رضا رحمتی*: 7 اکتبر و بعد از آن حمله دیوانهوار اسرائیل به نوار غزه، بعد از آن گسترش جبهههای نبرد به شمال سرزمینهای اشغالی، کرانه باختری، بابالمندب و دریای سرخ و... نشان میدهد خاورمیانه با یک جنگ گسترده فاصله بسیار کوتاه و لغزندهای دارد. این فقط خاورمیانه نیست که از چنین وضعیتی رنج میبرد. در همین مرزهای شمال غربی ایران یعنی در قفقاز جنوبی نیز وضعیت مرز بین آذربایجان و ارمنستان، موضعگیریهای روسیه در برابر مرزهای شمالی ایران و در جنوب، موضعگیریهای عجیب روسیه درباره جزایر سهگانه ایرانی، جنجالبرانگیز شده است. سوالی که ذهن بسیاری را به خود درگیر میکند این است که روابط بینالملل را چگونه باید ببینیم که هم بتوانیم درک مناسبی از روابط استراتژیک بین روسیه و ایران داشته باشیم و هم مرزهای اختلافات خود با روسیه را حفظ کنیم و بر تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشور پافشاری کنیم.
* ما و خاورمیانه
اولین موضوعی که باید نسبت به آن توجه داشته باشیم، یک جبر منطقهای است. ما چه دوست داشته باشیم و چه نه، در منطقه خاورمیانه هستیم و این بخشی از زندگی سیاسی و بینالمللی ماست، بنابراین معماهای زندگی در این منطقه نیز به ما سرایت میکند. چه دوستیها، چه رقابتها و چه حتی دشمنیهای این منطقه.
دوم اینکه اختلافات در این منطقه از اختلافات سلیقهای بسیار فراتر میرود و به اختلافات ژئوپلیتیک، اختلافات ارضی، اختلافات مرزی، اختلافات ایدئولوژیک و حتی فراتر از همه اینها به معماهای هستیشناختی تسری مییابد، بنابراین در این منطقه پتانسیل رقابت برای حذف دیگری بسیار مهم است.
سوم اینکه یکی از موضوعاتی که در منطقه خاورمیانه توجه بسیاری را به خود جلب میکند، حجم بسیار زیاد منازعات و اختلافات است. دوستی داشتم در سوئد که میگفت اگر اروپا هر 10 سال یک بار با اتفاقاتی که هر ماه در خاورمیانه میافتد مواجه میشد، تا به حال چندبار زیر و رو شده بود.
* خاورمیانه در محیط گستردهتر بینالملل
اینکه چگونه خاورمیانه با این حجم از ناآرامی، تلاطم، آشوب، ستیز، جنگ و ناامنی توانسته هنوز بماند، مساله این نوشتار نیست. مساله این نوشتار این است که بازیگران این منطقه باید متوسل به چه رویکردها و ابزارهای سیاست خارجی شوند تا بتوانند بقای خود را به عنوان مهمترین رکن ماندگاری در روابط بینالمللی حفظ کنند اما خاورمیانه هم یک منطقه (یا شاید نامنطقه) در محیط گستردهتر بینالمللی است. اگرچه هیچ منطقهای تا این اندازه به آستانه فروپاشی نزدیک نیست اما در نهایت یک محیط گستردهتر وجود دارد که قواعد مناطق در آن محیط نوشته میشود. برای فهم سیاست خارجی و گزینههای آن نخستین گام، فهم «منطق نظام بینالملل» است. قاعده اصلی در این منطق «اصل آنارشی» است. برداشت بسیار ساده از روابط بینالملل این است که روابط بینالملل، «بنگاه خیریه نیست» که هر کشوری خواست از آن قدرت و ثروت برداشت کند. دولتها در سطح بینالملل بر اساس منافع و قدرت خودشان رفتار میکنند و برخلاف نظام داخلی که در آن قدرت بالاسری وجود دارد که نظم را تضمین میکند، در سطح بینالمللی هیچ قدرت بالاسری وجود ندارد. این معنای آنارشی است. آنارشی هم به معنای هرج و مرج نیست، در این تعبیر آنارشی به معنای فقدان قدرت بالاسری است. یعنی هیچ قدرتی بالای سر دولتها وجود ندارد که به آنها دیکته کند الا و لابد باید این یا آن رفتار را انجام دهند. دولتها در رفتارهایشان خودمختار هستند.
* ایران چگونه باید در خاورمیانه رفتار کند؟
بر اساس این منطق که بدیهیترین قاعده روابط بینالملل نیز است، ایران باید بر اساس چه رویکردهایی رفتار کند تا هم آسیبپذیری کمتری داشته باشد، هم بیشترین منافع را به دست آورد. به بیان بهتر، ایران خاورمیانه را چگونه درک، فهم و رفتار کند تا بیشترین سطح امنیت، قدرت و منافع را به دست آورد. برای پاسخ به این سوال باید یک تاریخ 2500 ساله رفتار سیاست خارجی بین بازیگران را مرور کرد و از رفتار نخستین بازیگران سطح جهانی بهره برد تا به دوران مدرن رسید و رفتار دولت ها به عنوان تکاملیافتهترین نسخه بازیگران خارجی را به دست آورد. در طول تاریخ دولتها از 4 روش استفاده کردهاند تا موجودیت خود را حفظ و در مرحله بعد نظم و صلح بینالمللی را تضمین کنند.
1- دنبالهروی (Bandwagoning)
این استراتژی به معنای پناه بردن به یک کشور بزرگ تر و حتی کشور تهدیدکننده برای تضمین بقا، امنیت و نظم است. این استراتژی، استراتژی کشورهای ضعیف است؛ دولتهایی که توانمندی یا قدرت داخلی مناسبی برای مواجهه با معماها، چالشها، تهدیدها و آسیبهای خارجی ندارند، به ناگزیر به سمت قدرتهای بزرگتر حرکت میکنند. برای مثال رفتار عربستان سعودی، قطر، بحرین، امارات عربی، عراق و بسیاری دیگر از کشورها در منطقه خاورمیانه از چنین مدلی بهره میبرد اما ایران به دلیل مناسبات داخلی و خارجی نمیتواند از چنین مدلی برای تامین نظم و تضمین بقای خود استفاده کند.
2- حقوق بینالملل (International Law)
استراتژی دیگر، توسل به حقوق بینالملل است. به این معنا که دولت برای حفظ امنیت خود به ترتیبات مندرج در توافقهای حقوقی بینالمللی اتکا کند. در معماهای دریایی به حقوق دریاها، در مساله فضا به حقوق فضا، در مسائل جنگ به حقوق جنگ و به همین ترتیب به سایر مناسبات حقوقی. برای مثال ایران در مساله برجام از این استراتژی استفاده کرد؛ اعتماد به ترتیبات حقوقی بینالمللی اما این استراتژی، خیالی، متوهمانه و مبتنی بر عدم درک واقعیتهای نظام بینالملل بود. مهمترین چالش حقوق این است که حقوق در سطح بینالمللی هیچ ضمانت اجرایی ندارد.
3- دیپلماسی (Diplomacy)
دیپلماسی در شرایطی که منافع دولتها با هم تعارض پیدا میکند، از اهمیت برخوردار است. از طریق مذاکرات دیپلماتیک راه برای چانهزنی و سازش فراهم میشود، دیپلماسی درباره مسائل فنی و روتین قابل اعمال است اما در جایی که منافع 2 طرف حیاتی است، به دلیل عدم عقبنشینی از این جنس از منافع توسط دولتها در عمل قابل پیگیری نیست. دیپلماسی ابزارهایی دارد که عبارتند از: اقناع، مصالحه و تهدید به کاربرد زور، بنابراین دیپلماسی خودش اصالت ندارد، یک ابزار است و زمانی که بتواند در خدمت منافع و قدرت ملی قرار گیرد، مناسب است. ایران بارها ثابت کرده که از ابزار دیپلماسی برای کسب منافع ملی بهره برده است اما وقتی نتواند یا دریچههای دیپلماسی بسته باشد، نمیتوان مداوم به این ابزار چشم دوخت.
4- استراتژی موازنه قدرت (Balance of Power)
اما در روابط بینالملل مهمترین و قابل اتکاترین ابزار، استراتژی موازنه قدرت است. این استراتژی کارآمدترین استراتژی برای حفظ استقلال و حاکمیت دولتها محسوب میشود و جلوی سیاستهای توسعهطلبی و سیاستهایی را که میتواند به بینظمی یا سلطه یا تفوق یک دولت بر سایرین منجر شود، میگیرد.
موازنه قدرت ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
1- موازنه قدرت قابل اعتمادترین روش برای برای حفظ قدرت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یک کشور است.
2- موازنه قدرت با بیشینهسازی قدرت و دستاوردهای نسبی در نظام بینالملل در ارتباط وثیق است.
3- موازنه یعنی ایجاد تعادلی در قدرت، به نحوی که قدرت هیچ بازیگری از دیگری بیشتر نشود تا امکان تهدید و کاربرد زور را به دست آورد.
4- موازنه قدرت یعنی ایجاد تعادل در ناهماهنگیهای کوتاه و میان مدت بینالمللی، حتی در برابر قدرتهای بزرگ.
5- موازنه قدرت یعنی شرکا یا رقبای استراتژیک در شرایط چانهزنی برای کسب بیشترین منافع ملی خود، نمیتوانند منافع قدرتهای دیگر را به خطر نیندازند.
6- دولتها دائما در حالتی از موازنه هستند و اگر وضعیتی بر هم زننده تعادل قدرت به وجود بیاید، مناسبات مرزی دستخوش تغییر قرار گیرند، مسائل ژئوپلیتیک وارونهسازی شوند و... شرایط با تکیه بر عناصر قدرت به موقعیت قبل از بر هم زدن منازعه بازمیگردد.
*عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا