printlogo


کد خبر: 290622تاریخ: 1403/6/5 00:00
به بهانه نودوچهارمین سالروز تولد غلامرضا تختی و ماجرای سینمای بدون قهرمان ایران
داستان قدیمی

گروه فرهنگ و هنر: قهرمانان ملی همواره در آثار و تولیدات هنری در تمام جوامع نقش و سهم بسیار پررنگ و عمده‌ای را ایفا می‌کنند؛ تا جایی که این قهرمانان در تولیدات نمایشی چون سینما و تئاتر بدل به اسطوره‌های تکرارناپذیری می‌شوند که حتی دسترسی به آنها برای مردم و مخاطبان غیرممکن می‌شود. 
این در حالی است که درکشور ما با وجود حضور قهرمانان فراوان، این امر به نوعی برعکس جلوه کرده و اساسا آنچنان که باید و شاید وجوه و بعد قهرمانی قهرمانان ملی‌مان به صورت کامل بیان نمی‌شود و حتی گاه دیده می‌شود خلاف واقع نیز بازنمایی شده است. با این مقدمه، به بهانه سالگرد تولد یکی از مهم‌ترین و سرشناس‌ترین قهرمانان ملی کشورمان یعنی جهان پهلوان تختی ‌نگاهی کوتاه به تولیدات نمایشی پیرامون این قهرمان ملی داشته‌ایم.
در سینمای ایران ۲ فیلم از مرحوم تختی به کارگردانی ۲ فیلمساز به یادگار مانده است. در این میان خیلی‌ها بر این باورند اگر عمر علی حاتمی به دنیا بود و خودش فیلم تختی را می‌ساخت، ممکن بود اثر ویژه‌تری از این پهلوان ایرانی به یادگار بماند.
«جهان پهلوان تختی» به کارگردانی علی حاتمی و بهروز افخمی و «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی ۲ فیلمی هستند که یکی سال ۱۳۷۶ و دیگری سال ۱۳۹۷ درباره کشتی‌گیر مشهور ایرانی ساخته شده‌اند؛ قهرمانی که همچنان و با گذشت 57 سال از درگذشتش هنوز جنبه‌هایی از زندگی‌اش بویژه مرگ او مرموز و غریب مانده است.
سال‌ها قبل علی حاتمی در تلاش بود فیلمی درباره تختی بسازد و در حالی که حدود ۵۰ دقیقه از آن را فیلمبرداری کرده بود، اجل مهلتش نداد و فیلم ناتمامش را بهروز افخمی به پایان رساند.
حاتمی درباره‌ مرحوم تختی گفته بود: «مطالعه و بررسی شخصیت‌هایی چون غلامرضا تختی در آغاز کار آسان به نظر می‌رسد، چرا که پژوهش درباره افراد سرشناس معاصر حداقل مدارک و مستندات زنده و تازه‌ای را در دسترس پژوهشگر می‌گذارد اما شاید مورد تختی، استثنایی و شگفت باشد. «جهان پهلوان» در ذهن و باور توده‌، نشانه قهرمانی‌ و پهلوانی‌ است».
در فیلم علی حاتمی، یک کشتی‌گیر به نام خسرو نظافت‌دوست قرار بود نقش «جهان پهلوان» را بازی کند که با مرگ نابهنگام فیلمساز، ساخته نشدن فیلم بدل به یکی از بزرگ‌ترین افسوس‌های زندگی‌اش شد.
این کشتی‌گیر پس از فوت حاتمی در گفت‌وگویی ابراز کرده بود: بحث ساخت «جهان پهلوان» برای اولین‌‌بار سال ۶۲ مطرح شد که قرار بود بنیاد مستضعفان سرمایه‌گذار اصلی فیلم باشد که در نهایت آنها انصراف دادند و مرحوم حاتمی به دنبال سرمایه‌گذار دیگری بود. بعد از ۴ سال دوباره با من تماس گرفتند و اعلام کردند قرار است با کمک سازمان تربیت بدنی و باشگاه پرسپولیس این فیلم ساخته شود که آن هم پس از مدتی بی‌نتیجه ماند. مرحوم حاتمی همچنان ضمن پیدا کردن سرمایه‌گذار مشغول تحقیق برای کامل‌تر شدن این فیلم بود تا در نهایت سال ۷۳ با من تماس گرفت و اعلام کرد این بار ساخت این فیلم جدی است و هدایت‌فیلم و سیمافیلم قرار است مشترکا این فیلم را تهیه‌ کنند و بالاخره «جهان پهلوان» در شهرک سینمایی کلید خورد.
به گفته نظافت‌دوست «قرار بود ۴ نفر از شیرخوارگی تا زمان فوت در نقش تختی ظاهر شوند و نقش جوانی او از ۲۲ سالگی تا زمان فوت را به من داده بودند که متاسفانه فیلم نیمه‌کاره باقی ماند».
او البته نقش کوتاهی را در فیلمی که افخمی به پایان رساند بازی کرد که خاطرات خوشی هم برایش نداشت.
اما درباره آنچه بهروز افخمی برای فیلم حاتمی انجام داده هم نکات قابل توجهی گفته شده است.
این کارگردان چند سال قبل در گفت‌وگویی در برنامه نقد سینما از نحوه حضورش در فیلم نیمه‌تمام زنده‌یاد حاتمی گفته بود: «اولین باری که ساخت فیلم «تختی» به من پیشنهاد شد، هنوز علی حاتمی زنده بود. شخصا هم زمانی که بیماری‌اش شدت گرفت و برای درمان به لندن رفته بود، به او پیشنهاد داده بودم دستیاری‌اش را بکنم تا فیلمی که می‌خواهد بسازد به سرانجام برسد. آن زمان خیلی به لحاظ جسمی ضعیف شده بود و از پیشنهاد دستیاری من هم استقبال کرد اما بعدها پی‌ آن را نگرفتم. زمانی بود که احساس می‌کردم علی حاتمی می‌تواند این فیلم را به پایان برساند. ۳ ماه بعد زمانی که دیگر محرز شده بوده معالجات لندن هم پاسخ نداده، بیماری همچنان در حال پیشروی است و بعید است بتواند فیلم را به پایان برساند، به من پیشنهاد دادند که بیا و دستیاری‌ او را قبول کن. آن زمان گفتم حالا دیگر معنای این پیشنهاد این است که قرار است فیلم نیمه‌تمام را بعد از درگذشت علی حاتمی من تمام کنم و این کار را نمی‌کنم، چون نمی‌توانم این فیلم را به پایان برسانم؛ به این دلیل که آن جنس فیلمسازی شبیه به مینیاتور و با رنگ‌بندی و جزئیاتی مشابه نقاشی و فرش ایرانی را بلد نبودم. بعدها فهمیدم این پیشنهاد را به کارگردان‌های دیگری همچون سیف‌الله داد و محمد بزرگ‌نیا هم داده بودند که هر طور شده این فیلم علی حاتمی به نامش به سرانجام برسد. من حتی به سیف‌الله داد هم پیشنهاد کردم این دستیاری را قبول کند اما این اتفاق نیفتاد. پاییز ۷۵ داشتم فیلم «عقرب» را کارگردانی می‌کردم که خبر فوت علی حاتمی رسید و بار دیگر با این پیشنهاد مواجه شدم که بیا و فیلم علی حاتمی را تمام کن. باز هم نپذیرفتم. عید آن سال که گذشت، 4-3 ماه بعد از درگذشت علی حاتمی، گفتند بیا و هر کار که دلت می‌خواهد انجام بده. بعدها معلوم شد چیزی به نام فیلمنامه هم وجود نداشته و آنچه به نام سناریو داشتند، یک خط توضیح بود با ۲ صفحه علائم و نشانه و چیزی به نام فیلمنامه وجود نداشت».
پس از آن سال ۹۷ بهرام توکلی فیلم دیگری از غلامرضا تختی ساخت و روایتی تقریبا اسطوره‌ای در بخش‌هایی از فیلمش روایت کرد اما هنوز، مرگ تختی یکی از بخش‌های پرابهام زندگی او است.
مهم‌ترین نقطه قوت فیلم بهرام توکلی روایت صادقه و بدون جهت‌گیری از زندگی تختی است. مخاطب همان چیزی را می‌بیند که بیشتر از هر وقت دیگری به واقعیت نزدیک است و از احساسات، منش، تفکر، جهت‌گیری سیاسی، جوانمردی و بزرگی تختی همان ‌شناختی را به دست می‌آورد که انگار هم عصر و زمانه او است.
فیلم «غلامرضا تختی» فیلم پرزحمتی بود که بعضی سکانس‌های آن تبدیل به یک شاهکار جهانی شده است. آنچه مخاطب را از تماشای تختی راضی نگه می‌دارد، دیدن صرف زندگی غلامرضاست و سنجش دقیق ریتم از سوی کارگردان باعث می‌شود مخاطب با تختی بزرگ شود، با او قهرمان شود، با او افسرده شود، با او از جامعه طرد شود و با او زندگی را پایان دهد.
در این میان نکته قابل تامل اینکه طبق آنچه نشر مرکز در کتاب مجموعه آثار علی حاتمی منتشر کرده است، علی حاتمی بخش مرگ تختی را از نگاه خود آماده کرده بود که در ادامه می‌آید: «[صدای تلفن]: همه چیزو نمی‌تونم تلفنی بهت بگم. تو به خانواده‌ات بگو باید بری سفر برای 3-2 روز. حفظ ظاهر کن. چمدون بردار بیا هتل آتلانتیک یک اتاق بگیر. سعی کن اتاق شماره ۲۳ باشه. خالیه...
دکتر: شتاب نکن. دانسته تصمیم بگیر. من با تو طرفیتی ندارم. اونا خودشون هم می‌تونستن به بهانه دیگری یا حتی با پای خودت تو رو بیارن. این کارو از من خواستن که منو در اول کار بشکنن. این قضیه برای سیاسی کردن من بود و من به پاس دوستی گذشته و با شرمندگی از عهدشکنی خودم نصیحتت می‌کنم دست از مخالفت بی‌حاصل بردار. زندگی من می‌تونه عبرت تو باشه. من با اون همه توانایی ذهنی از داخل پوسیدم. پیرمرد خدا بیامرز راست می‌گفت، سیاست چه ربطی داره به آسیایی‌ها؟ حالا وقت تودیعه و من روی بوسیدن حتی دست‌های تو رو ندارم. سربسته بگم این هتل پر از میهمان‌های جورواجوره. حتی کارشناسای خارجی و یک درِ هتل باز می‌شه به اون اداره جهنمی».

Page Generated in 0/0072 sec