حامد سرلکی: وقتی بینندگان شوی افتتاحیه سیوسومین دوره بازیهای المپیک مشغول تماشای صحنههای بارانی افتتاحیه این مسابقات در پاریس بودند، شاید لحظاتی را دیدند که پیش از آن حتی در تصوراتشان نیز جایی نداشت؛ حضور شخصیتهایی که حقیقتا در وضعیت جنسیتی و هویت جنسی آنان، صورتی نامشخص و ناهمگون وجود داشت و به نوعی المپیک را از ساحت صلحآفرین و نمایشی آن (در مراسم افتتاحیه) به مناسکی تمامعیار و یا یک «مانیفست به اصطلاح حقوق بشری» تبدیل کرد؛ مانیفستی که بیشتر تداعیکننده رنگ باختن بسیاری از تعاریف پیرامون هویت «زن» و «مرد» بود. این در حالی است که به زعم کارشناسان، دورههای متوالی است که مراسم المپیک از صلاحیت هدایت افکار عمومی خارج شده و در مراسم افتتاحیه و اختتامیه بسیاری از شئون انسانی و ایمانی (در میان تمام ادیان ابراهیمی) را نقض کرده است، تا حدی که المپیک پاریس را به یک جشنواره سازماندهیشده از حضور تراجنسیتیها یا همان «ترنسجندرها» بدل کرد.
برای درک بهتر این مفهوم حاصل از جهان جدید باید عنوان کرد اساسا تراجنسیتی به افرادی اطلاق میشود که هویت جنسیتی آنها با جنسیتی که در زمان تولد به آنها اختصاص داده شده مطابقت ندارد. به عبارت دیگر، جنسیتی که فرد احساس میکند و به آن تعریف میشود، با جنسیتی که بر اساس ویژگیهای جسمانی (جنس) در هنگام تولد تعیین شده، متفاوت است. تعریفی دستساخت از نهادهای حقوق بشری و آزادیهای اجتماعی؛ این در حالی است که سابق بر این هویتهای تراجنسیتی در برخی متون پزشکی و روانشناختی به عنوان اختلالات یا بیماریهای روانی طبقهبندی میشدند. به عنوان مثال، در نسخههای قبلی از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) که توسط انجمن روان پزشکی آمریکا منتشر شده است، هویتهای تراجنسیتی تحت عنوان اختلال هویت جنسیتی طبقهبندی میشدند.
حتی در یکی از تحقیقات علمی اثبات شده که در بطلان ادعای «ژن دگرباشی جنسیتی / دگرشدگی جنسی» در سال 1398 به چاپ رسید، صراحتا اعلام شد نتایج مطالعه یک تیم پژوهشی روی افرادی که به گفته خودشان رفتارهای جنسی همجنسگرایانه را تجربه کردهاند، نشان میدهد رفتارهای جنسی افراد تحت تاثیر آمیزهای از عوامل محیطی است. آنها تاکنون نتوانستهاند به الگویی ژنتیکی برسند که بتوان آن را به شیوهای معنادار در پیشبینی گرایش جنسی افراد مدنظر قرار داد. این گروه پژوهشی موفق به کشف 5 متغیر ژنتیکی شدهاند که در بروز رفتار جنسی همجنسگرایانه دخیل هستند. بر اساس یافتههای این پژوهش، که در ژورنال ساینس (Science) منتشر شده است،1 این متغیرها فقط تا حدودی بین زنان و مردان مشترکند و امکان پیشبینی معنادار رفتار جنسی افراد را فراهم نمیسازند. اما با وجود رد علمی بسیاری از استدلالهای مطرحشده در اثبات هویت دگرباشی جنسیتی (یا دگرشدگی جنسیتی) باید خاطرنشان کرد که بسیاری از موارد ادعایی بیشتر جنبه روانی داشته است. برای مثال، جای نشدن جسم در کالبد جنسیتی زمان تولد، از آن دست استدلالهای روانی بوده که در بسیاری از کشورها به قانون تبدیل شده است. اما با این وجود تقابل این موضوع با هویت فطری انسان آن هم در آوردگاههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و... نشان میدهد بسیاری از نظمهای چیده شده طی صدها سال (در عصر معاصر)، با وجود چنین رویکردی با خطرات بسیار جدی روبهرو است. در نمونه عینی و البته نزدیک به انتشار این نوشته، حضور بوکسور تراجنسیتی الجزایری در مسابقات بوکس زنان المپیک و قدرت مافوق یک زن او در برابر بوکسور ایتالیایی از این دست بوده است. «ایمان خلیف»، مشتزن الجزایری بازیهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس، پس از نخستین مبارزه خود با آنجلا کارینی ایتالیایی حواشی زیادی را به وجود آورد. جنجال از آنجا شروع شد که آنجلا کارینی، بوکسور زن ایتالیایی تنها ۴۶ ثانیه پس از مبارزه با اشاره به درد شدید بینی ناشی از مشتهای سخت رقیبش از مبارزه کنار رفت و پس از اعلام پیروزی، خلیف با او دست نداد. این اتفاق، حواشی زیادی را به وجود آورد و البته در بسیاری از کشورهای حامی ترنسجندرها نیز اعتراضاتی را در پی داشت. با وجود ادعای هویت زنانه «ایمان خلیف»، آیا قدرت مشتهای او نیز مانند یک زن تقلیل یافته و اساسا در برابر حریفان زن خود در یک وضعیت فیزیکی بوده است؟ حقیقت تلخی که به نوعی هدیه جهان مدرن بوده و این بار مستقیما گریبان شهروندان غربی را فشرده است. شاید بوکسور ایتالیایی در ماههای پش از ورود به رینگ مبارزه با خلیفه، برای حقوق این تغییرخواهان جنسی حتی حمایتهایی از خود نشان داده (مانند اغلب شهروندان اروپایی) اما حالا باید از او پرسید: «آیا بر سر همان پیمان حقوق بشریاش(!) قرار دارد؟ و آیا در حین احقاق حقوق به ظاهر ازدسترفته یک ترنسجندر، حقوق خود او تضعیف نشده است؟». این موضوع تنها در حوزه ورزش بوکس تکرار نشده، بلکه در ورزشهای کاملا فیزیکی چون شنا و وزنهبرداری هم نمونههای تاریخی به خود دیده که حقیقتا جهان مبهوت این آشفته بازار شده است. این حقیقت که اساسا با تغییر هورمونها و برخی اعضای بدن در عملهای جراحی و دورههای درمانی هورمونی، نمیتوان به شکل کامل هویت با او متولد شده هر انسان را تغییر داد؛ موضوعی است که بسیاری از ترنسها به آن واقف بوده اما با مصلحتهایی سعی داشته به آن ورود نکنند. در بسیاری از موارد خبری شاهد آن بودهایم که مساله بارداری در میان ترنسها به وضعیت معکوسی تبدیل شده، یعنی زن تغییر هویتداده به مرد در هیبت همان هویت اصلی (زن) باردار شده اما در صورت ظاهری، شما شاهد یک مرد هستید و البته برعکس این موضوع نیز صادق بوده است. این نوع «دگرشدگی» براساس بسیاری از آمارهای جهانی به نوعی از «طردشدگی» بدل میشود، لذا فارغ از اینکه کدام کشورها قوانینی برای تغییر جنسیت افراد داشته، افراد تغییریافته در یک بلاتکلیفی جنسیتی و هویتی قرار دارند و حتی اگر در کنار خانواده خود زندگی کنند اما در حقیقت از منظر مفهومی و زیست اجتماعی، در حالت «طردشدگی» قرار دارند که هم موضوع ازدواج آنان و هم فرزندآوری و هم شغل و ارتباط با جامعه و مردم - به تدریح به حاشیه رفته و به نوعی بزرگترین ضربه را از این «دگرشدگی جنسیتی» خواهند پذیرفت، حتی اگر قائل بر این مساله باشیم که تزریق دارو و هورمونها منجر به بیماریهای سخن و حتی مرگ آنی نشود. اما در ابعاد حقوقی، موضوع حق حیات ترنسها در بسیاری از کشورها بویژه ایران به رسمیت شناخته شده است اما موضوعی که بیشتر نگرانکننده بوده موج شکل گرفته در تمام نقاط دنیاست که آن را به مرور زمان و گذشت دهها سال دیگر به یک بحران اجتماعی تبدیل خواهد کرد. به نوعی تقابل «حقوق ترنسجندرها» و «زیست اجتماعی آنان» وضعیت نابسامانی را محقق خواهد کرد. فارغ از حق حیات، کار، تشکیل خانواده یا هر مساله دیگری، بهرهکشی سیاسی از ترنسجندرها در کنار دستاویز قرار دادن آنان در بسیاری از کنشهای جهانی (مانند المپیک) این گزاره را بیشتر تقویت کرده که سیاستهای کلان فرهنگی و اجتماعی جهان با بهرهکشی از حقوق ترنسجندرها آنان را در سمت ریل فروپاشی «رکن خانواده» بدون آنکه خود فرد به این موضوع آگاهی داشته باشد، گسیل میکند.
____________________________________
پی نوشت
1- شبکه خبری اسکاینیوز، نتایج مطالعه یک تیم پژوهشی روی افرادی که به گفته خودشان رفتارهای جنسی همجنسگرایانه را تجربه کردهاند، نشان میدهد رفتارهای جنسی افراد تحت تاثیر آمیزهای از عوامل ژنتیکی و محیطی است. آنها تاکنون نتوانستهاند به الگویی ژنتیکی برسند که بتوان آن را به شیوهای معنادار در پیشبینی گرایش جنسی افراد مدنظر قرار داد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که رفتار انسان، مانند شخصیت و سایر صفتهای پیچیده انسانی، تحت تاثیر ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی بروز میکند. آنها با تجزیه و تحلیل پاسخهای پرسشنامهها، همچنین «مطالعات گسترده ژنومی» (GWAS) روی دادههای مربوط به بیش از ۴۷۷,۵۲۲ نفر در 2 بانک اطلاعاتی «بیوبانک بریتانیا (UK Biobank) به جمعبندی اخیر رسیدهاند.
پژوهشگران در توضیح نتایج بهدستآمده میگویند: «ما ثابت کردیم معماری زیربنای ژنتیکی فوقالعاده پیچیده است و بیتردید یک عامل ژنتیکی خاص برای همجنسگرایی وجود ندارد.» به گفته آنها، «ژن همجنسگرایی» عبارتی است که گاهی در رسانهها به کار میرود و مبنای علمی ندارد. نویسندههای این مقاله پژوهشی در ادامه نوشتهاند: «مجموع تمام متغیرهای مشترک ارزیابیشده فقط بخشی از وراثتپذیری ژنتیکی را در سطح جمعیتی توضیح میدهد و پیشبینی معنادار گرایش جنسی فردی را ممکن نمیسازد».