محمدرضا قائمینیک، عضو هیأت علمی دانشگاه رضوی: 1- شاید یکی از رایجترین مفاهیم و واژههایی که در زبان روزمره یا حتی علمی ما رواج دارد، مفهوم «معاصر» است؛ فیالمثل میگوییم انسان معاصر، جهان معاصر، دوره معاصر و نظایر آنها. معاصرت، همانطور که تحلیل این مفاهیم نشان میدهد، به جهت آنکه با زمان گره میخورد، حاکم بر همه امور انسانی میشود. به تعبیر دیگر، اگر زمان را بعدی از ابعاد حیات انسانی بدانیم، تغییر در ماهیت آن، همه وجوه زندگی انسان را تغییر میدهد. تغییر در زمان، تغییر در عصر است، بنابراین سخن از معاصرت، یعنی همه ابعاد زندگی انسان معاصر، هر چند میتواند مشابهتی با اعصار گذشته داشته باشد اما واجد تمایزات جدی با اعصار گذشته است.
2- امروز معاصرت و انسان معاصر و مساله معاصر و جهان معاصر، همگی با معنای مدرن غربی از معاصرت گره خورده است. این معاصرت که امکان توضیح آن در قلمروهای مختلف فلسفی، جامعهشناختی، اقتصادی، روانشناختی و نظایر آنها وجود دارد، تمام وجوه زندگی انسان مدرن را تحت پوشش قرار دادهاند. بهرغم تنوعی از نظریات علوم انسانی از کانت تا هگل، هایدگر، وبر، دورکیم و نظایر آنها در توضیح زمان مدرن یا حتی پستمدرن اما به نظر میرسد همگی در توضیح معنای این دنیایی زمان و به تبع آن، عصر، مشترک باشند. معنای این دنیایی زمان، معنایی است که فارغ از وجوه مابعدالطبیعی زمان و توضیح ارتباط زمان حیات انسان در این دنیا و حیات ماقبل و مابعد او در عوالَم دیگر، زمان را توضیح میدهد. این زمان، گاهی در پدیدارهای سوژه مدرن، گاهی در جامعه، گاهی در بیناذهنیت، گاهی در تجربه زندگی و نظایر آنها توضیح یافته اما در همه این معانی غربی، شرط ایندنیایی لحاظ شده است. با این حال معنای ایندنیایی زمان غربی، علاوه بر گسست از زمان مابعدالطبیعی و ماورایی، همواره روایتی ایندنیایی از زمان آندنیایی ارائه کرده و خود را به مثابه زمان مطلق بشری تعریف کرده است. از این حیث است که امروز در سرتاسر کره خاکی، معاصرت، با معنای غربی عصر و زمان گره خورده است.
3- در تفکر شیعی، عصر بیش از هر چیز، با معنای «امام عصر» گره خورده است. امام، در تفکر شیعی، از حیث هستیشناختی، شخصیتی بهشدت پیچیده است؛ او در حالی که از حیث زندگی روزمره یا وجوه مادی هستی انسانی، شباهت تام و تمام به دیگر ابنای بشر دارد و مانند آنها میزید، میخورد، میپوشد و ازدواج میکند اما افعال و گفتار او از حیث هستیشناختی، در کل تاریخ استمرار مییابد و موضوع دانشهایی همچون فقه، سیاست، طبیعیات، سیره، اخلاق و حتی کلام و فلسفه میشود. جمع میان وجه تاریخی و فراتاریخی امام معصوم در تفکر شیعی، زمانی پیچیدهتر میشود که امام، در دوره فعلی، هم غایب از نظر و دیدگان انسانهای عادی است و هم با آنها ارتباط مستمر دارد. از این جهت، معنای عصر، همواره معنایی غیبی پیدا میکند که در عین حال، ناگزیر از ارتباط با امور روزمره انسانها است. این رابطه پیچیده، از حیث پایان زمان و عصر نیز واجد پیچیدگی مضاعفی است، زیرا در تفکر شیعی، همواره این وضعیت آستانگی وجود دارد که این دوره غیبت پایان یابد و رابطه انسانهای عادی با امام عصر، از حالت غیبی به حالت ظاهری و آشکار تغییر یابد و به اصطلاح، امام عصر ظهور کند.
4- وضعیت پیچیده انسان شیعی در عصر غیبت امام زمان(عج) در دوره معاصر، واجد دشواری مضاعفی شده است، زیرا درگیریهای انسان شیعی با معنای مدرن از عصر، باعث شده او درگیر 2 معنا از عصر شود. در معنای مدرن از عصر، تقید به باورهای غیبی، به مثابه باورهای الهیاتی، همانطور که فیالمثل آگوست کنت توضیح میدهد و در دیگر فیلسوفان تاریخ مدرنیته، به نحوی دیگر نیز قابل پیگیری است، متعلق به دوره گذشته بشری است و به تبع، عصر گرهخورده با باور به غیب، عصر سنتی، عصر کهنه و عصر گذشته است. گره خوردن سنت با معنای امر کهنه، قدیمی و گذشته که در مقابل امر مدرن و متجدد غربی قرار میگیرد، ناظر به همین معنا از عصر است، در حالی که سنت در معنای اسلامی و شیعی، بهمثابه یکی از منابع و بنیانهای علوم اسلامی از جمله فقه و کلام و اخلاق، همواره پویا و در پیوند با زمان حال و حاضر است. انسان معاصر ایرانی، از یکسو دل در عصر غیبت امام مهدی(عج) دارد و بخش قابل توجهی از امور زندگیاش در پیوند با این معنای غیبی از عصر قرار دارد و هر لحظه در آستانه تحقق پایان عصر و حضور صاحب آن عصر در پس پرده غیبت است و از سوی دیگر، ناگزیر از درگیری با عصری است که تاثیرش را در تمام وجوه مادی زندگیاش میبیند و «توسعه» در آن، هر روز او را در مسیر دوری از ارتباط با عوامل ماورایی میکشاند.