صد باد صبا اینجا با سلسله میرقصند
با خوردن هر موشک بر دشمن صهیونی
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به جنگ صهیون فرهاد رفته باشد
بر قلب صهیونیست بزن موشک ای سپاه
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
چو نیست گنبد سالم تکان دهم تن لش را
چند روزی قفسی ساختهام از بدنم
موشکی آمد و جر داده تمام دهنم
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
حیفا و اسرائیل را با بمب نورانی کنید
آن دود که از سوزِ جگر بر سر ما رفت
افسوس ندانست که فتاح کجا رفت
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
موشک قائم و فتاح بزن بر سرشان!