حنیف غفاری: پیروزی حزب افراطی «آلترناتیو برای آلمان» در انتخابات ایالتی تورینگن و زاکسن، مترادف با خیز نونازیستها برای فتح سنگر به سنگر ایالات این کشور اروپایی است. انتخابات ایالتی، معمولا انعکاس و بازتابی از نگاه شهروندان و ساکنان آلمانی نسبت به دولت مستقر در برلین و جریانهای سیاسی این کشور است. نتایج انتخابات اخیر در ایالت تورینگن و زاکسن، نشانه شکست سنگین و مفتضحانه ۳ حزب ائتلاف دولت آلمان (سوسیال - دموکرات، سبز و دموکرات آزاد) است. فراتر از آن، حزب آلترناتیو برای آلمان که بسیاری از نونازیستها به صورت غیررسمی طرفدار آن هستند، برای نخستین بار پس از جنگ دوم جهانی، موفق به پیروزی قاطع در یک انتخابات ایالتی شده و پیشبینی میشود این روند طی ماههای آتی در دیگر ایالات ادامه یابد. نکته قابل توجه اینکه حزب دموکرات - مسیحی (حزب متبوع آنگلا مرکل) نیز در انتخابات ایالتی تورینگن نتوانست مانع پیروزی جریان راست افراطی شود. به عبارت بهتر، رویگردانی شهروندان آلمانی از دولت حاکم، به معنای گردش آرای آنها به سوی حزب میانهرو رقیب (دموکرات - مسیحی) نبود. گردش قدرت میان احزاب سنتی، قاعدهای بود که در انتخابات اخیر تورینگن و زاکسن به چالش کشیده شد.
پیام انتخابات اخیر آلمان مشخص است: اروپا به جای حرکت به سوی آینده، بازگشت به قرن بیستم را تجربه میکند. پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپایی و دردسرهایی که در روند برگزیت شاهد آن بودیم، سران اتحادیه همپیمان شدند با تقویت جریانهای به اصطلاح میانهرو و حکمرانی اقناعکننده، مانع تکرار برگزیت در دیگر کشورها شوند. در این معادله، برلین و پاریس نقش بسزایی ایفا میکنند. فرانسه و آلمان ۲ ستون اصلی اتحادیه اروپایی و منطقه یورو محسوب میشوند و هر تغییر یا تحولی که در معادلات سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی آنها رخ دهد، به صورت مستقیم کل قاره سبز را تحت تاثیر قرار میدهد. اکنون شاهد وقوع ۲ رخداد موازی در فرانسه و آلمان هستیم: در فرانسه، مارین لوپن، رهبر جبهه ملی و همراهانش یارگیری اجتماعی - سیاسی گستردهای صورت داده و به آلترناتیو اصلی دولت مکرون تبدیل شدهاند. مهار جریان راست افراطی کار را به جایی رساند که در انتخابات زودهنگام اخیر، جریان چپ افراطی به رهبری ژان ملانشون ناچار شد حمایت خود را از رقیب خود مکرون (برای جلوگیری از پیروزی جریان راست افراطی) اعلام کند.
بدون شک اگر جبهه ملی فرانسه بر سر کار آید و عنان قدرت را در کاخ الیزه در دست گیرد، زمینهسازی جهت برگزاری همهپرسی خروج از اتحادیه اروپایی را در دستور کار قرار خواهد داد.
در این میان، آلمان مطمئنترین کشور و نقطه ثقل سیاسی اتحادیه اروپایی محسوب میشد. با این حال رویگردانی شهروندان آلمانی از احزاب سنتی سبب شده آنها نسخه خروج از بحرانهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی را نه در جابهجایی قدرت میان احزاب دموکرات - مسیحی، سوسیال - دموکرات، سبز و دموکرات آزاد، بلکه در یک انقلاب سیاسی - اجتماعی با محوریت یک حزب ضداروپایی ببینند.
تفسیر نتایج انتخابات آلمان توسط مقامات ارشد اروپا، در نوع خود جالب توجه است. اکثر سران اروپا در قبال نتایج انتخابات ایالتی در تورینگن و زاکسن سکوت کردهاند زیرا با توجه به سیر صعودی آرای احزاب ضداروپایی در آلمان و فرانسه نمیتوان این نتایج را محصول نوعی خیزش احساسی یا تصمیم عجولانه شهروندان این ۲ کشور تلقی کرد. روند بازگشت نونازیستها به قدرت، جایی برای ارائه تحلیلهای کاذب و گمراهکننده برای اروپاییان نگذاشته و آنها ناچارند با نگرانی شاهد محصول عملکرد خود در کشورهایشان باشند. بر همین مبنا، انتخابات ایالتی تورینگن و زاکسن را باید مصداق نوعی ساختارشکنی ارادی از سوی شهروندان آلمانی قلمداد کرد که قطعا قربانی آن، سران کنونی برلین و اتحادیه اروپایی هستند.
اولاف شولتس، صدراعظم آلمان نتایج انتخابات اخیر را تلخ و تاثربرانگیز توصیف کرده اما به نقش خود و ائتلاف جنگطلب حاکم بر برلین در شکلگیری این روند کمترین اشارهای نکرده است. سران اروپا به گونهای نتایج انتخابات را تفسیر میکنند که گویا کمترین نقشی در تغییر مسیر حکمرانی ادعایی اتحادیه اروپایی و ایجاد نفرت در میان شهروندان کشورهای گوناگون این مجموعه ایفا نکردهاند!
زمانی که حزب آلترناتیو برای آلمان در انتخابات پارلمانی سال 2017 به بوندس تاگ (پارلمان آلمان) راه یافت، بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران مسائل اجتماعی و سیاسی در آلمان نسبت به چرخش افکار عمومی این کشور و بازگشت آنها به میانه قرن بیستم هشدار دادند. با این حال احزاب سنتی تصور میکردند مهار جریان راست افراطی در سایه ائتلافهای مقطعی و تاکتیکهای سیاسی متعارف قابل تحقق خواهد بود. امروز آژیر قرمز در آشیانه ژرمنها به صدا درآمده و خروج از بحران تمامعیار سیاسی - اجتماعی در این کشور عملا ناممکن است. دیگر اهمیتی ندارد که امثال اولاف شولتس، اشتانمایر و حتی آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان این واقعیت را چگونه تحریف و تحلیل میکنند.