زینب اصغریان: با پاسخ محکم جمهوری اسلامی ایران به جنایات رژیم صهیونیستی در تعرض به کنسولگری ایران در دمشق و به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی، جلسه شورای امنیت بدون صدور قطعنامه پایان یافت و این جلسه که به درخواست رژیم صهیونیستی تشکیل میشد، بینتیجه ماند. اکونومیست حمله ایران را «خودنمایی برای تنشزدایی» نامید و امریکن کانسرویتیو هم نوشت: «ایران تلاش کرد تا اینگونه ـ با افزایش قدرت بازدارندگی خود ـ از شعلهور شدن جنگ جهانی سوم اجتناب کند». اما نوع واکنش ایران به پاسخ رژیم هم درخور توجه بود. اینکه تهران به طور مجدد پاسخ نداد و خویشتنداری را فن سیاسی - امنیتی خود قرار داد، نشان دیگری از حکمرانی عقلانی در تهران بود. از طرفی ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی که با از دست دادن قدرت بازدارندگی خود مواجه بودند، تلاش زیادی داشتند تا تحرکات خود را افزایش دهند و با این روش ناکامی گذشته را جبران کنند. همان زمان با این تحولات، آیپک ـ کمیته
روابط عمومی آمریکا و اسرائیل ـ با انتشار تصویری از رهبر معظم انقلاب و سردار سلامی در کنار موشکهای ایرانی نوشت «ایالاتمتحده آمریکا باید در کنار متحد ما ـ اسرائیل ـ بایستد» و بعد به نمایندگان کنگره توصیه کرد «بودجه نظامی دفاعی خود در حمایت از رژیم اسرائیل را افزایش دهند»، ضمن آنکه کوشید نشان دهد «ایالاتمتحده آمریکا همواره در کنار رژیم صهیونیستی است». اما نوع پاسخ فرمانده سپاه به مساله حفاظت و تأمین امنیت مراکز هستهای ایران نیز درخور توجه بود و نشان از آن داشت که ایران به قصد ایجاد معادلات جدید در کمین نشسته و مترصد خلق موازنه قدرت در منطقه است. نیویورکتایمز هم نوشت: «ایران انفجارهای اصفهان را کماهمیت جلوه داد و تقریباً چیزی درباره حمله محدود اسرائیل که خسارت کمی نیز به دنبال داشت، مطرح نکرد». صدالبته که این محاسبات نشاندهنده راهبرد مدبرانه حاکمیت در مواجهه با بحرانهای امنیتی است. به رغم اینکه ایران در پی آن است که آستانه تحمل دشمنان خود را بالا ببرد اما به آرامی حرکت خود را از محدوده خاکستری پیش از جنگ به تصمیمی فراتر از انتظار داخلی و تصور خارجی سوق میدهد. مساله مهمی که باید به آن توجه داشت این است که رژیم صهیونیستی نیز در این میان، صرفاً با پاسخهایی محدود تلاش دارد خود را با ایران گلاویز نکند و صرفا از تریبونهای تبلیغاتی خود هشدار دهد که امکان دسترسی برای حمله به نقاط استراتژیک ایران را در اختیار دارد.
ناگفته پیداست که در تمام این سالها مساله بازدارندگی دال اصلی گفتمان مسؤولان امنیتی- سیاسی
جمهوری اسلامی، اعم از دستگاه دیپلماسی و فرماندهان نظامی کشور است، البته برخی مسؤولان هم گاه با کنایههای رسانهای سخن از احتمال جدیدی در ایجاد بازدارندگی هستهای به میان میآورند که به نوبه خود شایان توجه و حائز حساسیتهای بالای رسانهای است. چنانچه دکتر خرازی در راستای افزایش قدرت بازدارندگی تهران چندی پیش اذعان کرد: «در صورت تهدید موجودیت ایران، دکترین هستهای کشور را تغییر میدهیم».
بنیاد استیمسون در یادداشتی بیان کرد: «ایالاتمتحده در ارزیابیهای خود به این نتیجه رسیده است که ایران هیچ نقشی در طراحی عملیات توفان الاقصی نداشته و در شرایطی است که رفتارش تا ماهها مهار شده است!» اما نه آمریکاییها و نه حتی ایرانیان تصوری از حمله حسابشده در عملیات بزرگ «وعده صادق» نداشتند. اینجا بود که معادله جدیدی در تنشزدایی توسط ایران رقم خورد و نشان داد ایرانیها قصد موازنه قدرت دارند و نه موازنه وحشت! خانم اشفورد در فارین پالیسی از این حقیقت پرده برداشته و میگوید که «ایرانیها میخواستند صرفا پیامی را صادر کنند و به دنبال تشدید اوضاع نبودند».
اما آن چیزی که ورق را برگرداند و تعادل موازنه را برهم زد، تجاوز مجدد رژیم صهیونیستی به خاک ایران و ترور دکتر اسماعیل هنیه بود که واکنشهای جدی مسؤولان ایرانی را در پی داشت. رهبر معظم انقلاب سخن از «خونخواهی شهید» به میان آوردند. مسؤولان نظام هم از پاسخ قطعی ایران سخن گفتند. به سرعت، دبیر کل حزبالله لبنان، سیدحسن نصرالله نیز در سخنان خود از عبارت «شویه شویه - یواشیواش» استفاده کرد که از مهمترین راهبرد کنونی جبهه مقاومت یعنی استهلاک روانی دفاعی دشمنان پرده برمیداشت. این پاسخ که نیروهای مقاومت به تدریج و در زمانی نامعلوم به سراغ رژیم خواهند رفت و خواب را از چشمان آنان خواهند ربود، دکترینی بود که بشدت مورد انزجار طرف مقابل است. رخدادی که به حقیقت پیوست و رژیم اسرائیل هفتهها مردم اراضی اشغالی را دعوت به اقامت در مخفیگاههای خود کرد و رسانههای صهیونیستی از خستگی و نگرانی مداوم نیروها و همپیمانان متجاوزشان سخن گفتند.
اما در این میان حادثهای رخ داد که ممکن است ایران را گرفتار بازی زمانی کند. مذاکرات صلح از سر گرفته شد و جو بایدن به «انصراف ایران از حمله به اراضی اشغالی» اظهار امیدواری کرد. او گفت: «انتظار دارد در صورت دستیابی به توافق آتشبس در غزه، ایران از حمله احتمالی خود به اسرائیل خودداری کند». این اظهارات بازتاب گستردهای در رسانههای ایرانی داشت. هرچند از آنچه در پشتپرده میگذرد خبری در دست نیست اما مسؤولان ایرانی از عزم جزم جمهوری اسلامی برای پاسخ به اسرائیل خبر دادهاند، هرچند ممکن است تحقق آتشبس - اگرچه بعید به نظر میرسد حادث شود - در کیفیت و حجم پاسخ ایران مؤثر باشد.
چنانکه برخی کارشناسان روابط بینالملل اظهار داشتهاند که حساب آتشبس را باید از حساب پاسخ متقابل ایران جدا کرد؛ چرا که این پاسخ میتواند متضمن 2 نکته باشد: اول مقابله به مثل و خونخواهی شهید هنیه است و دوم تجاوز به تمامیت ارضی ایران که نباید بیپاسخ باقی بماند. در غیر این صورت، هرگونه نمایش ضعف منجر به تنزل جایگاه دفاعی کشور در منطقه و از دست رفتن تدریجی قدرت بازدارندگی ایران در نظام بینالملل خواهد بود. آری! اگر تحقق آتشبس در غزه قریبالوقوع باشد، میتواند بخشی از مقاصد منطقهای ایران را حاصل کند اما اولا به دلیل ضعف دیپلماسی رسانهای و فقدان ابزارهای لازم در دیپلماسی عمومی، این توافق مصادره به مطلوب اصحاب رسانهای قدرت خواهد شد و تمام سران مذاکرهکننده اعم از آمریکا و چین تا قطر و مصر و اردن از آن سهمخواهی خواهند کرد که نصیب ایران از این پروپاگاندای جهتدار، تقریبا هیچ است. در ثانی، تجاوز به خاک سرزمینی به هیچ وجه با مذاکره و آتشبس در کشوری ثانی جبرانپذیر نیست و این حسابی جداست!
مساله مهمتر آنکه با دیپلماسی عمومی و فعالیت جدی دستگاه وزارت خارجه باید افکار عمومی جهان را برای پاسخ ایران آماده کرد تا بتوان بازدارندگی مناسبی از حرکت بعدی ایران دریافت کرد. در غیر این صورت اقناع افکار عمومی سخت خواهد بود. فراموش نکنیم طبق آمار موسسه مرکز تحقیقات و نظرسنجی فلسطین «پس از عملیات «وعده صادق»، محبوبیت ایران 19 درصد افزایش یافت» که قبل از آن لااقل در کرانه باختری، از محبوبیت چشمگیری برخوردار نبود. این مساله به دلیل نبود پیوست فرهنگی ـ رسانهای و فقدان پیشنیازهای دیپلماتیک متناسب با فعالیتهای نظامی ـ امنیتی کشور، امری حائز توجه است.