printlogo


کد خبر: 292448تاریخ: 1403/7/5 00:00
صدام چی می‌خواست چی شد!

سمیه قربانی: شهریور سال  1359 صدام در حالی که لباس‌های پلوخوری‌اش را پوشیده بود، با قیافه‌ای حق به جانب و  باد به غبغب‌انداخته جلوی دوربین‌ها آمد. آنقدر باد زیر غبغبش زیاد بود که به زیربغل‌هایش هم اصابت کرده بود اگر بخواهید تصویری عرض کنم چیزی شبیه بوقلمون خودمان. صدام برای اینکه ثابت کند مادرش برای ویارونه به جای ترشک و لواشک جگر گرگ خورده است، قرارداد 1975 الجزایر  را جلوی دوربین‌ها پاره کرد و گفت: «از امروز جنگ جنگ.» آن موقع ایران تازه انقلاب کرده بود و هنوز نیروهای نظامی از جلو نظام نکرده بودند. مردم هم داشتند باقیمانده شیرینی‌ها را از خیابان‌ها جمع می‌کردند. 
شهریور 59، ایران در حالی وارد جنگ شد که آمریکا با لگدی محکم از ایران بیرون انداخته شده بود و حالا برای انتقام  پشت سر صدام ایستاده و اوضاع را رصد می‌کرد. در واقع می‌خواستند هر طور شده ایران را به زانو دربیاورند. صدام از اوضاع قاراشمیش ایران خوشحال و سرمست وعده‌ای داد که مرغ پخته در دیگ خنده‌اش می‌گرفت. او می‌خواست یک هفته‌ای کلید را توی قفل بیندازد و وارد ایران شود. روزهای اول هم تا خرمشهر و اهواز رسید اما مردم به فرمان امام با صدام دست به یقه شدند. توی آن اوضاع، بنی‌صدر هم که در پوست گوسفند نقش آقا گرگه شنگول و منگول را بازی می‌کرد، عزل شد.  زمانی که او فرمانده کل قوا بود همه عملیات‌ها در شکست خوردن رکوردهایی داشتند که رکوردهای المپیک پیش آن قفل است.
 سرانجام بعد از 8 سال، مردم کاری کردند که صدام مثل بادکنکی که سوزن خورده باشد، تا خود عراق خالی شد. او مجبور شد همان قراردادی را که روز اول پاره کرده بود دوباره چسب بزند سرجایش بنشیند.   
 

Page Generated in 0/0053 sec