الف.م. نیساری: مجموعه «صبح تازهدم» اثر «عاطفه جوشقانیان» 45 غزل دارد که اغلبشان 5 تا 6 تا 8 و 9 بیتی هستند. مضمون غزلهای این دفتر هم آیینی و مذهبی هستند و هم عاشقانه. تعدادی از آنها نیز غزلهای دفاع مقدسی و درباره رزمندگان و شهدای مقاومت و مدافعان حرم هستند؛ مثلا درباره ۲ سردار شهید حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس:
دو تا رفیق که پیروز داستان همند
دو تا رفیق که همواره قهرمان همند
دو تا رفیق که پرواز یاد هم دادند
دو تا رفیق که «قدقامت» نماز همند
تو آنقدر پدرانه پناه بردی که
تمام شهر پس از تو برادران همند
شما کبوتر صحن دو آسمان بودید
دو تا رفیق که حالا همآشیان همند
که ستایش پرمغز و متناسب و با تناسبی بود، زیرا شاعر تا حدی توانسته رسالت و رفاقت ۲ سردار بزرگ را نشان دهد. اگرچه بهتر از هر ستایش و توصیفی، بهتر است حرفهای بیشتری برای گفتن داشته باشد؛ حرفی ناگفته و شاعرانه یا حرفی گفته اما از منظر نگاهی دیگر در فضایی دیگر، تا معنا و محتوای بوده و موجود را ارتقا، عمق یا گسترش دهد، اگرنه صرف توصیف تنها یک مرتبه از شعار بالاتر است؛ کاری که عاطفه جوشقانیان در ستایش شهید نامدار و محبوب شهید حججی کمتر دچار آن شده:
از چشم تو حماسه شنیدن رساتر است
عطر تو از همیشه گلم، دلرباتر است
ای پارههای جان تو از جان، عزیزتر
جانی که وقف دوست شود پربهاتر است...
عاطفه جوشقانیان در غزل «رد پای رود» که برای سردار دلها، حاجقاسم سروده نیز جز در یکی دو بیت نتوانسته ستایش و توصیف خود را توامان حرفها و نشانههای نغزی کند که به صورت خاص از آن شهید بزرگوار بر جا مانده است. این هم بیت اول و آخر این غزل:
پر از توایم، پراکندهای هوایت را
سپردهای به پرنده غم صدایت را...
چقدر جای تو خوب است، هیچکس اما
برای ما نگرفته هنوز جایت را
توصیفی کلی که کل ابیات غزل را (منهای یکی دو بیت) گرفته، آن هم با آخرین مصراعی که زبان و بیان سستی دارد: «برای ما نگرفته...». در صورتی که جابهجایی کلمات در شعر نباید از زور و تنگنای وزن انجام گیرد، بلکه باید بر اساس اصل زیباییشناسی زبان انجام شود.
غزلهای آیینی عاطفه جوشقانیان متنوع است؛ از شعرهای علوی و فاطمی و عاشورایی و رضوی و مهدوی گرفته تا اشعاری که شاعر برای امام حسن عسکری(ع) و حضرت عباس(ع) و حضرت معصومه(س) گفته و... اما حرفهایی که در بالا درباره غزلهای عاطفه جوشقانیان گفتیم درباره غزلهایی که او درباره سرداران شهید گفته، درباره دیگر شعرها و غزلها نیز مصداق دارد. مثلا درباره شعرهای عاشورایی اگر شاعر نتواند با زبان شعر (نه صرفا با توصیف و شعار) چیزی بر رسالت حضرت سیدالشهدا(ع) و حضرت زینب(س) و دیگر مسائل و مصائب عاشورا بیفزاید، در واقع کاری نکرده است. حال میتوان پرسید: «چه کاری و چگونه؟» که جوابی دامنهدار دارد اما خلاصهاش این است که قرار نیست صرفا کلام امام را موزون کنیم، به خورد مخاطب بدهیم که اغلب اوقات همان زبان منثور احادیث و روایات خود گویاترند، یا قرار نیست صرفا رجز بخوانیم و به توصیف صرف قناعت کنیم و... بلکه باید از این منبع و از این خاک به تولیدی دیگر و منظری دیگر برسیم، یعنی باید از منبع عاشورا به نگاه و منظری دیگر برسیم که سرچشمهاش همان عاشوراست و باغ دیگری را بپرورانیم که خاکش خاک کربلاست. مثلا آنگونه که در گفتار و با قلم، نگاه آیتالله مطهری و دکتر علی شریعتی توانست، یا آنگونه که علی موسوی گرمارودی در شعر «خط خون» توانست؛ شعری که در عین استقلال، از زبان و نگاه دکتر شریعتی تاثیر پذیرفته بود. این در حالی است که شاعرانی ناتوان از این امرند و تنها دست به دامن توصیف و حرفهای تکراری میزنند که طبعا تاثیری بر مخاطب ندارد، یا اگر دارد، تاثیرش بر مخاطب عوام است که سلیقههای نازلی دارند و ارتقاپذیر است اما نوع شعر و غزل ما سبب ارتقای ذوق و سلیقه و اندیشه آنان نخواهد شد. عاطفه جوشقانیان در غزل «عمود حرم» نیز جز حرفهای تکراری نگفته و حتی فضا و نوع نگاه به حرفهای تکراری را با بیان و زبانی دیگر بیان نکرده است:
نسیم آمده با سوز آه به خیمه
نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه
شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت
کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه
همین که تیر به مشکش نشست، شد متحیر
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه...
در غزل «از برکت نان» که شعری فاطمی است نیز همین فضای صرف توصیفی و تکراری حاکم است اما عاطفه جوشقانیان در غزل رضوی خود، از رسالت عاشورا ترسیم ظریفتر و باتناسبی ارائه داده است. یعنی نقبی که او شاعرانه از خراسان به عاشورا میزند، در ایجاد فضا و نگاه دیگری به عاشورا نقشی موثر ایفا میکند، حتی توصیف واقعیت «دعای باران» حضرت رضا(ع)، در بیت دوم، به دیگر ابیات دارای حرفهای نغز و نگاه تازه، نقشی بجا و موثر میبخشد، زیرا توصیف نیز در اینجا خود عین حرف نغز متن عمل میکند:
ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی
تفسیرهای سست ایمان را عوض کردی...
جز با دعای تو یقین دارم نمیآمد
ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی
حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی
گفتی حسین... آنگاه جریان را عوض کردی...
و در غزل «دارالسلام» نیز تا حدی نشانههایی از رسالتی که یک شعر در مقام شعر آیینی یا هر نوع شعر دیگر باید داشته باشد، دیده میشود؛ نشانههایی از طریق نشان دادن شأن و مقام حضرت علی(ع)، البته در حد خود شعر و در حد توانی که دارد:
در خطبهها از بس معطر بود نامت
پروانهها پر میکشیدند از کلامت
بخشیده خواهد شد جهانی با نگاهت
سنجیده خواهد شد عدالت با مرامت
هم شامل دشمن شده هم شامل دوست
فیض مدامت، جلوههای ناتمامت
سائل غنی برگشت از سمت رکوعت
حتما قیامت میکنی وقت قیامت
آن شب، شب خوف و خطر آرام بودی
آرام بودی و شتابان بود گامت
در بستر دریا فقط دریا میآید
آن شب به ما ثابت شد ای مولا مقامت
مولا! سلامت مانده بیپاسخ دوباره
ای بیت زهرا تا ابد دارالسلامت
از حُسنِ آغاز تو میشد خوب فهمید
مهدی یقینا میشود حسن ختامت
مجموعه غزل «صبح تازهدم» عاطفه جوشقانیان سرشار از کلمات مذهبی است، چرا که بیش از نیمی از اشعار این کتاب را غزلهای آیینی به خود اختصاص داده است. شعرهای عاشقانه این دفتر اما نسبت به اشعار آیینی شاعرانهتر عمل کردهاند و بار شعریتشان بیشتر است، زیرا در اشعار آیینی با ابیاتی که نظم بوده یا بار شعریشان کم بوده بسیار مواجه میشویم، حتی در همین اشعاری که در بالا مثال زدهایم، به ابیاتی برمیخوریم که خالی از ظرایف و دقایق شاعرانهاند؛ ابیاتی نظیر:
چقدر جای تو خوب است، هیچکس اما
برای ما نگرفته هنوز جایت را
شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت
کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه
همین که تیر به مشکش نشست، شد متحیر
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه...
یا ابیاتی از این دست:
بلند شو پسرم، تو قیام خواهی کرد
رسالت پدرت را تمام خواهی کرد
البته شعرهای آیینی عاطفه جوشقانیان گاه از بهترین اشعار اوست. شاید هم تصور او از اشعار آیینی این است که باید به صورت مستقیم به گفتار و رفتار امامان و معصومان و بزرگان دینی بپردازیم و این نوع پرداختن سبب قافیه باختن شاعر میشود، اگرنه او که میتواند در غزلهای عاشقانه شور و حرارت خود را به تخیل عاشقانه ببخشد و این دو را در غزل به یک بستر آورد، چگونه در جای دیگر نمیتواند. البته بهنوعی نیز طبیعی است که خاصیت حرارتی و شور عاشقانگی با متانتی که در اشعار آیینی باید رعایت شود سبب میشود دست شاعر از این لحاظ کمی بسته شود اما شاعر رند و زرنگ آن است که برای رسیدن به این شور و حرارتی که خود را در قدرت زبانی شاعر نیز نشان میدهد، سرچشمه را پیدا کند و راهی برای رسیدن بجوید.
باید گفت تخیل و عاطفه عاطفه جوشقانیان با چاشنی جسارت و بیپروایی نسبی او، به غزلش شور و حرارتی دیگر میدهد و به زبانش قدرت:
به شکر پنجرهها لذت پگاه بریز
به جام آینهها یک دو جرعه آه بریز
پر از کدورتم امشب، به چشمم از سر لطف
دو کاسه نور بپاش و دو قطره ماه بریز
اگرچه از سر تقصیر اگرچه از سر شوق
لطیف میشوم ای اشک! گاه گاه بریز
مرا بهخاطر این شرم از گناه، ببخش
گناههای مرا با همین نگاه بریز
جنون من! هیجان باش و باز طغیان کن
دوباره در دل من شوق اشتباه بریز
غزلهای عاطفه جوشقانیان تقریبا در این حال و هوا سیر میکند که نمونههایش را دیدید؛ غزلهایی که تا حدی و به نوعی تازه و امروزی است اما در راستای «غزل نو» قرار نمیگیرند. شما به بیت اول و آخر غزل زیر توجه کنید: نشانههایی از ظرافتهای شعری امروز خواهید دید اما در ابیات دیگر نزدیکی بسیاری به زبان و بیان و فضای شعر دیروز مشاهد خواهید کرد و نیز همان نوع نگاه را:
ماه را از آسمان تا پیش پایت میکشانم
عذرخواهم، بیش از اینها نیست دیگر در توانم
بیتو دلگیرم، عبوسم، ساکتم، اندوهگینم
با تو خوشحالم، پر از شوقم، پر از حرفم، جوانم
سربهزیر و روشنم، محجوب و شرقی، مثل خورشید
با وقار و سادهای، بیغلوغش، آیینه جانم!
اشتیاق سالها نور و فراوانیست در من
مصرم و باری عزیزی هست امشب میهمانم
این منم، شوق تنفس در هوایت، شانهات کو؟
میشود اندازه عطرت در آغوشت بمانم؟
اما باید گفت، همانطور که هر آدمی باید معاصر خود باشد، هر شاعری نیز باید معاصر خود باشد.
مجموعه غزل «صبح تازهدم»، اثر عاطفه جوشقانیان را انتشارات شهرستان ادب در 100 صفحه منتشر کرده است.