نوید مؤمن: جنایت رژیم کودککش و متوحش صهیونیستی در حمله هوایی به چادرهای پناهندگان فلسطینی در منطقه «المواصی» در خانیونس (واقع در جنوب غزه) یک فراجنایت تمام عیار محسوب میشود. فراجنایت، معنای سهل و ممتنعی دارد: سهل از آن نظر که با نیمنگاهی به ظاهر این واژه میتوان ابعاد عمیق و هولناک یک جنایت را دریافت و ممتنع، به لحاظ ماهیت و هدف ارتکاب آن. در اینجا قصد نداریم از ابعاد تکاندهنده این جنایت سخنی به میان بیاوریم: مشاهده و لمس سکوت مفتضحانه و وقیحانه سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای ظاهرا بینالمللی در قبال محو شدن دهها کودک و زن بیگناه در زیر شنهای المواصی (به دلیل شدت انفجار و گودال ایجاد شده بر اثر آن) به اندازهای گویاست که نیازی به توصیف و حتی بازخوانی ندارد اما در اینجا قصد داریم بر بخش ممتنع ماجرا متمرکز شویم: چرایی ارتکاب جنایت هولناک المواصی توسط صهیونیستها. به راستی چنین جنایتی منبعث از کدام محاسبه فرامتنی بوده است؟ در این باره ۲ نکته اساسی وجود دارد.
1- رژیم اشغالگر قدس در آغاز مرحله سوم جنگ غزه که با هدف تسلط بر محور فیلادلفی صورت گرفت، با شکست مواجه شد و قدرت مدیریت میدان مذاکره و جنگ را به صورت همزمان از دست داد. اکنون نتانیاهو از شاهد اعتراضات بیسابقهای است که سراسر اراضی اشغالی را در اعتراض به هلاکت اسرای صهیونیست علیه وی شورانده و تن دادن به خواسته معترضان نیز در گرو صرفنظر از حضور نظامیان اشغالگر در ۲ محور فیلادلفی و نتزاریم است. هر گزینهای که نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس و کابینه جنگ انتخاب کنند، مترادف با شکست میدانی صهیونیستها در جنگ غزه خواهد بود. هزینه استمرار جنگ در میان اعتراضات فراگیر کنونی در تلآویو و حیفا برای نتانیاهو، بن گویر و اسموتریچ بهصورت تصاعدی افزایش یافته و در مقابل، عقبنشینی از محور فیلادلفی نیز معنایی جز انهدام کابینه ائتلافی نتانیاهو و شکست رسمی صهیونیستها در جنگ نخواهد داشت.
در چنین شرایطی نتانیاهو و همراهانش به فکر گزینه سوم تحت عنوان تن دادن حماس و جهاد اسلامی به حضور صهیونیستها در فیلادلفی و نتزاریم هستند و در همین راستا، جنایات خود را علیه کودکان و زنان فلسطینی تشدید کردهاند. هدف تلآویو از این اقدامات وحشیانه، افزایش هزینههای ادامه جنگ برای ساکنان غزه و در نتیجه، ایجاد شکاف «مردم - مقاومت» در این حوزه جغرافیایی محاصره شده است.
با این حال نظرسنجیهای معتبر صورتگرفته در غزه، کرانه غربی و حتی کل کشورهای عرب منطقه به وضوح نشاندهنده شکست صهیونیستها در این سناریوی خونین است. نظرسنجی اخیر «مرکز عربی مطالعات و تحقیقات سیاسی» نشان داد 92 درصد پاسخدهندگان در 16 کشور عرب درگیری احساسی و سیاسی قوی با مساله فلسطین داشتند. این تغییر نسبت به سالهای گذشته قابل توجه بوده و بر مرکزیت موضوع فلسطین در افکار عمومی اعراب تأکید میکند. علاوه بر این، 67 درصد پاسخدهندگان اقدامات نظامی اخیر حماس را مشروع دانستند که انعکاس حمایت گسترده از این گروه و همبستگی با مردم فلسطین است.
۲- نکته دیگر، منبعث از مواجهه ناگهانی صهیونیستها با استراتژی ۱۰۰۰ زخم از سوی گروههای مقاومت است. در حالی که تلآویو استراتژی ۱۰۰۰ زخم ( به معنای وارد آوردن زخمهای متنوع و متکثر با هدف تسلیم ساختن رقیب) را به مثابه یک مدل عملیاتی - انتزاعی در مواجهه با جبهه مقاومت و اضلاع آن طراحی کرده بود اما جنگ غزه فرصتی را خلق کرد که این استراتژی با نوعی مدیریت معکوس مواجه و تبعات آن به جای جبهه مقاومت، دامنگیر تلآویو شود! عملیات استشهادی اخیر در مرز اردن و فلسطین که منجر به هلاکت ۳ نظامی صهیونیست شد یا عملیاتهای استشهادی مبتکرانهای که با خلاقیت مبارزان غیور فلسطینی در عمق استراتژیک اراضی اشغالی صورت میگیرد، نشان میدهد جبهه مقاومت استراتژیها و تاکتیکهای متعددی را در مسیر نابودی رژیم کودککش و متجاوز صهیونیست طراحی کرده و هر یک از اضلاع مقاومت مسؤولیت اجرای بخشی از این عملیات جمعی و موثر را بر عهده گرفتهاند. همین مساله شکست ترکیبی صهیونیستها را رقم زده است تا جایی که این رژیم دیگر با سناریوهای قابل پیشبینی و متعارف در مواجهه با جبهه مقاومت مواجه نیست. در چنین شرایطی کشتار کودکان و زنان بیپناه فلسطینی، مصداق خشم و استیصال ناشی از فقدان توانایی تحلیل و رصد منازعه و تحمل تبعات و هزینههای سخت این سردرگمی میدانی و راهبردی است. قطعا با گذشت زمان، بر عمق و دامنه این استیصال و شکست افزوده خواهد شد. صهیونیستها سرنوشتی جز پذیرش رسمی شکست در جنگ غزه ندارند.