فلسطینیهای ساکن سرزمین فلسطین در 3 بخش اصلی زندگی میکنند؛ یکی غزه، دیگری کرانه باختری و سوم افراد ساکن در سرزمینهای اشغالی - اعرابی که تابعیت اسرائیل را پذیرفتهاند - فارغ از دسته سوم که مورد بحث ما نیست، فلسطینیهای تحت حاکمیت دولت فلسطین در 2 بخش اصلی «غزه» و «کرانه باختری» زندگی میکنند که هر کدام اقتضائات، ویژگیها، سختیها و امتیازات خود را دارد. نوار غزه به عنوان باریکهای کوچک در جنوب غرب فلسطین، بیش از 2 میلیون آواره (از دیگر نواحی فلسطینی) را در خود جا داده و این گستره جغرافیایی به دلیل آنکه هیچ دسترسی محسوسی به خارج ندارد (غزه از شمال، شرق و جنوب با سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل، در غرب با دریای مدیترانه و در منطقه بسیار محدودی در جنوب با صحرای سینا در مصر از طریق گذرگاه رفح ارتباط دارد)، عملا بزرگترین زندان سر باز جهان شده است که اسرائیل در طول سالهای اخیر (بویژه از سال 2005 که از آنجا خارج شد یا از سال 2007 که حماس در قدرت سیاسی قرار گرفت) چندین بار تاکنون به آن حمله کرده و گاه و بیگاه در این منطقه دست به کشتار میزند. در جنگ اخیر و پس از توفان الاقصی نیز شاهد بزرگترین جنایتها (که حتی در تاریخ این رژیم هم بیسابقه است) در قبال مردم غزه بودهایم که بنا بر آمار رسمی تا امروز که 11 ماه از جنگ میگذرد، ۴۱ هزار شهید داشته است.
با این حال، تفاوت اصلی غزه با کرانه باختری (دیگر منطقه اصلی محل سکونت فلسطینیها) این است که غزه در واقع اگرچه در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد اما از سال 2005 در اشغال آن نیست. هرچند در جنگ فعلی، ارتش اسرائیل وارد غزه شده اما بعید است بتواند غزه را در اشغال خود نگه دارد.
گروههای مبارز فلسطینی مقر اصلی خود را در غزه قرار دادهاند و در اینجاست که تونلهای متعدد و تو در تو حفر شده و به اصطلاح دست مقاومت (به رغم همه سختیهایش) برای مبارزه در آن بازتر است.
* اوضاع کرانه باختری چطور است؟
کرانه باختری در حقوق بینالملل جزو حاکمیت دولت صهیونیستی محسوب نمیشود، هرچند خود آنها کرانه باختری را استان هفتمشان با نام «یهودا و شومرون» میدانند. کرانه باختری پس از پیمان اسلو، به 3 بخش اصلی A، B و C تقسیم شد که مناطق A (شامل حدود 18 درصد از این منطقه) در حاکمیت سیاسی و امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین، مناطق B (حدود 22 درصد) تحت حاکمیت سیاسی تشکیلات خودگردان و حاکمیت امنیتی اسرائیل و مناطق C (حدود 60 درصد) تحت حاکمیت سیاسی و امنیتی صهیونیستها قرار دارد.
جالب این است که مناطق تحت حاکمیت فلسطینیها مثل جزایری جدا از هم، در دل مناطق صهیونیستنشین قرار گرفتهاند و برای رفتن از یک منطقه فلسطینی به منطقهای دیگر باید از چند ایست بازرسی گذر کرد و همین موضوع، فلسطینیها را در وضعیت سختی قرار داده که بهشدت از سوی صهیونیستها قابل کنترل است.
تفاوت دیگر نوار غزه با کرانه باختری این است که غزه را حماس - به عنوان اصلیترین گروه مبارز که دارای قدرت سیاسی ـ اجتماعی نیز هست - اداره میکند اما کرانه باختری توسط تشکیلات خودگردان فلسطین اداره میشود که در حقیقت همکار اسرائیل و پلیس آن محسوب میشود. همین تشکیلات بارها سران گروههای مقاومت و مبارزان فلسطینی را بازداشت کرده و در زندانهای خود نگه داشته یا حتی تحویل اسرائیل داده است.
در واقع فلسطینیهای مبارزی که در کرانه باختری حضور دارند، علاوه بر اسرائیل، باید با دشمنی مثلا فلسطینی یعنی تشکیلات خودگردان هم مقابله کنند یا مواظب آن باشند و این، علاوه بر انبوه جاسوسانی است که هم در غزه و هم در کرانه باختری به وفور هستند. با این نمای کلی از 2 منطقه غزه و کرانه باختری، شاید کمی تفاوت وضعیت مبارزه و فضای کار برای مبارزان فلسطینی در این 2 منطقه قابل درک باشد. موشکهای فلسطینی و پهپادهای آنها همیشه از غزه به سمت سرزمینهای اشغالی پرتاب میشوند. گردانهای اصلی مبارز و مقرهای فرماندهی آنها در غزه است و در اینجاست که مقاومت از امتیاز بزرگ تونلها بهره میبرد و در یک کلام، پایتخت مقاومت فلسطین غزه است اما در کرانه اوضاع برای مبارزان بسیار سختتر است و آن اتحاد و انسجام وجود ندارد.
برای مثال، گروههای حاضر در «جنین» نه خیلی میتوانند از همرزمانشان در «نابلس» حمایت کنند و نه آنطور که باید، میتوانند از حمایت آنها بهره بگیرند.
تعدد گروههای مقاومت که برخی از آنها در سالهای اخیر به وجود آمدهاند نیز در کرانه باختری بسیار بیشتر از غزه است.
موج عملیاتهای شهادتطلبانه در کرانه باختری که بعضا متعلق به گروههای شناختهشده نظیر حماس و جهاد اسلامی هم نیستند، نشان میدهد فلسطینیها در مواقع بسیاری مجبورند بدون حمایت و پشتیبانی و تقریبا با دست خالی یا یک سلاح کمری و یا حتی یک چاقو به اشغالگران حمله کنند. در این سختیها و تنگناهاست که اهمیت کار مبارزان کرانه خود را نشان میدهد. یک فلسطینی در گردانهای قسام یا سرایا القدس یا عرینالاسود و دیگر گروهها وقتی در کرانه باختری کار میکند، محدوده عملش بسیار کم و شدیدا تحت کنترل است و وقتی عملیات را انجام میدهد یعنی کاری کارستان کرده است.
البته در همین کرانه هم مناطقی نظیر جنین، نابلس و طولکرم وجود دارند که قدرت مبارزاتی بیشتری دارند و مثلا اردوگاه جنین را باید پایتخت مقاومت در کرانه باختری دانست. شهدای روزهای اخیر در کرانه باختری هم ستارههای این نبردها بودند. برای مثال «محمد جابر» (ابوشجاع) فرمانده گردانهای سرایا القدس (شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی) در طولکرم، 2 سال (از وقتی این مسؤولیت را بر عهده گرفت) تحت تعقیب بود. شهید ابوشجاع بارها از ترور جان سالم به در برد، بارها خانهاش را ویران کردند و نزدیکانش را برای پیدا کردن او اسیر کردند اما 2 سال طول کشید تا دستگاه عریض و طویل امنیتی اسرائیل با کمک همکاران خائنشان در تشکیلات خودگردان توانستند این جوان 26 ساله را شکار کنند.
«ابوشجاع» نخستین نفر از سلسله مبارزان کرانه نیست و آخرین آنها هم نخواهد بود؛ کرانه باختری روزبهروز ملتهبتر شده و به سمت مسلح شدن بیشتر پیش رفته و به انبار باروتی در دل سرزمینهای اشغالی تبدیل شده است و صهیونیستها هم درست از همین میترسند.