نگاهی به فیلم سینمایی «سرآغاز» به کارگردانی سعید حسینی که این روزها در گروه سینمایی هنر و تجربه در حال اکران است
سینا شاکری: سینمای ایران متاثر از سینمای دنیا در ادوار مختلف خود سعی کرده نوعی آثار با روایت داستانی متقاطع تولید کند و حالا فیلمی به نام «سرآغاز» روی پردهها رفته که سعی دارد این روایت متقاطع را با قراردادهای فیزیکی تجمیع کند. در فیلم «سرآغاز»، پایان هر داستان برابر است با شروع داستان بعدی و به همین ترتیب سیکلی شکل میگیرد که مخاطبان میتوانند خلق و خوهای مختلف خود از حسد تا بغض و کینه و از ترس تا تهور و از صراحت تا پردهپوشی و از وفاداری تا خیانت و... را از دریچه افرادی در ظاهر مختلف و در باطن واحد ببینند.
علاقهمندان سینما حتما از نمونههایی مثل «یادآوری» کریستوفر نولان تا «۲۱گرم» ایناریتو تا «تقاطع» ابوالحسن داوودی و «بشارت به شهروند هزاره سوم» محمدهادی کریمی و... آنچه بیش از داستان به یادشان مانده همان تلاش برای نوعی دیگر از روایت است. روایتهایی که گاهی مانند «یادآوری» بسیار پیچیده و میکروسکوپی میشود و گاهی مثل «بشارت...» بسیار ضربتی و هشداردهنده ولی در همه این موارد آنچه موثر است اینکه نوع داستان است که شکل روایت را تعیین میکند.
در فیلم «سرآغاز» در بافت پربسامد اتفاقات با شخصیتهایی روبهرو هستیم که یک آن، ذهنشان آرامش ندارد و همین عدم آرامش ذهنی است که باعث میشود ساختار متقاطع کمک کند به پیشرفت فیلم و انگار سعید حسینی کارگردان فیلم در تعاطی با شهاب کاظمی تهیهکننده تجربهگرای خود، در گریز از یک روایت خطی برای یکی از داستانها، روایتی لایه لایه انتخاب کرده برای شکلدهی داستانهای متعددش.
شهاب کاظمی تهیهکننده «سرآغاز» پیش از این در سریال ترسناک «احضار» به کارگردانی رامین عباسیزاده نیز نوعی از روایتهای هزارتوی داستانی را آزموده و بویژه از نظر بصری خیلی ژانریک عمل کرده بود. حالا با حضور حامد مظفری به عنوان جانشین تهیهکننده شاهدیم که تحصیلات مهندسی مکانیک سیالات حامد مظفری و آن نسبیتگرایی در قوانین فیزیکی باعث شده در فرم بصری «سرآغاز» با نوعی شناور بودن اتفاقات مابین این دنیا و دنیای دیگر روبهرو باشیم که جنس هر پدیده سیالی است.
فیلم «سرآغاز» خیلی خوب توانسته آن جنس همراهی با عالم معنا را با زبان غیرمستقیم به مخاطب ارائه کند. ایرانیان در مدرنترین شکل خود همچنان آموزههای دینی و مذهبی خود را درباره عالم معنا و دنیای آخرت دارند و در «سرآغاز» کوششی میبینیم برای اینکه به صورت غیرمستقیم، مخاطب را متوجه ارزشهای جهان دیگر کند، جهانی که البته در سالهای اخیر بسیاری از آنها که غوطهور در غربزدگی بودهاند نیز برای رهایی از بنبست ماده به آن رو آوردهاند.
اینکه همواره از سینما انتظار داشته باشیم به طور مستقیم از ارزشهای معنوی بگوید نه تنها بد نیست بلکه اتفاقا یکی از ویژگیهای ماندگاری مجموعه «قصههای تبیان» ساخته مرحوم فرجالله سلحشور همین رجوع مستقیم و داستانگوییهای پندآموز درباره اهمیت آخرت بوده است ولی اینکه حالا فیلمهایی مثل «سرآغاز» در سینمای ایران داریم که سعی میکنند آموزههای معنوی را در نشان دادن بنبستهای علم فیزیک و در عین حال باز تلاش برای رجعت به هویت الهی انسان نشان دهند، قابل تامل است.
«سرآغاز» سعی کرده با گریز از سلبریتیزدگی سینما و شبکه خانگی با گروهی از بازیگران جوان - مثل سجاد محبی، سمانه پرتوی، مهشید شریفی، مریم کیانیزاده و... - که احتمالا در آینده باز هم از آنها خواهیم شنید، ماجراهای متنوع و رنگارنگ خود را با ساختار بصری ویژهای به تماشا بگذارد. شاید اگر در پشت صحنه تولید هم یکی دو نیروی حرفهای بویژه در تصویربرداری و تدوین حضور داشتند، حاصل کار به مراتب بهتر از این میشد ولی به هر حال و به قول معروف حتی اگر آب دریا را نتوان کشید لاجرم به قدر قطرهای باید چشید.