printlogo


کد خبر: 290843تاریخ: 1403/6/17 00:00
نگاهی به فیلم «هیوا» یازدهمین فیلم ملاقلی‌پور به بهانه زادروز او
شیرین‌ترین غزل رسول

محمد محمدی: هیوا یازدهمین فیلم سینمایی مرحوم رسول ملاقلی‌پور است؛ فیلمی عاشقانه و شاعرانه که آن را شیرین‌ترین غزل سینمای جنگ تعبیر کرده‌اند؛ فیلمی که از ابتدا قرار بود صرفا یک مستند در سینمای دفاع‌ مقدس باشد اما در میانه تحقیقات برای تولید مستند، ملاقلی‌پور به قصه و داستانی برخورد می‌کند که در نهایت منجر به ساخت فیلمی عاشقانه در دل جنگ می‌شود.
این کارگردان سینمای ایران در گفت‌وگویی درباره چگونگی ساخت فیلم «هیوا» می‌گوید پس از ساخت فیلم تجاری «کمک کن» قصد تولید یک مستند از تفحص شهدا را در برنامه کاری خود قرار می‌دهد اما در میانه راه با پیوند داستان عاشقانه از رابطه حمید باکری با همسرش از ماجرای تفحص شهدا تصمیم می‌گیرد «هیوا» را بسازد و اینچنین یازدهمین فیلم کارگردان سینمای ایران متولد می‌شود.
اما براستی چرا با گذشت 26 سال از ساخت، همچنان باید «هیوا» را عاشقانه‌ترین فیلم سینمای ایران در ژانر دفاع‌مقدس دانست؟ «هیوا» نه تنها یک فیلم متفاوت در ژانر دفاع ‌مقدس است که این فیلم را باید نقطه عطفی در کارنامه کاری رسول ملاقلی‌پور دانست؛ فیلمی که بدون شک زمینه‌ساز «مزرعه پدری» به عنوان یکی از شاخص‌ترین فیلم‌های سینمای دفاع‌ مقدس است.
کارگردان در حاشیه یکی از نشست‌های نقد و بررسی جشنواره فیلم فجر به صراحت اعلام کرده بود اگر در «سفر به چزابه» از شکست زمان استفاده خوبی داشته است در «هیوا» این شکست زمان و مکان به بهترین حالت ممکن رخ می‌دهد و همین تجربه باعث شد در عمیق‌ترین مدل ممکن در «مزرعه پدری» به منصه ظهور و بروز برسد. اما بدون شک اگر بخواهیم تاثیر سبک سوررئالیسم را در سینمای ملی ایران بررسی کنیم، قطعا ایده‌آل‌ترین نمونه‌های ممکن آن را باید در همین 3 فیلم ملاقلی‌پور یعنی «سفر به چزابه»، «هیوا» و «مزرعه پدری» فهم کرد.
عرف و الگوی آشنای فیلم‌های دفاع مقدسی، ترسیم فضای خشن و مردانه حاکم و پرداختن به جزئیات عملیات‌های مختلف است و معمولا در چنین فضایی کمتر از عشق، عاطفه و حضور تأثیرگذار زنان خبری است. اگر هم این قالب شکسته می‌شد بیش از هر چیز حضور زن بود که تحت تأثیر فضای جنگ قرار می‌گرفت نه بالعکس که به نوعی رویکردی یک‌وجهی را به دنبال داشت.
ملاقلی‌پور قهرمان اصلی فیلم خود یعنی هیوا را از شخصیت واقعی همسر شهید حمید باکری وام گرفته است؛ زنی که به گفته وی به قدری حضور همسرش را واقعی و عینی ترسیم کرده و از او حرف می‌زند که بی‌اختیار همین حس را به اطرافیان خود می‌دهد و آنها را وادار به پذیرش باور ذهنی خود می‌کند.
شاید تأثیرگذاری و ماندگاری «هیوا» بیش از هر چیز به جهت تکیه بر الگویی واقعی باشد اما این ملاقلی‌پور است که به فراخور نیاز درام و قصه، این الگوی اولیه را بر بستر داستانی به شدت حساب‌شده قرار می‌دهد و اجازه می‌دهد الزامات داستانی حواشی و ابعاد شخصیت را برجسته و تعیین کنند.
«هیوا» را باید از معدود فیلم‌های دفاع مقدسی دانست که به‌درستی قهرمان زن را به عنوان شخصیت اصلی محور قرار می‌دهد و از دریچه نگاه او به جنگ و پیامدهای آن بر زندگی خود نگاه کرده و در واقع وجوه جدیدی از جنگ و مردانش را از نگاه یک زن به تصویر می‌کشد. از همین رو است که «هیوا» را می‌توان شاعرانه‌ترین شاعرانه دفاع‌مقدس نامید.
فیلم، شرح دلدادگی هیوا به همسر مفقودالاثرش حمید است. او در برزخ ازدواج با همرزم سابق حمید قرار گرفته و تعلل او در پذیرش ازدواج مجدد، محملی می‌شود تا برای اتمام‌حجت با عشق قدیم، آرمان قدیم و هر آنچه از گذشته در او ریشه دارد به خانه مشترک خود و حمید بازگردد. او با بازگشت به ریشه‌ها و ریشه‌کنی آنها می‌خواهد از بند رها شده و به زندگی جدید رو آورد.
اما بازگشت به خانه قدیمی فقط بازگشت به یک مکان رها‌شده نیست،  بازگشت به خاطرات گذشته و به نوعی بازگشت به همان بندهایی است که او را همچنان پایبند حمید و امیدوار به بازگشت او کرده است. هیوا خاطرات خود را با حمید مرور می‌کند و در بخش مرور گذشته است که ما با چهره‌ای جدید از رزمنده آن روزها آشنا می‌شویم. رزمنده‌ای که همه هم و غم او شهادت و مرگ و لقاء‌الله نبوده، رزمنده‌ای که هنگام غروب تصویر هیوا را در ماه جست‌وجو می‌کرده و در دعای شبانه امید به بازگشت به سوی او را داشته، رزمنده‌ای که عاشق است و عشق را به زبان می‌آورد و ثبت می‌کند و بهانه بودن را در هیوا جست‌وجو می‌کند.
اینگونه است که ملاقلی‌پور می‌تواند سویه‌ای نادیدنی از مردان جنگ را به تصویر بکشد که این وجه عاطفی در تضاد با خشونت حاکم بر فضای جنگ و مرگ و کشتار، چهره‌ای سمپاتیک و پذیرفتنی از آنها ثبت می‌کند. مردانی از جنس گوشت و پوست و استخوان که در بحبوحه حمله و مرگ و کشتار یک کاغذ سفید پیدا می‌کنند تا نامه‌ای بنویسند و در انتظار رسیدن پاسخ روزها را در انتظار نامه‌رسان بگذرانند.
در فیلم «هیوا» از وجه مفقودالاثر بودن حمید علاوه بر محملی برای تلفیق دنیای فراواقعی و واقعی، برای رساندن درام به مقصدی ویژه استفاده می‌شود و اینجاست که می‌توان مدعی شد جست‌وجوی تمام‌نشدنی هیوا با مأمور تحقیق و تفحص برای رسیدن به هدفی طراحی‌شده که فقط سینما و خلاقیت فیلمساز می‌تواند چنین پایانی خلق کند.
هیوا در سفری که به اعماق گذشته دارد به جای رها شدن از بند خاطرات گذشته، بیش از هر چیز در آن فرو می‌رود و اتفاقا نشانی را درست پیدا کند. هنگامی که او بنا بر الهام قلبی تونل مستور‌شده را پیدا می‌کند و به درون آن می‌رود، آخرین نامه حمید را پیدا می‌کند که هیچ وقت به دستش نرسیده است. او با پیدا کردن آخرین نشانه‌ای که گذشته را با زمان حال پیوند می‌دهد در واقع آخرین ارتباط خود را با زمان حال قطع می‌کند و در همان تونل که به منزله تونل زمان است، به گذشته پیوند می‌خورد و در آن غرق می‌شود.
رویارویی هیوا با حمید را در تونل باید یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌های فیلم دانست که هیوا خودخواسته در آتش می‌ماند و فصل آخر زندگی او با ختم به گذشته به وصلی جدید می‌انجامد. 
این فصل را با من بخوان باقی فسانه‌ست/ این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است

Page Generated in 0/0056 sec