محمد رستمپور: انتصاب جنجالی و یکی دو حکم سرپرستی حاشیهدار کافی بود تا منتقدان رئیسجمهور از ارکان، ابعاد و معنا و مرزهای «وفاق ملی» سراغ بگیرند. از جمله از همان تریبونی که مسعود پزشکیان در مراسم تحلیف، نام دولت چهاردهم را بر زبان آورد؛ یعنی از تریبون مجلس شورای اسلامی و در روز تحلیف، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، تذکر داد که پارلمان به وظیفه نظارتی خود عمل خواهد کرد و درباره انتصاب مدیران میانی که به «وفاق ملی» شباهتی ندارند، حتما ورود خواهد کرد؛ تذکری که در نظر برخی، تجدیدنظر در رویه رأی اعتماد صددرصدی به کابینه مسعود پزشکیان تفسیر شد و در نگاه بعضی، مکمل آن رویه. هر چه بود، «وفاق ملی» اکنون به یک بحث پردامنه سیاسی و رسانهای تبدیل شده است. گفتمان و برنامه دولتها به صورت خاص از دولت حسن روحانی مورد توجه قرار گرفت، اگرچه تا پیش از سال 1392 هم دولتها براساس یک منطق و مبنایی که در دوران انتخابات به جامعه ارائه میکردند و از آن رأی میگرفتند، مدعی طرح گفتمان میشدند و دولت خود را به آن نام میخواندند. با این حال، گفتمان با شعار و گفتار تفاوت جدی دارد و به نگرش و معنا مربوط میشود؛ مانند گفتمان اصولگرایی یا گفتمان اصلاحطلبی. گفتمان دولتها به دلیل نبود ساختار حزبی از یک ایده تکخطی آغاز میشود و در طول دولتها، زاویه دیدی که بویژه رئیس دولت دارد و مبتنی بر آن با پدیدهها و رویدادها مواجه میشود، میتواند سازهها و بنیادهای گفتمان را بسازد.
ایده بنیادین سازنده گفتمان که دال مرکزی نامیده میشود، در دولت چهاردهم کنار گذاشتن اختلافات بویژه در عرصه سیاسی و ایجاد اتحادهای سودمند فراگیر با هدف انباشت نیروها و افزایش تواناییها برای غلبه بر مشکلات و سختیها قرار گرفته است. کمپین مسعود پزشکیان در طول دوره کوتاه انتخابات، از برنامهمحوری دورههای پیشین تبلیغات انتخاباتی فاصله گرفت و کوشید مبتنی بر 2 اصل «گفتوگوی ساده و صمیمی با مردم» و «انتساب اشکالات و ایرادات به نگرش رقیب»، پدیده انتخابات باشد. این اصول، پس از پیروزی دیگر کارایی ندارند و نمیتوانند گفتمانساز باشند. مسعود پزشکیان رئیسجمهور با مسعود پزشکیان کاندیدای ریاستجمهوری تفاوتهای اساسی دارد و چه بسا باید گفت تفاوت نخست در این است که حالا او صاحب دولت شده و اختیار عمل دارد و اراده و امضای او زندگی دهها میلیون نفر را تحت تأثیر قرار میدهد. از همین رو است که باید «وفاق ملی» را تعریف کند و مرز و معنای آن را بشکافد. گفتمان است که چشمانداز میسازد و چشمانداز است که ثبات و امیدواری میآورد و این هر دو است که زندگی را شدنی میکند. آنچه نخستین نشست خبری رئیسجمهور با رسانههای داخلی و خارجی آشکار کرد، جایگزینی تعریف و ترسیم یک «ائتلاف سیاسی» است تا «وفاق ملی». فروکاست یا تقلیل معنا، دامنه و تعریف وفاق ملی به ائتلاف سیاسی با این تعریف که «اختلافات گذشته را نادیده بگیریم» و «هر که بخواهد برای کشور و نظام کار کند، زمینه را فراهم کنیم» با آنچه در بیانیه راهگشایی اصلاحطلبان آمده؛ همخوانی دارد، در روزهای رأی اعتماد به کابینه دولت چهاردهم نیز به صورت مشخص، گزینههایی از اصلاحات که سوابق معارضه سیاسی با نظام در رویدادهای تحصن نمایندگان مجلس ششم، فتنه 88 و ناآرامیهای 1401 داشتند، به این تعریف یکخطی بسنده کردند، گویی همه آنچه لازم است برای «وفاق ملی»، در همین یکی دو جمله تعریف میشود.
به این ترتیب، وفاق ملی تعریف گسترده و سیال و البته پرچالشی پیدا خواهد کرد که با تعریف گفتمان تفاوتهای آشکاری خواهد داشت. پیش از آنکه دال مرکزی و دالهای شناور «وفاق ملی»- در صورت وجود- تعریف شوند، میتوان به 2 رکن اساسی تعریف پدیدهها یعنی «مشابهت» و «غیریت» تمسک کرد. در اولی باید پرسید وفاق ملی با چه پدیدهها و تعاریف دیگری بویژه آنانی که برای زبان و ادبیات جامعه ملموس است، تشابه دارد. آیا وفاق ملی همان انسجام اجتماعی و وحدت سیاسی یا جذب حداکثری و دفع حداقلی مورد نظر رهبر انقلاب است یا به آشتی ملی اصلاحطلبان که تساهل و تسامح بیجای نظام سیاسی را طلب میکردند، نزدیک است؟
دومی، غیریتهای معنایی و نهادی است که وفاق ملی میتواند برای خود تعریف کند. وفاق ملی چه نیست و با چه کسانی و چه چیزهایی به هیچ عنوان اشتراک و ائتلاف ندارد؟
روی هم رفته چنین به نظر میرسد که وفاق ملی اگرچه نیاز مهم کشور و فرصت بینظیر و منحصربهفردی برای تجمیع همه تواناییها برای نیل به مقصود است، تا امروز در حد یک عنوان جذاب برای پست گرفتن چهرههایی بوده که اتفاقا مورد اختلاف هستند و بیش از آنکه چالشها را صفر کند، مانع میسازد. وفاق ملی هر چه باشد، باید فراتر از ائتلاف سیاسی گروههای پراکنده و مختلف اصلاحطلب تعریف شود که مسبب و مؤثر در چالشهایی بودهاند که نظام سیاسی را با مشکل روبهرو کرده است.