نگاهی به تأثیر ویژوالافکت بر صنعت سینما همزمان با انتشار ویدئویی از گریم بازیگر سریال «در انتهای شب»
گروه فرهنگ و هنر: چند ماه پیش بود که در قسمت پایانی سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده، در فلشبکی شاهد چهره بسیار جوانشده پارسا پیروز بودیم که تعجب همگان را برانگیخت. گریم به قدری جذاب و شگفتانگیز بود که باعث شد حرف و حدیثهای بسیاری پیرامون چگونگی اجرای آن در مجامع هنری شکل بگیرد. در این میان در تیتراژ انتهایی سریال، بخشی با عنوان ویژوالافکت گنجانده شده بود که همین باعث شد بسیاری این نظریه را بیان کنند که گریم پیروزفر در این سریال و بویژه آن سکانس، با کمک ویژوالافکت انجام شده است. در همین ارتباط روز گذشته تهیهکننده کار مراحل انجام جوانسازی چهره این بازیگر به کمک ویژوالافکت را منتشر کرد. به این بهانه نگاهی به سابقه استفاده از ویژوالافکت در صنعت سینما و تاثیر آن بر این هنر – صنعت داشتهایم.
به عقیده بسیاری از دانشمندان، آینده بشر در دستان ویژوالافکت است و همین مساله آن را به یک شمشیر دولبه تبدیل کرده است. احتمالات مختلفی برای آینده جوامع بشری با حضور ویژوالافکت در نظر گرفته شده و همچنین دهها و بلکه صدها اثر سینمایی در این زمینه ساخته شده است که نشان میدهد نظرات و دیدگاهها نسبت به این تکنولوژی کاملا ضد و نقیض و متفاوت است.
بیتردید یکی از موثرترین و شگفتانگیزترین تاثیرات ویژوالافکت تا امروز بر صنعت سینما بوده است؛ موضوعی که به هیچوجه نمیتوان آن را نادیده گرفت. این تکنولوژی به طور کلی ۲ جنبه کاملا متفاوت از هنر هفتم را تحت تاثیر قرار داده است؛ یکی آنچه در فیلمها رخ میدهد و مخاطب شاهد آن است و دوم آنچه در پشت دوربین و در پروسه ساخت اتفاق میافتد. شاید برایتان عجیب باشد اما مورد اول، یعنی حضور ویژوالافکت جلوی دوربین تاریخچهای طولانی و قابل توجه و عمری تقریبا ۱۰۰ ساله دارد! نخستین باری که ویژوالافکت در یک اثر سینمایی حضور یافت، به فیلم آلمانی «متروپلیس» محصول ۱۹۲۷ به کارگردانی فریتس لانگ بازمیگردد. طی این فیلم در واقع یک ربات ساخته میشود که چهره یکی از کاراکترهای اصلی را به خود گرفته و سعی در فریب عدهای دیگر دارد؛ از قضا در این امر موفق هم میشود. از آنجا که قصد موشکافی این فیلم را نداریم، خیلی به آن نمیپردازیم و در همین حد باید بدانیم که «متروپلیس» نخستین اثر سینمایی است که پدیده ویژوالافکت را به مخاطبان خود معرفی میکند.
ویژوالافکت تا سالها پس از «متروپلیس» همچنان دستش از هالیوود کوتاه ماند تا اینکه سال ۱۹۵۱، عنوان The Day the Earth Stood Still به نخستین فیلم آمریکایی تبدیل میشود که مفهوم ویژوالافکت را در داستانپردازی خود پیاده میکند اما بزرگترین قدمی که در مسیر شناخت و به تصویر کشیدن ویژوالافکت برداشته شده، توسط افسانه هالیوود یعنی استنلی کوبریک بوده است. او با ساخت: «A Space Odyssey2001» یک حرکت انقلابی را آغاز کرد و توانست با این اثر خود، جریانات فکری مختلفی را نسبت به ویژوالافکت به وجود آورد. در «ادیسه فضایی» یک ابرکامپیوتر به نام HAL9000 وجود دارد که عملا تمام سیستمهای سفینه را در دست گرفته است. این کامپیوتر که بر اساس ویژوالافکت طراحی شده، دارای قدرت تفکر و تصمیمگیری است و منتقدان قدیمیتر از آن به عنوان یک «خدا» در کامپیوتر یاد میکنند. HAL9000 بشدت جدی، مصمم و قدرتمند است و زمانی که تشخیص میدهد خدمه حاضر در سفینه فضایی دارند سلامت ماموریت را به خطر میاندازند، تصمیم میگیرد از شر تکتک آنها خلاص شود. حتی در پایان فیلم زمانی که شخصیت اصلی یا همان دیو (Dave) در حال نابود کردن HAL9000 است، این کامپیوتر آرام آرام تسلیم شده و در آخرین لحظات برای حفظ جانش التماس میکند. این نمایش عجیب و خیرهکننده از استنلی کوبریک جریان فکری مردم را نسبت به ویژوالافکت تغییر داد و حتی امروز بسیاری از افراد تحت تاثیر آن هستند. البته نه ما و نه هیچکس دیگر در جایگاه قضاوت نیستیم اما تصویرسازی کوبریک از ویژوالافکت تا حد زیادی دیدگاه افراد را به سمت منفیگرایی کشاند.
رد پای کوبریک تا مدتها روی اذهان عمومی و صنعت سینمایی باقی ماند تا اینکه در ۱۹۷۷، جرج لوکاس آمد و با خلق یکی از موثرترین آثار تاریخ سینما، دیدگاه مردم را تا حدی نسبت به AI تغییر داد. «جنگ ستارگان» بدون شک مهمترین اثر سینمایی در ایالات متحده محسوب میشود و تاثیرات آن بر فرهنگ عامه یا همان پاپ کالچر، ورای تصور است. در سهگانه اول «جنگ ستارگان» ویژوالافکت دقیقا نقطه مقابل آن چیزی است که در «ادیسه فضایی» کوبریک مشاهده کردیم. C-3Po وD2-R2 دو ربات به یادماندنی و دوستداشتنی هستند که در عناوین «جنگ ستارگان» حضوری دلگرمکننده و جذاب دارند. این دو عملا بار طنز فیلم را روی دوش خود حمل میکنند و همانطور که میدانید کاملا در خدمت انسانها هستند. حضور آنها در سینما به مخاطبان یادآور شد ویژوالافکت همیشه یک قاتل سریالی یا تهدید ویرانکننده نیست و میتواند دوست و یار انسان باشد.
با ظهور هزاره سوم و تکنولوژیهای جدیدی نظیر GCI یک انقلاب اساسی در صنعت سینما رخ داد. در کنار آن، نگرش افراد نسبت به ویژوالافکت رفتهرفته مثبتتر شد و طبق آمار رسمی، از سال ۲۰۱۰ بیش از ۵۲ درصد فیلمهای ساخته شده مربوط به ویژوالافکت، رویکردی مثبت به آن داشتهاند. در نهایت طی سالهای اخیر آثاری چون WALL-E (محصول ۲۰۰۸)، Her (محصول ۲۰۱۳)، Avenger: Age of Ultron (محصول ۲۰۱۵) و Child’s Play (محصول ۲۰۱۹) به اشکال مختلفی ویژوالافکت و تاثیر آن بر زندگی انسان را به تصویر کشیدهاند. در فیلم Her - با نمایش فوقالعاده واکین فینیکس و اسکارلت جوهانسون - شاهدیم که در آیندهای نهچندان دور، یک سیستم عامل جدید وارد بازار میشود که با استفاده از ویژوالافکت توسعه یافته و میتواند با مخاطب خود به طور طبیعی و مانند دیگر انسانها رابطه برقرار کند. شاید نزدیکترین اختراع اینچنینی، کورتانا در ویندوز ۱۰ باشد اما مشخصا آنچه در Her مشاهده میشود، بینهایت هوشمندتر و جذابتر است. این سیستم عامل به شکل جالبی، در ابتدا برای خود نام سامانتا را برمیگزیند و طی زمان از جنبههای مختلف دچار تکامل و پیشرفت میشود. در اواسط فیلم به خودمان میآییم و میبینیم سامانتا قدرت درک احساسات دارد، با شخصیت اصلی یعنی ثیودور رابطهای عمیق و احساسی برقرار میکند و در نهایت به خاطر او و دیگر انسانها از خودگذشتگی به خرج میدهد. Her حتی موفق شد با فیلمنامه ناب و دیوانهوارش جایزه اسکار هم دریافت کند.
سرعت پیشرفت ویژوالافکت طی سالهای اخیر دیوانهوار بوده و هیچکس نمیداند چند سال دیگر قرار است با چه چیزهایی طرف باشیم اما شاید جایی در 5 یا 10 سال آینده، ویژوالافکت به کمپانیها بگوید چه فیلمی بسازند و چه فیلمی نسازند. کدام اثر میتواند فروش خوبی داشته باشد یا اینکه کدام فیلمنامه ارزش صرف هزینه و انرژی را دارد. شاید چند سال دیگر همه ما در خانه خود یک همراه و دوست صمیمی مانند «جارویس» (کامپیوتر تونی استارک که در نهایت به ویژن تبدیل شد) داشته باشیم. افق حرکتی ویژوالافکت عملا بیپایان است و همانطور که از گذشته اثبات شده، انسان برای رسیدن به بالاترین سطح از ویژوالافکت و تکنولوژیهای مانند آن تشنه و حریص خواهد بود. در نتیجه، فعالیت در حوزه ویژوالافکت باید با احتیاط و آرامش انجام شود و اگر بخواهیم از یک جایی پا را فراتر بگذاریم، معلوم نیست ساخته دست خودمان چه بلایی سرمان میآورد. به هرحال نمیشود از جذابیتهای توصیفناپذیر ویژوالافکت چشمپوشی کرد و فقط زمان مشخص میکند آیا در آینده چیزی شبیه اسکاینت نصیبمان خواهد شد یا یکسری ربات دوستداشتنی مانند WALL-E و R2-D2.