محمدحسین مهدویزادگان: جو بایدن و آنتونی بلینکن، رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا در حال ارائه روایتی کاملا دروغین از مذاکرات دوحه و متعاقبا قاهره هستند. آنها میگویند رژیم اشغالگر قدس درخواستهای مطروحه از سوی کاخ سفید را درباره انعقاد پیمان آتشبس دائمی پذیرفته و اکنون نوبت حماس است که با پذیرش این طرح آمریکایی، به جنگ غزه پایان دهد. سوال اصلی اینجاست که چرا مذاکرات دوحه شکست خورد؟ آیا واقعا در اینجا حماس مطالبات جدیدی را مطرح کرده یا صهیونیستها و آمریکا، مطالبات جدید و بازدارندهای را در این مسیر مورد تاکید قرار دادهاند؟در تشریح این مسأله، 2 نکته اساسی وجود دارد که یکی معطوف به متن مذاکرات و دیگری مربوط به فرامتن آن است. در ملاحظات متنی توافق آتشبس، رژیم اشغالگر قدس با ساخت پایگاههای نظامی، تصرف ساختمانهای غیرنظامی و تخریب منازل فلسطینیان، در حال تقویت یک کریدور استراتژیک بوده که عملا نوار غزه را به 2 قسمت تقسیم کرده است. اصرار صهیونیستها بر اشغال بلندمدت و نامحدود این کریدور (موسوم به کریدور فیلادلفی) و کریدور نتزاریم (که شمال و جنوب نوار غزه را از یکدیگر جدا میسازد)، مترادف با احاطه تلآویو بر نوار غزه و اشغال رسمی این منطقه قلمداد میشود. آنچه مذاکرات دوحه را به شکست کشاند، اصرار صهیونیستها درباره تسلط بر این دو کریدور راهبردی بوده است. نکته دیگر، مربوط به استرداد اسرای صهیونیست در ازای آتشبس دائمی است. واشنگتن و تلآویو در ترسیم این معادله نیز کاملا یکطرفه عمل کردهاند! آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به یک طرف معادله که به سود آنهاست، یعنی آزادی اسرا «اتقان» و «اطلاق» داده و آن را در قالب یک موضوع کمی با حدود و ثغور قابل سنجش و راستیآزمایی ترسیم کردهاند اما طرف دیگر معادله، یعنی آتشبس را در قالب یک پدیده نسبی، کلی و فاقد راستیآزمایی و قابل نقض شکل دادهاند. به عبارت بهتر، آمریکاییها و صهیونیستها درصددند آزادی مطلق و کامل اسرای صهیونیست را در ازای یک آتشبس مبهم و غیرقابل راستیآزمایی تضمین کنند. بدیهی است که حماس و جهاد اسلامی زیر بار چنین آتشبس یکطرفهای نخواهند رفت. در این معادله، باید مراقب بازی تبلیغاتی و جنگ روانی آمریکاییها بود. مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا از یک سو به واسطه عدم دستیابی به اهداف ترسیمشده در جنگ غزه و نزدیک بودن رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری ماه نوامبر، قصد دارند از آتشبس غزه به مثابه یک نقطه قوت در سیاست خارجی خود یاد کنند و آرای مخالفان ماهیت و عملکرد رژیم اشغالگر قدس را به سود خود (خصوصا در ایالات حساس و خاکستری) به گردش درآورند و از سوی دیگر، واشنگتن درصدد است با ترسیم مختصات یک آتشبس یکطرفه، به افکار عمومی دنیا اینگونه القا کند که صهیونیستها در جنگ پیروز شدهاند! آنتونی بلینکن که اخیرا برای نهمین بار از زمان آغاز جنگ غزه به تلآویو سفر کرده بود، مدعی شد رژیم اشغالگر قدس با طرح پیشنهادی آمریکا موافقت کرده است اما جزئیات آن را فاش نکرد!
واقعیت امر این است که واشنگتن در اقدامی کاملا هماهنگشده با تلآویو، کنترل صهیونیستها بر 2 کریدور فیلادلفی و نتزاریم را در قالب 2 پیششرط آتشبس دائمی گنجانده است. این مساله با واکنش صریح و قاطعانه مقاومت فلسطین مواجه شده، جایی که حماس این خواستهها را که برای نخستین بار در همین هفتههای اخیر علنی شده، رد کرده است. در پیشنویسهای قبلی طرح آتشبس، هیچ اشارهای به حفظ کنترل کریدورها توسط رژیم اشغالگر قدس وجود نداشت. با این حال بلینکن، اساسا سخنی از تغییر پیشنویس قطعنامه پیشنهادی آتشبس از سوی واشنگتن به میان نیاورده و مدعی شده این همان پیشنویس اولیه است! این دروغپردازی آشکار، از سوی آمریکاییها قابل انتظار بود.
نکته فرامتنی و مهم دیگری که در این باره باید مدنظر قرار داد، به صلاحیت و اهلیت آمریکا در ارائه پیشنویس قطعنامه آتشبس بازمیگردد. همانگونه که تاکنون بارها عنوان شده، واشنگتن شریک جرم و حامی اصلی میدانی، عملیاتی، اطلاعاتی، سیاسی و تبلیغاتی رژیم کودککش صهیونیستی در جنگ غزه محسوب میشود و نباید میان آمریکا و صهیونیستها و حتی بایدن و نتانیاهو تفکیک و تمایزی در معادلات متنی و فرامتنی نبرد قائل شویم. خیانت آشکار کاخ سفید در مذاکرات اخیر دوحه، موید همین قاعده مهم و راهبردی است. تجمیع مولفههای متنی و فرامتنی جنگ غزه و مذاکرات دوحه (و متعاقبا مذاکراتی که در قاهره صورت میگیرد)، به وضوح نشان میدهد که نباید اسیر تاکتیک سادهسازی مذاکرات آتشبس توسط آمریکا و بازی مقصرسازی آنها در قبال گروههای مقاومت فلسطین شد. آگاهسازی افکار عمومی منطقه و دنیا نسبت به آنچه در مذاکرات دوحه گذشته، نقش بسزایی در مواجهه با این بازی تاکتیکی بایدن و نتانیاهو خواهد داشت.