سیدمحمدمجتبی حسینی: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی/ جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت/ که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی/ مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چنان به نظره اول ز شخص میببری دل/ که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت/ ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد/ اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
سخنم را به اختصار در ۲ گزاره روشن میگنجانم؛ یکی درباره کتابهای چهلحدیث و دیگری در اهمیت نسخه حاضر. الگوی اسلام عملی از همان سپیدهدم بعثت، رفتار رسول اکرم(ص) است؛ یعنی مسلمان واقعی کسی است که رفتارش به حضرت خاتم شبیهتر و نزدیکتر باشد. این تشبه را صحابه و نزدیکان آن وجود مقدس میدیدند و خوشه میچیدند اما آنان که در زمین و زمان دیگری بودند چه؟ غیر از قرآن مجید، مسلمانان را ۲ حجت دیگر بود: یکی شنیدن عبارات متبرک پیامبر و دیگری اوصاف حضرتش؛ البته به فرمایش پیامبر اکرم استمرار آن وجود شریف در سلسله شریفش، در عترت مقدسش، ائمه اطهار علیهمالسلام فانوس جاودان تمام مسلمین بوده و خواهد بود. فرمایشات پیامبر (همان احادیث) از ابتدای تاریخ اسلام اهمیت روشن و رسا داشت و فخرِ جماعتی، حفظ و به خاطر سپردن احادیث بود؛ چنانکه در واقع یا به اغراق میگفتند فلان محدث 10 هزار یا 40 هزار حدیث از بر دارد. اما کار کتابت و گذر از سنت شفاهی، زمان برد. تصور کنیم در جهان قرنهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم، علم کتابت در شبهجزیره چقدر فراگیر بوده است؟ شمار باسوادان و تعداد کاتبان و فراوانی اسباب کتابت و در دسترس بودن و امکان استنساخ و انتشار چه؟
یک جهان دشواری به نسبت امروز میتوان برشمرد. محدودیتها و معذورات، مسلمانان را به فرمایشی از پیامبر متوجه کرد که اگر کسی 40 گفته مرا به خاطر بسپارد و بیاموزد و بیازماید و بیاموزاند، به رستاخیز در خیل عالمان خواهد بود. این عبارت در فرهنگ شفاهی برای حفظ کردن 40 جمله با استعدادی متوسط ممکن بود و براحتی اهل ایمان میتوانستند چنین کنند و کمی بعد در گسترش فرهنگ مکتوب هم شدنی بود و مقدور.
به این ترتیب سنت چهلحدیث یا اربعیننگاری از اواخر سده دوم آغاز شد؛ با رویکردی که احادیثی انتخاب شوند که همچون رسانه، راهبر مسلمین باشند. از سده پنجم سنت اربعیننویسی میان اهل عرفان و تصوف رونق گرفت و از سده هفتم موضوعات اخلاقی و اجتماعی هم در کار آمد و در نهایت به شهادت تاریخ، سده نهم و دهم اوج اربعیننویسی در جهان اسلام شد، چرا که این عصر، عصر تألیف و تلخیص و شرح و تفسیر در علم حدیث است.
شرح اینکه قدیمیترین چهلحدیثنگاران که بودند و «علو در اسناد» چیست و «اربعینبلدانی» چگونه سامان گرفت و محدثان چگونه به سفر و زهد و پیامرسانی مشتغل شدند، در این مجال نمیگنجد؛ چنانکه در سابقه انتخاب عدد 40 نیز در این گفتار نکتهای به توصیف نیامده است.
به گمان من در فراگیر شدن و اقبال خاص و عام بویژه در قرن نهم و دهم چند عامل کمتر در مطالعات مورد گفتوگو و مطمح نظر بوده، نکاتی که به تعبیر مرحوم زریاب خویی - استاد بزرگ روزگار ما - میتوان و باید عالمان، از سپیدی کتابها و از فاصله بین سطرها بخوانند.
یکی رسیدن به شناختی از سلیقه انتخابگر است که از میان احادیث بسیار، به چه علت انتخاب کرده و چه تأثیری از انتخاب خود در نظر داشته است؟ آیا این احادیث در هر عصر و عهد، آینهای از اختصاصات و احتیاجات مردمان نبوده است؟
دیگر آنکه وجیزههای چهلحدیث در آن روزگار یک رسانه قوی و محترم و محبوب بود؛ رسانهای که میتوانست چارچوب اصلی و مرزهای فرهنگ اسلامی را از قول فرازمند حضرت رسول(ص) در خلاصهترین شکل و سریعترین زمان به افراد و نسلها انتقال دهد.
و سوم، این محمل میتوانست مناسبترین فرصت برای اقبال و استقبال اهل هنر باشد. شاعران بر آن بودند چه فرصتی مغتنمتر از کلام پیامبر تا قدرت ترجمه و مهارت نظمسرایی خود را جلوه دهند و با کلام موزون برآمده از فرمایش حضرت خاتم در اذهان مردمان حاضر باشند.
ایرانیان باور داشتند نظم در به خاطر سپردن متون، ماندگاری بیشتری از نثر دارد. خوشنویسان، کتیبهنگاران، مذهبیان و وراقان کار کردن برای صورتبندی احادیث را مایه تیمن و تبرک خود و فن خود میدانستند و هم از این رو است که مدارس پرشماری از هند تا ماوراءالنهر به کتیبههایی از متون عربی و ترجمه منظوم آراسته بود تا طلاب و آموزندگان در هر نظاره با یکی از عالیترین متون تعلیمی - تربیتی مواجه باشند.
کتابگران و خوشنویسان نسخههای فاخری را از چهلحدیث آراستند که رشک نگارخانه چین باشد و در جمال و زیبایی، خورشیدی خیرهکننده؛ چنانکه خواننده را یارای رهایی از آن نباشد؛ کتابی که خود مکتب و مدرسی باشد برای آموختن. در قرون اولیه، مجالس القا و استماع برای حدیث میساختند. از میان چهلحدیثهای موجود، چهلحدیث مولانا عبدالرحمن جامی به دلایل متعددی در شمار اربعینهای مشهور است. جامی، ملایی آگاه و عالمی ممتاز بود. بعضی دانشمندان بر این باورند که شاعری به فضل جامی، پس از او نداریم و شعر یکی از مهارتهای آن شاعر شهیر است، همچنان که در نغمه و کلمه و کتابت و حکمت.
جامی در چهلحدیث به عبارات کوتاه حضرت رسول توجه داشته و با فراستی دلپذیر از موضوع توحید تا مراقبت از خویش و تربیت نفس در صورت و سیرت، از آراستگی و خوبمنظری و نظافت و نزاکت و آموختن و گشادگی و سخاوت در تعلم علم در اخلاق و آداب معاشرت حتی اشاره به اهمیت هدیه دادن و رازداری و خوشگفتاری تا امن و امان و هدایت و ایمان انتخاب کرده است.
در مرور این 40 عبارت روشن و رسا، خواننده در لطیفترین حالت حیرت قرار میگیرد و میآموزد این 40 پله دالانی است برای نزدیک شدن به تعالیم خجسته مصطفوی.
حالا ببینیم چه دُر شاهواری میشود اگر حاصلِ کارِ جامی در دست هنرمندی قرار گیرد که در قرن دهم و در زمان حیات خود به «زرینقلم» نامدار میشود و گوی توفیق را از استاد خود «عبدی نیشابوری» میرباید.
شاهمحمود در جنگ چالدران به همراه کمالالدین بهزاد در اردوی ایران است، نه برای جنگآوری و دلیری، که به دلداری. این دو بزرگ در لشکر ایرانند تا شاه و سپاه بدانند برای چه میجنگند، تا تجسمی از ایران پیشرویشان باشد. وقتی جنگ به سختی میگراید، نخستین دستور اسماعیل صفوی نه حفظ حرم که به غاری امن بردن این ۲ پیر است تا مبادا آزرده شوند و بلافاصله در مراجعت، صحت و سلامت این ۲ استاد پرسش اول شاه هنردان صفوی بود.
شاهمحمود آثار فراوان دارد که یکی از مهمترین آثار او قرآنی کامل به خط نستعلیق است که در شمار نخستین قرآنهای نستعلیق تاریخ دستهبندی میشود؛ قرآنی که شاهمحمد خدابنده صفوی به سلطان مراد عثمانی تحفه داد و امروز زینتبخش توپقاپیسرای است. همچنین آثار متعددی از او در گنجخانه مرحوم ملک نگهداری میشود.
شاه محمود اربعین ترجمهشده در سال ۸۸۶ را سال ۹۶۸ قلمی میکند؛ در سالهای پختگی و نامداری با ۲ قلم و با ذوقآزمایی ویژهای در صفحهآرایی و استفاده از کرسی چلیپای مردف تا طرحی مفرد از گیسو در جداول ترجمه شکل بگیرد؛ صفحاتی نغز و لطیف روان و راحت که همگی با کاغذ ابری متن و حاشیه شدهاند و ۲ صفحه اول کتاب مذهب است و مقدمهای به نثر جامی با نگاهی معلمانه و مومنانه. ریزهکاریها و ظرایفی خاص در این کتابت جلوه دارد و باید دانست این نستعیلق، نستعلیق پیش از میرعماد است؛ نستعلیقی که هنوز به زیبایی تراز نرسیده و هنوز پدیدهای جوان شناخته میشود و دقایق نامکشوف آن کم نیست و مجال آموختنی بسیار مهم است.
توجه به فواصل بین سطور برای سپیدخوانی و جولان چشم در صفحه و در میان کلمات، استفاده از کشیدهها - هر چند بلند - برای تنفس و گردش چشم، قامت حروف نسبت دور و سطح و بزرگ و کوچکی حروف، تفاوت ۲ نگاه زیباییشناسانه در کتیبهها و ترجمههای صفحات بر شوق نظاره و آموختن از این شکل و محتوای ممتاز را صدچندان میکند.
این سفره گشاده حکمت و جمال، اندیشه و زیبایی آن هم به تیمن عید میلاد خواجه دوسرا پیامبر رحمت(ص) این آموزه را از همین نسخه شریف یادآور میشود که:
مَن لّم یشکُرالناس لم یشکُرالله
کی به شکر خدا قیام کند
تارک شکر بندگان خدای