اصغر طاهرزاده، استاد حوزه اندیشه و فرهنگ اسلامی: در مسیر حضور تاریخیمان از طریق انقلاب اسلامی با حاج قاسم عزیز، آغازی را تجربه کردیم و با شهادت سیدحسن نصرالله عزیز باز آغازی بعد از آن آغاز، در افق آینده ما گشوده شد. نظم جدید را فرزندان مقاومت رقم خواهند زد. فردایی که پرچم زرد و سبز حزبالله در دست جوانانی است از نژاد سفید و سیاه و سرخ. اینجاست که اگر اشکها در فقدان آن روح بزرگ میریزد، دلها بسی استوارتر و با اطمینانی کامل به همان اطمینان سیدحسن نصرالله در میدان است.
آینهای جهاننما در مردی قامت برافراشت تا ما ابعاد انسان را با وسعتی که وسعت حقیقی انسان این دوران است به تماشا بنشینیم و خود را تا دوردستهای وجود که یک بُعدمان اُنس با خداوند است و بُعد دیگرمان مقابله با ظلمات دوران؛ مدنظر آوریم و این یعنی افقی که سیدحسن نصرالله در مقابلمان گشود. افقی که بسی دور و بسی نزدیک است تا اگر گامها را بلندتر برداریم و اهدافمان را از خودخواهیها آزاد کنیم، او را در خود بیابیم و معنای زیباترین «بودن» را از طریق او تجربه کنیم و اگر او عزم سفر داشت - که داشت - راه را تا عرش برین مقابل ما گشود تا در راه نمانیم.
بحث در کشور ما بحث در 2 نوع حضور و 2 نوع نگاه در این جهان است. یک نگاه گمان میکند میتوان در همین نظم جهانی زندگی کرد و عملاً مجبور است اسرائیل را نیز تحمل کند. نگاه دیگر، متوجه است که نظم موجود جهان مانع زندگی تعالیبخش انسان است و باید به تاریخ دیگری نظر کرد که انقلاب اسلامی به میان آورده و مردم باید نسبت به این دو نگاه تکلیف خود را معلوم کنند، اگرنه به صرف انتقاد از آمریکا و اسرائیل کافی نیست که آیا به انقلاب اسلامی و تاریخ دیگری معتقدند یا نه؟
مهم آن است که در مسیری که با انقلاب اسلامی گشوده شد و عهدی که ما با شهدایمان از جمله سیدحسن نصرالله بستیم، هرکس در مقابل هر امری که در این راستا پیش آید که مقابله با استکبار و صهیونیسم است کوتاهی نکند؛ از زنان خانهدار بگیرید تا مردان سیاست و جهاد. هرکدام با حضور در این تاریخ هر کاری را که معنای مقابله با استکبار دارد معنای خود قلمداد خواهیم کرد، به جای اینکه در چنین شرایطی مسیر دنیاطلبان و فرصتطلبان را در پیش گیریم و از فضا و عالَمی که تعهد نسبت به شهید و شهادت ما را در برمیگیرد؛ خود را محروم کنیم.
حقیقتا چه کسی باور میکرد حضرت روحالله پس از قبول قطعنامه همچنان از خداوند تقاضا کند مشعل شهادت خاموش نشود. راستی! چه اسراری در حضور شهید برای ادامه این راه در میان است که او یعنی شهید برای ادامه این راه باید زندهتر از حیاتی باشد که در زندگی دنیایی خود دارد تا بتواند به همراهان خود دلداری و امیدواری دهد که «وَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» و این است که ملاحظه میکنید مجاهدان حزبالله امیدوارتر از دیروز خود که سید مقاومت در کنارشان بود، در صحنه حاضرند. این به جهت آن است که سید مقاومت در بصیرتی جدید، نابودی اسرائیل را نه مانند دیروز که پیشبینی میکرد بلکه احساس میکند و به حکم قرآن که فرمود: «یَسْتَبْشرُونَ بالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بهمْ منْ خَلْفهمْ» بشارتی و آینده بزرگی را که در میان است به جبهه مقاومت در هر جا هست، خبر میدهد و هرگز نباید از این نکته مهم غفلت کرد.
آری! هرگاه حضوری الهی در تاریخ همراه با شهادت به میان آید، حکایت از آن دارد که آیندهای ماورای تاریخی که مستکبران شکل دادهاند، در پیش است و این راز و معجزه شهادت است و معلوم است حضرت روحالله با آن بصیرت خاص الهی خود برای ادامه تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است؛ تقاضا کند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش».
این استکبار است که همه توان خود را به صحنه آورده تا به لطف الهی روشن شود که چه اندازه در مقابل راهی که انقلاب اسلامی در این تاریخ گشوده، ناتوان است و هرگز از این سخن خداوند غفلت نکنید که میفرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بمَسْبُوقینَ» به این معنا که این خداوند است که اندازه زندگی و مرگ را بین ما تعیین میکند و هیچکس نمیتواند از خداوند سبقت بگیرد حتی اگر بمبهای چند تُنی سنگرشکن داشته باشد.