مسجد» به ‌خودی ‌خود از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. همچنین می‌توان دریافت پیش از تشکیل سازمان به معنای مدرن امروزی آن، یکی از اصلی‌ترین نقاط سازمان‌دهنده جامعه، مسجد بوده است اما به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر نسبت جامعه ایرانی با نهاد مسجد رو به سردی رفته است تا حدی که نوعی مرجعیت‌زدایی از مسجد رخ‌ داده است. حال در این مجال باید طرح موضوع کرد که در شرایط زیست جامعه مدرن شده ایران، آیا باید توجه سیاست‌گذار به مساجد به ‌عنوان محیطی اجتماعی باشد که می‌تواند توجه بخش عمده‌ای از جامعه را به سمت خود جلب کند یا باید بپذیریم مسجد در شرایط امروز یک محیط صرفا عبادی است که ایرانی‌ها گاه‌به‌گاه به آن رجوع می‌کنند؟
* مسجد، نهاد اجتماعی یا محلی برای عبادت
نخستین گزاره‌ای که درباره مسجد وجود دارد و این نگرش، شیوه سیاست‌گذاری را جهت می‌دهد، این است که اساسا کارکرد مساجد چیست؟ برخی تحلیلگران معتقدند مساجد از همان نخست صرفا محل عبادت بوده و سایر ساختارها و کارکردها بعدا به آن اضافه شده است. بر اساس این دیدگاه نباید هدف دیگری برای مسجد جز عبادت قائل شد، چرا که پیوست برخی کارکردها مسجد را از حالت قدسی خود دور می‌کند. در این نوع نگاه، مساله این می‌شود که چرا مسجد از معنویت تهی شده است اما طرف دیگر، جایگاه‌های سازمان‌دهنده برای مسجد قائل است و آن را نهاد اجتماعی می‌داند که در کنار محیط معنوی و عبادی دارای ظرفیت‌های مختلف جامعه‌سازی است. برای حامیان این باور سوال این است: چرا فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مسجد به نسبت گذشته دچار کاهش شده است؟
در رابطه با این ۲ دیدگاه باید تأکید کرد حتی نخستین مسجد جهان نیز با هدف اجتماعی و سازماندهی جامعه آن زمان ساخته شد، لذا مهم‌ترین کارکرد مسجد «محل اجتماع مومنان» است که این گویای کارکرد اجتماعی مسجد است، لذا این باور که مسجد کارکردی صرفا عبادی دارد و بنا به شرایط، برخی وظایف به عهده مسجد گذاشته شده است و این وظایف موضوعیت خود را به ‌مرور زمان از دست می‌دهد، چندان مورد پذیرش نیست، چرا که اجتماع مومنان یک شبکه پیچیده و تعاملی را شکل می‌دهد. 
* آمارها چه روایتی دارد؟
به لحاظ آماری، تعداد مساجد کشور توسط سازمان‌های ستاد هماهنگی کانون‌های مساجد، ستاد اقامه نماز و سازمان‌های تبلیغات اسلامی و اوقاف با اعداد متفاوتی اعلام شده است که بین 70 تا 85 هزار باب متغیر است. در بررسی آماری باید دانست تعداد مساجد کشور اگر چه مهم است اما کیفیت کارکرد مساجد و جایگاه اجتماعی آنها در بین مردم حائز اهمیت بیشتری است. بر اساس گزارش‌ها بیش از نیمی از مساجد کشور دارای امام‌ جماعت نیستند. یعنی 50 درصد مساجد کشور از ظرفیت امام‌ جماعت برخوردار نیستند و به نوعی هیچ فعالیت اجتماعی مستمری در آنها انجام نمی‌شود. حال اینکه تنها در 30 درصد مساجدی که دارای امام‌ جماعت هستند، همه‌روزه ۳ نوبت نماز جماعت برگزار می‌شود. آمارها تصریح می‌کند از حدود نیمی از مساجدی که دارای امام‌ جماعت هستند، حدود 65 درصد مساجد امام‌ جماعت دائم دارند و در 35 درصد دیگر امامان جماعت همواره در مساجد حضور ندارند. تحلیل آمارها نشان می‌دهد وضعیت مساجد فعال در کشور بحرانی است. شاید مساجد به طور موقت و برای برگزاری مناسک مورد بهره‌برداری قرار گیرند اما می‌دانیم این موضوع یکی از کارکردهای مساجد است. به طور کلی کارکردهای مسجد را می‌توان در دسته‌های «عبادی»، «آموزشی و تربیتی»، «فرهنگی و ارتباطی»، «اجتماعی»، «سیاسی»، «معماری» و «حقوقی و قضایی» دسته‌بندی کرد که توسط مداخله‌گرهایی مانند «امام‌ جماعت»، «چهره‌های سرشناس محل»، «مدیر فرهنگی و اجرایی»، «نمازگزاران» و «فعالان فرهنگی» سازمان می‌یابد. 
عدم حضور روحانیان در مساجد به ‌عنوان امام‌ جماعت در حالی است که بر اساس آمار اعلامی حوزه علمیه، در حال حاضر 160 هزار دانش‌آموخته حوزه‌های علمیه داریم که ۲ برابر تعداد بناهای مسجد است. یعنی به ازای هر مسجد در کشور 2 طلبه حوزه علمیه وجود دارد. البته می‌توان به این آمار گزاره‌های دیگری نیز مانند تعداد کانون‌ها و تعداد پایگاه‌های بسیج را نیز افزود اما مساله مهم در این باره این است که مسجد از مرکز کانونی جامعه خارج شده است.
* جامعه امور خود را با چه سازوکاری سامان می‌دهد؟
«تقسیم کار اجتماعی» و «تخصصی ‌شدن مشاغل» شاید یکی از مهم‌ترین عواملی است که کارکردهای مسجد را دچار تحول کرده است. برای نمونه اگر در گذشته حفظ اموال بیت‌المال از طریق مسجد انجام می‌شد، امروز نهادهای تخصصی و نظارت‌های پیچیده برای این امر شکل ‌گرفته است. یا اینکه اگر در گذشته مسجد محلی برای کمک مالی به افراد فرودست جامعه بود، در حال حاضر سازمان‌های مختلفی به ‌صورت تخصصی برای حمایت از مساجد شکل‌ گرفته است. همین مساله برای قضاوت نیز وجود دارد و اگر در گذشته قاضی شرع در مسجد به قضاوت مشغول بود، امروز قوه‌قضائیه به ‌صورت خاص این وظیفه را به عهده گرفته است. طرح این مساله از این جهت نیست که وظایف نهادهای تخصصی را به مساجد واگذار کنیم، بلکه باید توجه کرد اگر بخشی از وظایف از نهاد مسجد خارج شد، باید توانست کارکردها و نیازهای جدید را به آن اضافه کرد. رهبر انقلاب نیز در این رابطه تذکر می‌دهند «من نمی‌گویم مثل بعضی از تندروها باشیم که می‌گویند در مسجد بنشینیم و وزارت کنیم، نه! در مسجد نمی‌شود وزارت کرد» اما این گزاره به این معنا نیست که مسجد را باید رها کرد تا در یک شرایط انفعالی ادامه مسیر دهد. «اوقات فراغت»، «آموزش فراتحصیلی»، «شبکه ارتباطی» و... می‌تواند بخشی از کارکردهایی باشد که در مسجد سازماندهی می‌شود، لذا برای تحقق این منظور پرسش مهم این است که جامعه کدام امور خود را با مسجد سازمان می‌دهد و چه میزان مسجد را در مرکزیت می‌داند؟ دستگاه سیاست‌گذار باید بتواند برای این پرسش پاسخ پیدا کند. متأسفانه برخی‌ بدون توجه به این پرسش ایده «احیای محله سنتی» را مطرح می‌کنند.
ما نیز به این مساله آگاهیم که ساختار شهر در گذشته به ‌صورت محله‌ای سازمان‌ یافته بود و مسجد به ‌عنوان قلب محله عمل می‌کرد اما نباید بی‌توجه به تغییرات اجتماعی و سبک زندگی در گذشته ماند. باید دانست در شرایط شکل‌گیری کلانشهرها و میل جامعه برای شکستن معیارهای محله‌ای، کارکرد سنتی مسجد نیز ماهیت خود را از دست داده است، لذا بخش عمده‌ای از این مساله که اکثر مساجد ما فاقد جایگاه سازمان‌دهنده هستند، به این موضوع بازمی‌گردد که جامعه مدرن شده نسبتی بین خود و مسجد در تنظیم امور اجتماعی پیدا نمی‌کند. این موضوع بیش از آنکه ریشه در «تقسیم کار اجتماعی» و «تخصصی ‌شدن مشاغل» داشته باشد، به این دلیل است که در ادامه فروپاشی محله، مسجد نیز نتوانست جایگاه خود را بازیابی کند. یعنی دیگر جامعه این شرایط را پیش ‌روی خود نمی‌بیند که می‌تواند چند ساعت از وقت خود را در مساجد سپری کرده و با افراد ارتباط برقرار کند، چرا که در کلانشهرها دیگر روابط انسانی مبتنی بر حمایت، همبستگی، رابطه دوستی، اعتماد و... پیش نمی‌رود و جامعه به دنبال تخفیف، سود بیشتر و بهره‌وری است اما این رویکرد امری مطلق نیست و قراردادی بین کلانشهر و انسان مدرن است؛ اگر انسان وارد یک شرایط اجتماعی دیگری شود، معیارهای اجتماعی برای او مجددا تغییر می‌کند، لذا باید دانست مسؤول بخشی از تنظیم زیست اجتماعی جامعه ایرانی حوزه علمیه است. 
* محله‌های آرمانی و ایده‌های فانتزی
همان‌طور که عنوان شد، با بر هم ‌خوردن نظم شهرها و با شکل‌گیری انسان جهانی، کارکردهای محله تا حدود بسیاری از دست‌رفته احساس می‌شود. برخی سیاست‌گذاران به دنبال احیای محله‌ها برآمده و ایده‌هایی را برای بازگرداندن اعتبار به محله‌ها طرح می‌کنند و مبتنی بر همین سازوکار برای مساجد نقش تعیین می‌کنند. باید دانست اغلب ایده‌های احیای محله بویژه با نگاه‌های سنتی یک نوع نگاه فانتزی است و در این نوع سیاست‌گذاری مساجد نیز بیش‌ از پیش دچار انفعال می‌شوند. نگاه نوستالژیک به محله‌ها نوعی کنش بی‌نتیجه است، لذا نباید تلاش کرد به گذشته بازگشت و باید جهان اجتماعی جدید را خلق کرد که بتوان در آن برای نهادهای اجتماعی مانند مساجد نقش قائل شد. در این جهان اجتماعی جدید احیای مساجد با «امام‌ جماعت» رخ می‌دهد. متأسفانه در دهه‌های اخیر برخی سیاست‌ها شرایطی را ایجاد کرد که روحانی مسجد، فقط برای اقامه نماز در مسجد حضور داشته باشد؛ در حالی ‌که امام‌ جماعت، یک کنشگر اجتماعی تمام‌وقت و یک مصلح اجتماعی است که بر محور مسجد و پیرامون آن کنش می‌کند. 
به نظر می‌رسد مهم‌ترین علل این پدیده نیز این است که حوزه برای «اجتهاد و تبلیغ» اهمیت بیشتری قائل است. در این نوع نگاه حوزه، افراد یا شخصیت‌ها علمی می‌شوند یا سخنران‌های خوب! در حالی که امام‌ جماعت یک نقش مداوم و پیوسته اجتماعی را بر عهده دارد.
* حوزه علمیه درباره تعداد مساجد بدون امام‌ جماعت تغییر نظر دهد!
همان‌طور که عنوان شد، در شرایط امروز ایده احیای محله نوعی نگاه نوستالژیک است. از سوی دیگر عدم پشتیبانی و نقش‌آفرینی صحیح نهاد حوزه در زمینه حفظ، احیا و توسعه جایگاه مساجد در بین جامعه ایرانی، عاملی بسیار تأثیرگذار در منفعل‌شدن مسجد است. البته در فهم این مساله، نوع نگاه به مسجد نیز دارای اهمیت است؛ اینکه جایگاه اجتماعی و شأن اجتماعی امامان جماعت چطور دیده شده و چگونه بازنمایی می‌شود؟ زمانی که یک طلبه در مسجد خود را بازمانده از مرکز علمی و تخصصی احساس کند، همواره این بحران وجود دارد که دانش‌آموخته‌های حوزه تمایل داشته باشند آیت‌الله شوند تا امام‌ جماعت یک مسجد. لذا نخستین مساله این است که از نگاه‌های فانتزی احیای محله فاصله گرفته و سپس جایگاه مسجد توسط حوزه علمیه با محوریت امام‌ جماعت احیا شود. البته مسجدمحوری لوازم مهمی دارد که نخستین آن، نگاه به مساجد به ‌عنوان «فعالیتی تمام‌وقت» است. باید توجه داشت افراد فعال در مساجد مانند سایر نهادهای فرهنگی مانند یک فعال تمام‌وقت در نظر گرفته شده و تأمین مالی شوند. بر این اساس مهم‌ترین زیرساخت در زمینه مسجدمحوری، لزوم تحول در نهاد حوزه است. رهبر انقلاب نیز به تحول در حوزه توجه دارند و یکی از موضوعات مهم در این زمینه را لزوم انطباق حوزه با نیازهای مردم مطرح می‌کنند. در واقع نکته مهم در اینجا این است که حوزه و روحانیت نیاز به پیوند جدی با نیازهای اساسی مردم دارند.

Page Generated in 0/0066 sec