علیرضا سعیدی: یکی از منحصر به فردترین ویژگیهای سریال میرزا کوچکخان جنگلی را باید تیتراز و موسیقی متن آن دانست؛ موسیقیای که با گذشت 4 دهه از ساخت و پخشش همچنان به عنوان یکی از ماندگارترین آثار هنری کشور مطرح است و حتی در سالهای اخیر بازتولید آن نیز انجام شده است. پروژه ساخت «کوچک جنگلی» سال ۱۳۶۳ آغاز شد و سال ۱۳۶۶ پایان یافت؛ پروژهای که طبق روایتهای مختلف پیشتولید آن توسط بهروز افخمی از مدیران آن زمان گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما پایهگذاری شد ولی بعد به ناصر تقوایی برای کارگردانی واگذار شد، البته گزینههای دیگری همچون علی حاتمی و همایون شهنواز نیز برای کارگردانی این سریال مد نظر مدیران بودند. در این چارچوب ناصر تقوایی فیلمنامه سریال را با نگاهی به داستان «مردی از جنگل» احمد احرار نوشت اما شرایط به گونهای دیگر رقم خورد و از زمانی که کارگردان نامدار اما پروسواس سینما کارگردانی را آغاز کرد، اما و اگرهایی پیش آمد و سرانجام کار به سمت و سویی هدایت شد که پس از گذر از حاشیهها این بهروز افخمی باشد که خود نویسندگی و کارگردانی اثر را به عهده بگیرد؛ شرایطی که در این چارچوب هم موجب خلق حاشیههای متعددی شد اما در نهایت افخمی بالاخره قصه «کوچک جنگلی» را به سرانجام رساند و اثری را روی آنتن شبکه یک برد که با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
البته این سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچک خان را به تصویر میکشد؛ از قیام و شکلگیری هیات اتحاد اسلام تا ورود نیروهای تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد؛ جایی که سریال در همین نقطه تمام میشود.
از قصه و حاشیه و اما و اگرهای سریال «کوچک جنگلی» که پرداختن به آن نیازمند ساخت یک مستند چند قسمتی است، بگذریم، این موسیقی تیتراژ سریال به آهنگسازی سیدمحمد میرزمانی و خوانندگی ناصر مسعودی است که با آن تم گیلکی و نوای برآمده از تاریخ گیلان طعم تماشای یک سریال حماسی - تاریخی را شیرین میکند.
این موسیقی همچون دیگر موسیقیهای سریالهای آن زمان به معنا و مفهوم مطلق کلمه یکی از مولفههای شناسایی اثری است که آمده بود تا در تاریخ جا خوش کند و در ذهن مردم به عنوان یک خاطره ثبت شود؛ آن هنگام که خواننده با آن صدای مخملین و استادانهاش ترانه را آغاز میکند: «چقد جنگلَ خوسی، ملت وَسی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا، خدا دانه که من، نتانم خفتن، از ترس دشمن، می دل آویزانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا، چِرِ ه زوتر نایی، تندتر نایی، تنها بنایی، گیلان ویرانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا، اَمه رشتی جَغَلان، ای سیم تی فرمان، کُنیم اَمی جان، تی پا جیر قربانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا».
ترانهای برای میرزای گیلان عزیز که در یک ترسیم عاشقانه و عارفانه از مرد حماسههای گیلان، از او میپرسد: «چقدر در جنگل میخوابی به خاطر مردم؟ خسته نشدی ای جان جانانم؟ با توام میرزا کوچک خان! خدا میداند که من از ترس دشمن خواب نمیتوانم، دل آویزان و نگرانم، با توام میرزا کوچک خان! چرا زودتر نمیآیی؟ تندتر نمیآیی؟ گیلان ویران را تنها گذاشتهای، با توام میرزا کوچک خان! ما بچههای رشت، به فرمان توایم، جانمان را به پایت قربان میکنیم، با توام میرزا کوچک خان؟»
و این چنین شد که یک قطعه موسیقی گیلگی در قالب یک موسیقی تیتراژ از سریالی جاودانه آنچنان وِرد زبان مردم ایران شد که با موسیقی فروتنانه و هنرمندانه سیدمحمد میرزمانی تبدیل به خاطرهای ملی برای ثبت در موزه ملی خاطرات مردم ایران شد؛ قطعهای در مایه دشتی با نوایی پرسوز و دلبرانه که در یک بسته موسیقایی، ارائه معتبری برای معرفی فرهنگ بومی سرزمینی شد که مردمان و زیباییهایش در یک ملودی به ایرانیان معرفی میشوند؛ موسیقیای که ابتدا توسط تورج زاهدی خوانده شد اما بعدا از ناصر مسعودی خواستند به جای زاهدی، خواننده موسیقی تیتراژی باشد که نام سریال «کوچک جنگلی» و حتی خود میرزا کوچک خوان را با آن پیوندی ناگسستنی دارد و مانده است به یادگار.
ناصر مسعودی که خیلیها از او به نام «بلبل گیلان» یاد میکنند، مدتها پیش در گفتوگو با یکی از رسانهها درباره نحوه حضورش در سریال «کوچک جنگلی» بعد از ماجرای حضور تورج زاهدی در این مجموعه توضیح داده بود: وقتی سریال پخش شد، جمعی از بزرگان گیلان از جمله آقای سرتیپپور (ترانهسرا، نویسنده، هنرمند و سیاستمدار گیلانی) و آقای تدین اعتراض کرده بودند که چرا این قطعه را باید خوانندهای بخواند که اهل گیلان نیست. ایشان بسیار برای من قابل احترام بود. از سوی دیگر آقای بهروز افخمی، کارگردان سریال و آقای میرزمانی، آهنگساز سریال به منزل من آمدند و گفتند خواننده گیلک نیست و شما باید تیتراژ این سریال را بخوانی. من آقای زاهدی را نمیشناختم، هنوز هم نمیشناسم، فقط اخیرا یک بار تلفنی با هم صحبت کردیم. من به احترام این افراد قبول کردم و به آقای میرزمانی گفتم با این آهنگ آشنا هستم، چون وقتی کودک بودم مادرم آن را زمزمه میکرد.
خواننده نامدار و پیشکسوت موسیقی گیلان که سوابق بسیار درخشانی در حوزههای مختلف موسیقایی داشته، در این گفتوگو ضمن تاکید بر اینکه آهنگسازی قطعه همانی بوده که سیدمحمد میرزمانی برای تورج زاهدی ساخته بود، اظهار کرد: آهنگسازی همانی بود که آقای میرزمانی قبلا ساخته بود و فقط صدای من جایگزین صدای آقای زاهدی شد. موسیقی قبلا اجرا و ضبط شده بود و من فقط یک بار دیگر آن را خواندم و صدای مرا روی آن گذاشتند.
وی درباره پیشینه ترانه هم گفته بود: یادم میآید این ترانه را مادرم زمزمه میکرد. پس میتوان چنین برداشت کرد که اثر مربوط به فرهنگ بومی منطقه گیلان است. به هر ترتیب زمانی که بچه بودم و مادرم داستان میرزا را برای ما تعریف میکرد، این ترانه را هم میخواند. او خودش هم این ترانه را از مادرش و دیگران شنیده بود. کسی نمیداند شاعرش کیست. البته درباره اینکه چطور آقای میرزمانی آن را پیدا کرد، از خودش سوال کردم. او توضیح داد خانم فرخلقا هوشمند که از هنرمندان خوب گیلان و متولد رشت بودند، آن را برای بهروز افخمی خوانده بودند، آقای افخمی هم آن را به آقای میرزمانی منتقل کرد و قرار شد بر اساس همین ترانه محلی، تیتراژ سریال را بسازند.
به هر حال صدای ناصر مسعودی یکی از ماناترین و معتبرترین آواها و نواهای موسیقایی مرتبط با منطقه گیلان است که خواسته یا ناخواسته، اتفاقی یا غیراتفاقی، به درستترین شکل ممکن روی موسیقی تیتراژ سریال نشسته و خود را به عنوان یکی از معتبرترین و بهترین آثار موسیقایی مرتبط با موسیقی تیتراژ مجموعههای تلویزیونی سیما در دهه گذشته معرفی کرده است؛ موسیقیای دارای اعتبار که با اتکا به فرهنگ موسیقایی منطقه گیلان نشان داد ظرفیتهای نهفته در موسیقی اقوام ایران چه اعتبار و جایگاه مهمی دارد.