printlogo


کد خبر: 290658تاریخ: 1403/6/6 00:00
یادداشت روز
دعوا بر سر نخواستن رادیکال‌های اصلاحات

علیمحمد هنرمند: روز گذشته نامه انتقادی عباس عبدی خطاب به محمد خاتمی در نقد مشی سیاسی رادیکال طیف‌هایی از جریان اصلاحات منتشر شد؛ متنی که سرگشاده بودن آن به گفته نویسنده ناشی از عمومی بودن صورت مساله مورد انتقاد است. عبدی در این نامه غالب شدن «زبان رادیکال و مبارزه‌جویانه» در «جریان رسمی اصلاحات»، «فقدان رویکرد تحلیلی موثر»، مبتلا شدن به «رویش‌های اندک و ریزش‌های فراوان» و احتمال «میرایی» این جریان را در دوره‌ای که نویسنده آن را دوره وفاق توصیف کرده، شرایطی نگران‌کننده برای آینده اصلاح‌طلبان خوانده است. با این حال در فرامتن این نامه نخستین مساله قابل تامل مخاطب قرار دادن رئیس دولت اصلاحات آن هم به شکل سرگشاده و عمومی است. این مساله از آن جهت مهم به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان اساسا خاتمی را به عنوان مرجعی فصل‌الخطاب در تشکیلات خود به حساب می‌آورند. در چنین شرایطی نگارش این متن را می‌توان به عنوان یک انتظار برای اتخاذ موضع از سوی خاتمی دانست. دومین پرسشی که درباره این نامه مطرح می‌شود، شناسایی طیف یا اشخاصی است که عباس عبدی (فعال نه‌ چندان معتدل اصلاحات) را وادار به مرزبندی با آن نیروهای رادیکال کرده است. هرچند عبدی به طور مشخص نیروهای مورد انتقاد خود را مشخص نکرده است اما با شاخص‌هایی که در این نامه ارائه داده، می‌توان احزاب رادیکال اصلاح‌طلب همانند اتحاد ملت ایران و چهره‌هایی همچون مصطفی تاجزاده را موضوع این نامه دانست؛ چنانکه در بخشی از این نامه آمده است: «چارچوب تحلیلی این افراد بیش از آنکه معطوف به آینده باشد، اسیر چارچوب‌های گذشته است؛ تحلیل‌هایی که معطوف به شخصیت و روانشناسی افراد است (اغلب هم نادرست است) و به ساختارها و عوامل اجتماعی توجهی ندارد؛ تحلیل‌هایی که در خدمت سیاست مبارزه است و نه در خدمت فهم واقعیت. شجاعت تصمیم‌گیری را در زندان رفتن و روی یک موضع ایستادن و مبارزه می‌داند، نه انعطاف‌پذیری و پیشبرد امور و خیر عمومی». یا در قسمت دیگری از این نامه در توصیف این جریان اشاره شده: «ترکیب جبهه‌ای که محصول جریان ۱۳۸۸ است، نمی‌تواند در دوران وفاق کارایی داشته باشد. تفاوت هوای سیاسی این ۲ دوره زمانی، بیش از تفاوت هوای زیستی میان زمستان منهای ۱۰ درجه با تابستان ۵۰ درجه است. متاسفانه برخی دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شده‌اند و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند». سومین مساله‌ای که درباره این نامه می‌توان به آن توجه داشت، زمان نگارش آن است. عمدتا اصلاح‌طلبان در فضای پس از پیروزی در یک انتخابات سعی می‌کنند با مستتر کردن اختلافات درونی خود، چهره یک تشکیلات منسجم و کارآمد را از خود نشان دهند. از این جهت نگارش چنین نامه‌ای در کمتر از 2 ماه پس از پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، نوعی خرق عادت حزبی به حساب می‌آید؛ خرق عادتی که پیش از هر چیز برآمده از فضای منحصر به فرد دولت منتخب است؛ دولتی که از سویی شکننده‌ترین پیروزی در ادوار انتخابات ریاست‌جمهوری را تجربه کرد و از سوی دیگر کمترین نصاب رای در میان واجدان شرایط مشارکت در انتخابات را داشته است. در این فضا دوری جستن از مشی رادیکال و در دستور کار قرار دادن رویه‌ای که پزشکیان آن را «وفاق ملی» می‌خواند، باعث شده احتمال طغیان بخشی از چهره‌های شناسنامه‌دار اصلاحات علیه دولتی که با حمایت رسمی اصلاح‌طلبان وارد انتخابات شد، افزایش یابد. از همین رو اتخاذ چنین موضعی از سوی عبدی را که تا چندماه پیش همسویی حداکثری با رادیکال‌ها داشت، باید تلاش برای نجات پزشکیان از میدان مینی دانست که رادیکال‌ها به آن رغبت دارند. عبدی هم بخوبی نسبت به شکننده بودن وضعیت دولت چهاردهم آگاه است و هم مسیری که امکان به قدرت بازگشتن اصلاح‌طلبان را فراهم کرد می‌شناسد. از سوی دیگر انتخابات اخیر نشان داد همسویی 2 سال گذشته اصلاح‌طلبان با جریان‌های فاقد اصول و برانداز نتوانسته چیزی به سبد رای این جریان بیفزاید. از همین رو بازی در چارچوب قانون و دوری از رادیکالیسم کور و ساختارشکن را امن‌ترین نسخه برای صیانت از فرصت‌های گشوده شده برای اصلاح‌طلبان می‌بینند. سرگردانی میان بازی «در قدرت» یا «بر قدرت» باعث شده اصلاح‌طلبان در برهه‌هایی کمترین شاخص افتراقی را با براندازان برای خود تعریف کنند. آنچنان که در فضای بعد از سال 96 چهره‌هایی مانند تاجزاده علم عدم مشارکت سیاسی را به دست گرفته و با هرگونه ورودی به میدان رقابت‌های سیاسی مخالفت کردند. پیروزی نابهنگام پزشکیان در انتخابات تیرماه اما باعث شد اصلاح‌طلبان بار دیگر بزرگ‌ترین قوه کشور یعنی قوه مجریه را فتح کنند. عبدی بخوبی می‌داند این دستاورد حداکثری ثمره کدام رویکرد بوده و متقابلا رویکرد تحریمی و رادیکال چگونه باعث بلاموضوعی این جریان در سپهر سیاسی کشور شده است. از همین جهت طبیعی است لزوم مرزبندی با همقطاران رادیکال خود را در فضای علنی طرح کند.

Page Generated in 0/0084 sec