printlogo


کد خبر: 290860تاریخ: 1403/6/17 00:00
آیا مردم ایران غیرسیاسی شده‌اند؟
سیاست‌زدایی؛ واقعی یا برساختی

یکی از عواملی که در ماه‌های گذشته در تحلیل میزان مشارکت مردم در انتخابات توسط افراد مختلف مطرح می‌شد، بحث سیاست‌زدایی بود. در یک جامعه سیاست‌زدایی شده، افراد علاقه‌ای به مسائل سیاسی از خود نشان نمی‌دهند و اصطلاحا منفعل و غیرسیاسی شده‌اند. 
اما این تحلیل چقدر درباره چند انتخابات اخیر صادق است؟ آیا واقعا حداقل بخشی از مردم ایران دیگر میلی به سیاست ندارند و ترجیح می‌دهند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند؟ این سوالات را در صفحه اندیشه روزنامه «وطن امروز» با حجت‌الاسلام مهدی ابوطالبی، عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی (ره) در میان گذاشتیم که حاصل آن را در قالب یک یادداشت شفاهی در ادامه می‌خوانید.
 
1- مشارکت و عامل اقتصادی
کاهش مشارکت در انتخابات که از اواخر دولت آقای روحانی شروع شد دلایل مختلفی دارد. اولا باید دقت کرد با توجه به اینکه متوسط مشارکت‌های ما حدود 65 تا 70 درصد بوده است، تقریبا بین 15 تا 20 درصد کاهش مشارکت داشته‌ایم، لذا اکنون مشارکت به حدود 50 درصد رسیده است. بخشی از علت کاهش مشارکت ناشی از مشکلات اقتصادی سال 98 به این سو است. بحران‌های سال 98 و گرانی سرسام‌آوری که قیمت بسیاری از اجناس را تا 10 برابر افزایش داد و ادامه یافت و قطع نشد، نخستین کاهش مشارکت در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری را رقم زد، لذا یک علت مشکلات اقتصادی بود که آمار‌ها نیز نشان می‌دهد هم در تهران در پایین شهر و هم در مناطق محروم که معمولا مشارکت بالایی دارند، با کاهش مشارکت روبه‌رو بودیم. به نظر من این بار اقشار ضعیف‌تر مشارکت کمتری داشتند، در حالی که همیشه مشارکت این گروه بالا بود و این وضعیت ناشی از مشکلات اقتصادی است.
 
2- مشارکت و  نارضایتی
 در دولت آقای روحانی همدلی و همدردی با مردم وجود نداشت و حتی رفتار‌های برخی وزرا و شخص آقای روحانی نوعی بی‌اعتنایی به مردم را نشان می‌داد. در آن دوره فاصله‌ای بین مردم و مسؤولان وجود داشت. مثال‌هایی در این زمینه وجود دارد، از جمله اینکه برخی وزرا تعابیری در رابطه با مردم به کار می‌بردند. آقای روحانی در ماجرای بنزین تعبیری به کار برد که مردم حس کردند مورد تمسخر و توهین قرار گرفته‌اند. در آن دوره نگاه‌هایی اشرافی وجود داشت و دولت با مردم همراه نشده بود و همین مساله وضعیت نارضایتی ناشی از گرانی را تشدید کرد؛ این موضوع از عوامل اصلی است.
 
3- مشارکت و تورم
 در دولت مرحوم شهید رئیسی تورم کاهش یافت اما آن اتفاقی که مردم انتظار داشتند رخ نداد. تورم اقلام اصلی کاهش نیافت و در برخی موارد شاهد افزایش قیمت‌ها بودیم. این مسائل برای مردم مهم است، لذا بهبود وضع اقتصادی ملموس در دولت شهید رئیسی هم برای مردم رخ نداد تا حس کنند تغییری اساسی و جدی رخ داده است. 
البته در این دوره برای برخی اقشار اتفاقات خوبی افتاد. به طور مثال برای کارگران کارخانه‌هایی که تعطیل شده بودند، یا در بحث قانون جوانی جمعیت و وام‌هایی که در این خصوص داده شد، همچنین درباره مساله مسکن و کسانی که در صف خرید مسکن قرار گرفته‌اند و برخی موارد دیگر، اتفاقات مثبتی رخ داد اما کلیت فضای تورمی باقی ماند.
 
4- مشارکت و سیاست‌زدایی
 یکی از مشکلات اقتصادی که رسانه‌ها نیز به پررنگ شدن آن دامن می‌زنند و در این فضا کارهای رسانه‌ای علیه نظام می‌شود، ایجاد این حس است که مردم فکر کنند عموم مسؤولان زندگی خوبی دارند و مردم زندگی خوبی ندارند و میان مردم و مسؤولان فاصله طبقاتی وجود دارد. مثلا گفته می‌شود فرزندان مسؤولان در خارج از کشور هستند و خودشان درآمد‌های خوبی دارند و به فکر مردم نیستند. این حس در مردم دیده می‌شود که با تغییر دولت‌ها و روسای جمهور تفاوتی رخ نخواهد داد، لذا این حس به وجود آمده که هر کسی روی کار بیاید، فایده چندانی نخواهد داشت. از این معنا تعبیر سیاست‌زدایی تا حدودی اتفاق افتاده است. یعنی احساس می‌کنند حضورشان در انتخابات اثر ندارد و هر کسی بیاید برای‌شان فایده چندانی نخواهد داشت. همین موضوع فضای مشارکت را کاهشی کرده است.
 
5- مشارکت و زندگی مدرن
سبک زندگی مدرن، انسان‌ها را از فضای سیاسی دور کرده و بخشی از مردم از این منظر در انتخابات شرکت نمی‌کنند؛ قشری از مردم و بخشی از نسل جدید که فضا‌های آنها سیاسی نیست و به این معنا دغدغه‌های سیاسی ندارند و آنقدر مشغول فضای مجازی و فضاهای روزمره خود هستند و مشارکت سیاسی، حضور سیاسی و رفتار سیاسی برای‌شان مهم نیست. این حس در برخی وجود دارد و عده‌ای را از فضای انتخابات دور کرده است. 
 
6- مشارکت و  شورای نگهبان
درصد کمی تا حدود 5 درصد کسانی هستند که اعتراضات سیاسی خاص داشتند. مثلا به بحث رد صلاحیت‌های شورای نگهبان نقد داشتند و احساس کردند نماینده‌ای از جانب اینها وجود ندارد یا احساس کردند با عملکرد شورای نگهبان یکدست شدن حاکمیت رخ داده است. به نظر من تعدادی به این صورت هستند و اعتراض‌شان را با نیامدن نشان دادند.
 
7- مشارکت و تبعیض
درصدی از عدم مشارکت مربوط به معترضان است؛ کسانی که احساس می‌کنند هر چه می‌گویند تبعیض و مشکلات وجود دارد، فایده‌ای ندارد. احساس این گروه این است که در جمهوری اسلامی با فساد مسؤولان برخورد نمی‌شود. در حالی که در بسیاری از مقاطع با فساد برخورد شده است و از صد‌ها مورد برخورد با فساد شاید 3-2 مورد در ذهن مردم وجود داشته باشد که اینطور برجسته شده که نظام نخواست یا نتوانست برخورد کند یا اصلا اهمیتی به این موضوع نمی‌دهد. مثلا موضوع آقای خاوری که این حس ایجاد شد پول نظام را برداشته و برده است و با او برخوردی نمی‌شود. حس عدم برخورد با فساد نارضایتی ایجاد کرده است و این معترضان فکر می‌کنند شرکت در انتخابات فایده‌ای ندارد، هر کسی بیاید همین است و می‌خواهند اعتراض‌شان را کف خیابان نشان بدهند. قشر محدودی اینطور فکر می‌کنند و بستر خیابان را به جای صندوق انتخاب می‌کنند.
 
8- مشارکت و اعتماد سیاسی
برای بالا بردن مشارکت باید اعتماد مردم به نظام بازگردد. مردم باید احساس کنند مسؤولان می‌خواهند کار کنند و دغدغه کار کردن برای مردم را دارند؛ همان‌طور که به نظر می‌رسد یکی از دلایل رای آوردن آقای پزشکیان همین بود و حرف دل مردم را در انتخابات زد و مردم فکر کردند او از طرف آنها حرف می‌زند و دغدغه آنها را می‌فهمد و در گفتارش صادق است و قصد اصلاح دارد. مردم باید قبول داشته باشند در میان مسؤولان افرادی هستند که می‌خواهند برای‌شان کار کنند و این آدم‌ها باید با رای دادن سر کار بیایند. تقویت این باور با عملکرد‌های دولت و مجلس و مسؤولان اتفاق می‌افتد. وقتی تغییری محسوس در وضعیت اقتصادی رخ دهد، رشد اقتصادی باشد، تورم کنترل شود و کاهشی شود. مشکلات مردم حل شود و مردم بهبود وضعیت اقتصادی را به طور ملموس در زندگی خود ببینند، این وضعیت می‌تواند در بازگشت مردم به مشارکت سیاسی اثرگذار باشد.
 
9- مشارکت و  شفافیت
 نکته بعدی بحث شفافیت است. متاسفانه ما شفافیت نداریم و بسیاری از بحث‌ها در ابهام می‌ماند. شایعه‌ای راجع به یک یا چند مسؤول سیاسی مطرح می‌شود و حرف‌های بزرگی ‌زده می‌شود ولی نه با پخش‌کننده شایعه برخورد می‌شود و نه با مسؤول. به طور مثال در بحث کرسنت طرفین همدیگر را در حد خیانت به کشور و نظام متهم می‌کنند ولی بعد، فضایی برای پاسخگویی به افکار عمومی شکل نمی‌گیرد. مردم باید بفهمند مساله چیست و خطاکار کیست؟! وقتی این برخورد‌ها شکل نمی‌گیرد و مساله شفاف نمی‌شود، مردم از مسؤولان دلزده می‌شوند.
عدم شفافیت، ابهام و بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند. درباره فساد برخی مسؤولان مطالبی مطرح می‌شود ولی در ابهام می‌ماند و چیزی روشن نمی‌شود. گاهی اصل مساله روشن می‌شود و ابهام و اتهام برطرف می‌شود ولی این موارد در فضای عمومی منتشر نمی‌شود، چون کار رسانه‌ای درست و مناسبی در این زمینه نمی‌شود. مردم باید بدانند قرار است با مسؤول فاسد برخورد شود و اتفاقاتی رخ دهد و تغییری ایجاد شود. عدم شفافیت خطرناک است و مردم را از نظام دور می‌کند. اعتماد از بین می‌رود و مشکلاتی ایجاد می‌شود که عدم مشارکت سیاسی از آن جمله است.
اقشاری که حس می‌کنند اعتراض‌شان به جایی نمی‌رسد، همان کسانی هستند که ابهام و عدم شفافیت و عدم پاسخ گرفتن به موقع، انتقادات‌شان را به اعتراض تبدیل کرده است. اگر این قشر احساس کنند اعتراض و انتقادشان شنیده می‌شود و به آن ترتیب اثر داده می‌شود، شاید اعتمادشان دوباره بازگردد.
 
10- مشارکت و  پاسخگویی
 در موضوع مشارکت، فقدان مساله حزب نیز احساس می‌شود. در این زمینه کمبود‌هایی وجود دارد. به طور مثال دولتی می‌آید و از نظر مردم خوب کار نمی‌کند اما هیچ کسی مسؤولیت آن را گردن نمی‌گیرد و فضا مبهم می‌ماند. اگر حزب به معنای واقعی داشتیم، تکلیف حزب دولت مشخص می‌شد و مردم دیگر به این حزب اقبال نمی‌کردند. چون احزاب در این مقطع فعال نیستند و انتخابات حزبی نیست، مردم احساس می‌کنند نمی‌توانند از کسی مطالبه‌گری کنند و وقتی نفر بعدی بر سر کار می‌آید، نسبت خود را با قبلی‌ها انکار می‌کند و می‌گوید من از آن حزب و آن گروه و دسته نیستم، در حالی که عملا از همان گروه هستند. 
فقدان حزب در این موضوع بسیار خودش را نشان می‌دهد. ما حزب داریم ولی به شکلی نیست که احزاب عملکرد دولتی را گردن بگیرند. علت عدم رشد حزب در فضای کشور ما شاید این باشد که در این فضای فرهنگی مدل حزب به معنای غربی جواب نمی‌دهد، چون 70 تا 80 درصد مردم حزبی رای نمی‌دهند. این وضعیت قابل بررسی است. به نظر من نبود انتخابات حزبی به این معنا که حزبی بیاید و بعد از دولت و دوره خود پاسخگو باشد، مشکلی ملموس است. احزاب هستند ولی چه سازوکاری و چه اتفاقی در این حوزه باید رخ بدهد، این نکته جای تامل و مطالعه دارد. چه کنیم تا خلأ نبود حزب پر شود. باید احزاب در کشور آسیب‌شناسی شوند. باید ببینیم مدل حزب در دیگر کشور‌ها به درد ما می‌خورد یا نه؟! این خلأ احساس می‌شود.
مردم باید بفهمند مشکلات کشور از کجاست و راهکارش چیست. رهبر معظم انقلاب فرمودند بخش اصلی جهاد تبیین بر عهده مسؤولان است. مسؤولان باید با مردم صحبت کنند. باید علت ناکامی‌ها را بگویند و مشکلات را مطرح کنند. 
اگر در این مرحله، پاسخگویی درستی وجود داشته باشد و اگر مشکلات و نقص‌هایی که وجود دارد تشریح شود و مردم احساس کنند کاری در حال انجام است، وضعیت متفاوت می‌شود. اگر روشنگری مسائل سیاسی و اجتماعی برای مردم و پاسخگویی مسؤولان اتفاق بیفتد، شاید خلأ حزب برطرف شود. به طور کلی فقدان سازوکار حزبی، کاهش مشارکت را در پی دارد. 
 
 

 


Page Generated in 0/0058 sec