printlogo


کد خبر: 290905تاریخ: 1403/6/18 00:00
نگاه
تعبیر هشدار کیسینجر

نوید مؤمن: هنری کیسینجر، استراتژیست مطرح حوزه سیاست خارجی آمریکا قبل از مرگ، درباره شکل‌گیری جنگ سوم جهانی با محوریت چین و آمریکا هشدار داد. با این حال، او در بخشی از مواضع خود، اشاره‌ای نیز به تنش‌های مزمن ایجاد شده میان واشنگتن و قدرت‌های بزرگ و امکان عدم مدیریت میدانی و فرامتنی آنها کرد: «من از مشاهده این روند نگران هستم. همه طرف‌ها (چین، روسیه و آمریکا)  خود را متقاعد کرده‌اند که طرف مقابل یک خطر استراتژیک است. ما در مسیر رویارویی قدرت‌های بزرگ قرار داریم. در سرتاسر جهان، موازنه قوا و اساس فناورانه جنگ سریعا و به طرق مختلف در حال تغییر است و کشورها فاقد هرگونه اصل ثابتی هستند که بتوانند بر اساس آن نظم برقرار کنند. در نتیجه، اگر کشورها موفق به دستیابی به یک اصل ثابت نشوند احتمال دارد به زور متوسل شوند. براساس معیار کلاسیک، در چنین وضعیتی ما در دوره پیش از وقوع جنگ سوم جهانی قرار داریم».
به نظر می‌رسد پیش‌بینی کیسینجر زودتر از حد تصور مخاطبان غربی در حال تعبیر است! اخیرا سرگئی ریابکف، معاون وزیر خارجه روسیه در واکنش به حمله اوکراین به منطقه «کورسک»، تاکید کرد کی‌یف و ناتو از خطوط قرمز تعیین شده توسط مسکو عبور کردند و محصول این روند، تغییر دکترین هسته‌ای روس‌ها خواهد بود. بر این اساس، احتمالا  آستانه (حدود و ثغور) استفاده از سلاح هسته‌ای توسط روسیه تغییر کرده و رویکرد پراگماتیستی و عملگرایانه‌تری را از سوی کاخ کرملین در واکنش به مداخله‌گرایی آشکار ۲ سوی آتلانتیک در جنگ اوکراین شاهد خواهیم بود. اکنون شاهد وقوع ۲ پدیده موازی و همزمان در جنگ اوکراین هستیم؛ پدیده نخست مربوط به متن نبرد است؛ جایی که تصرف بخش‌هایی از کورسک (واقع در خاک روسیه) از سوی نیروهای اوکراینی منتج به واکنش متقابل روس‌ها و خیز آنها برای تصرف شهر راهبردی پوکروفسک شده است. نتیجه این اقدام روس‌ها، تسلط بر دونباس شرقی خواهد بود، یعنی همان خواسته‌ای که روس‌ها از ابتدای جنگ اوکراین دنبال تحقق  آن بوده‌اند. 
این تحولات میدانی، تاثیر خود را در مذاکرات احتمالی آتش‌بس نیز به صورت مستقیم خواهد گذاشت؛ همان میز مذاکراتی که تاکنون آمریکا و اکثر اعضای ناتو از چینش آن میان کی‌یف و مسکو جلوگیری کرده‌اند. 
دومین پدیده، به مراتب اهمیت بیشتری دارد و معطوف به جابه‌جایی استراتژی‌ها و خطوط راهبردی روس‌ها در مواجهه با غرب است. این قاعده شامل چینی‌ها نیز می‌شود.
اکنون آمریکا و  برخی متحدان اروپایی آن، از یک «رقیب» تبدیل به یک «دشمن بالفعل» علیه مسکو و پکن شده‌اند. محصول جنگ میدانی یا حتی جنگ سرد با یک دشمن، تغییر در اصول بازدارندگی و دکترین‌های امنیتی، پیرامونی و فرامنطقه‌ای کشورهاست. اظهارات اخیر ریابکف درباره تجدید نظر در دکترین هسته‌ای روسیه معطوف به همین پدیده فرامتنی و راهبردی است. این پدیده را دیگر نمی‌توان در میدان جنگ روسیه - اوکراین محصور کرد، زیرا عواقب و آثار آن سال‌ها گریبانگیر غرب و مسکو خواهد بود. 
هشدار کیسینجر بیش از آنکه متمرکز بر  میدان جنگ اوکراین و کشمکش طرفین در خارکی‌یف، دونتسک، لوهانسک، ژاپورژیا و خرسون باشد، بر تغییر مرزهای راهبردی و انتزاعی در سیاست خارجی بازیگران بین‌المللی و خیز آنها به سوی منازعات غیرقابل کنترل و دائمی استوار بود. به عبارت گویاتر، کیسینجر نسبت به شکل‌گیری تنش‌های غیرقابل کنترل در حوزه سیاست خارجی آمریکا شدیدا وحشت داشت، زیرا ضریب آسیب‌پذیری میدانی، تاکتیکی و راهبردی آمریکا (فارغ از اینکه دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان در کاخ سفید حضور داشته باشند) به صورت آشکار افزایش یافته بود و استراتژیست 100 ساله آمریکایی قبل از مرگش نمی‌توانست چشم خود را بر این آسیب ببندد. اکنون این آسیب جلوه عینی‌تری پیدا کرده و تبدیل به پاشنه آشیل آمریکای 2024 شده است. در این معادله، اساسا اهمیتی ندارد که ترامپ یا کاملا هریس، کدامیک پیروز انتخابات شوند!
اصل مساله به پاشنه آشیل‌های راهبردی آمریکا در نظام بین‌الملل باز می‌گردد؛ نقاطی بحرانی که به دست دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان آمریکا ایجاد شده اما از سوی آنها قابل مدیریت و پیش‌بینی  نیست. بدون شک زمانی که بازیگران قدرتمند مخالف آمریکا در  نظام بین‌الملل تصمیم به تغییر دکترین امنیتی خود بگیرند، دیگر حتی آمریکا قدرت پیش‌بینی  «کنش» و «واکنش» خود را به واسطه سردرگمی و ابهام راهبردی ایجادشده از دست خواهد داد، چه رسد به آنکه قدرت پیش‌بینی  بازی رقیب و حتی قدرت محاسبه مختصات میدان منازعه را داشته باشد. در نهایت اینکه هشدار اخیر ریابکف، مترادف با پررنگ‌تر شدن آثار فرامتنی و راهبردی جنگ اوکراین و تفوق این آثار بر تبعات و آثار میدانی و تاکتیکی میدان نبرد است. به نظر می‌رسد دکترین مدیریت بحران در حوزه سیاست خارجی آمریکا صرفا به دکترین خلق بحران تبدیل شده است. جریان‌های آشکار و پنهان قدرت در آمریکا زمانی این فاجعه راهبردی را حس خواهند کرد که زمانی برای جبران مافات باقی نخواهد ماند.

Page Generated in 0/0070 sec