گفتوگوی «وطن امروز» با محسن اسلامزاده که این روزها در جنوب لبنان در حال مستند کردن جنایات رژیم صهیونیستی است
محمد محمدی: مستندسازی بحران از دهه دوم قرن 20 با جنگ دوم جهانی آغاز شد. سنگینی و ترومای جنگ، خود به خود سینما را از داستانگویی به مستندسازی برد. دهه اول قرن 20، مستند اجتماعی وجه غالب بود اما جنگ دوم جهانی آنقدر مهیب بود که توجه مستندسازان را جلب کرد. دهه 1960 میلادی جنگ ویتنام نوعی از مستندسازی را به وجود آورد که انتقاد از سیستم حاکمیتی آمریکا نقطه عطف آن بود. نارضایتی مردم و مستندسازان از درگیر شدن آمریکا در جنگی نابرابر، به تولید مستندهایی انجامید که خط اصلی آنها علیه جنگ، اشغالگری و سیاستهای حاکمیتی بود. دهه 1960 رشد تکنیک به خدمت مستندسازان آمد. پوشش خوب جنگ ویتنام به دلیل پیشرفتهای تکنیکی در تولید دوربینهای سبک بود.
سال 1960 دوربین 16 میلیمتری سبکوزن تکمیل و جایگزین دستگاه 35 میلیمتری کمتحرک ویژه خبرنگاران شد. نمونه تأثیر این نوآوری، پوشش خبری راهپیمایی آزادی مارتین لوترکینگ بود. پوشش خبری روزبهروز بیشتر جای این امید دور و دراز را گرفت که فیلم مستند باید رسانه اطلاعات جمعی باشد. برای نمونه 400 میلیون بیننده، تشیع جنازه جانافکندی، رئیسجمهور ترور شده آمریکا را پیوسته از تلویزیون تماشا کردند.
مستندهای خبری در تلویزیونها مخاطب بالایی داشتند. رویدادهای بزرگ سیاسی و اجتماعی از طریق تلویزیون پوشش داده میشد و به همین دلیل انبوهی مستند گزارشی ساخته میشد که برای مردم جذاب بود. اواخر دهه 1970 با وقوع انقلاب اسلامی، بخشی از پوشش لحظه لحظه این رویداد مهم سیاسی از طریق مستندسازان تلویزیونی در ایران، آمریکا و اروپا انجام شد و به جرأت میتوان اذعان کرد این آغازی جدی برای مستندسازی در ایران بود.
ثبت تصاویر انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی که بیشتر به عهده مستندسازان نسل قبل بود، در سالهای 57 شکلی جدید و جدی به خود گرفت؛ شمایلی که با شروع جنگ تحمیلی باعث شد نسلی از جوانان تربیت شوند تا بر اساس وظیفه و احساس دین به جبههها بروند و وقایع و رخدادها را ثبت و ضبط کنند. آنها تصویربرداران و خبرنگاران تلویزیون بودند که تصاویری از جنگ را برای مردم مخابره میکردند.
پس از پایان سالهای جنگ، تجربههای نسلی که در کوران این رویداد پخته شده و به بلوغ رسیده بود، در بخشی دیگر متبلور شد؛ حوادث لبنان، جنگ بوسنی و هرزگوین، بحرانهای افغانستان و مسائل منطقه مورد توجه مستندسازانی قرار گرفت که به نوعی دنبالهرو شهید سیدمرتضی آوینی بودند؛ مردی که با «روایت فتح» و مستند اشراقی، نخستین گامهای جدی برای بنیانگذاری نوع تازهای از مستندسازی را برداشت.
نسل پس از شهید آوینی از دهه 1370 شروع به ساخت مستندهایی کردند که ضدامپریالیستی و با هدف وحدت مسلمانان بود. حالا سینماگران ایرانی راویانی صادق در منطقه و حتی جهان بودند که ردپای ظلم علیه اسلام و مسلمانان را به تصویر میکشیدند. مجموعه مستندهای نادر طالبزاده با نام «خنجر و شقایق» درباره بوسنی و هرزگوین و نسلکشی مسلمانان در قلب اروپا از بهترین نمونههای این آثار است.
مستندهای محمدحسین جعفریان در مورد طالبان و افغانستان بویژه مستند «شیر دره پنجشیر» در مورد زندگی احمد شاه مسعود یا مستند شهادت دیپلماتها خبرنگار ایرانی در افغانستان از بهترین و شناختهشدهترین آثار این مستندساز انقلاب اسلامی به شمار میرود.
در این میان رضا برجی مستندسازی فراتر از مرزهاست. ستاره مستند بحران، هر جا یک رویداد سیاسی و اجتماعی بزرگ رخ داده، در میانه آن ایستاده است. دوربین او 14 جنگ مهم جهان را ثبت کرده است که مستند «سواحل اشک» و «زیتون» در مورد جنگ 33 روزه لبنان از محبوبترین آثار او است. پس از این نسل، سهیل کریمی و سعید ابوطالب ایستادهاند. از میان سینماگران جوانتر هم که رویدادهای منطقه و ظهور داعش را به تصویر کشیدهاند، بهروز نورانیپور، امیرحسین نوروزی، مسعود دهنوی و چندین چهره دیگر قرار دارند. همچنین مجموعه مستندهایی که مرتضی شعبانی در 2 دهه اخیر تهیه کرده است به روز و اثرگذارند. او که از اعضای تیم «روایت فتح» است، درباره داعش و یمن مستندهایی پرمخاطب و دیدنی ساخته و جوایز مختلفی دریافت کرده است.
حال، در کوران تنشهای به وجود آمده در منطقه، مستندسازها به میان جنگ و آتش رفتهاند تا روایتگرانی باشند از ظلمی که این روزها از سوی رژیم صهیونیستی بر مردم غزه، لبنان و سوریه میشود. یکی از این مستندسازان محسن اسلامزاده، فیلمساز 44 ساله مشهدی است، البته این نخستینبار نیست این مستندساز به دل بحران میرود و مشغول مستندسازی میشود، او پیشتر در مستندهایی چون «مدافعان آمرلی»، «به دنبال صلح»، «قیام صحرا»، «اسرار زندان ابوسلیم»، «روز ناتمام من و فرمانده»، «تنها میان طالبان» و «سفر به دیار پشتونها» نیز به دل بحرانها رفته و روایتگر بحرانها شده بود. وی حال نیز با حمله رژیم صهیونیستی به لبنان به این کشور سفر کرده و در حال ساخت مستند است. به همین بهانه با ایشان، آن هم در بحبوحه حملات موشکی اسرائیل به لبنان به گفتوگو نشستیم.
***
* آقای اسلامزاده! لطفا درباره مستندسازی بحران بگویید و اینکه اساسا این شکل از مستندسازی را با توجه به سوابقتان چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید! مستندسازی در بحران اساسا کار بسیار سخت و دشواری است. حتی صدور مجوزهای مربوطه نیز بسیار سخت است. در فضای بحرانی بیشتر نگاهها به خبر است. در همین لبنان و شرایط امروز مجوز مستندسازی صادر نمیشود و ما در قالب کار خبری که برای شبکههای مختلف انجام میدهیم توانستیم وارد مستندسازی از شرایط فعلی شویم. به هر حال کار بسیار سخت است، زیرا مستندساز باید فراتر از خبر کار کند. مستند باید به دنبال روایت زیر پوستی و عمیقتر از خبر باشد و این باعث میشود کار بسیار سخت شود. به هر حال شما هنگام جنگ تحلیلگر کمتر پیدا میکنید، درواقع در زمان جنگ همه درگیر و مشغول هستند. برای مثال ما وقتی به دانشگاه لبنان زنگ زدیم گفتند دانشگاه تعطیل است و به تبع آن دانشجویان هم نیستند و آوارگان به اینجا آمدهاند و ما در حال اسکان آنان هستیم. از طرفی در بحران به وجود آمده خیلیها هم هراس دارند اما مهمتر از همه برای من مستندساز، خلق یک روایت است و یک نگاه عمیق به جنگ داشتن و پیدا کردن قصه و این، کار ما را بسیار سخت و دشوار میکند. از آن طرف کار بسیار واجب و مهمی است، زیرا ما باید روایت خاص خودمان را داشته باشیم. در هر صورت خبر میرود و میآید و با گذشت زمان خبرها فراموش میشوند و آنچه باقی میماند، یک روایت مســـتند است.
* با توجه به رخدادهای پیرامونی ما طی 4 دهه گذشته بویژه سالهای اخیر، سطح و جایگاه اینگونه مستندها را چگونه ارزیابی میکنید؟
به هر صورت ما بعضا شاهدیم که درباره تولید مستندهای بحران کوتاهیهای شده است اما معتقدم با اینکه هستههای بسیار جدی برای ساخت این مستند شکل گرفته، همچنان در اعتماد به مستندسازها و واکنش سریع نشان دادن به اتفاقها عقب هستیم. نمونهاش را میتوانم به صورت واضح درباره همین عملیات توفان الاقصی بگویم که با گذشت یک سال از انجام آن و با توجه نزدیک شدن به جشنوارههایی چون عمار، سینماحقیقت و فجر، باید این پرسش مطرح شود که چه تعداد مستند با این موضوع تولید شده است؟ در همین وقایع سال 1401 در کشور چه تعداد مستند تولید شد؟ متاسفانه عمده مشکل عدم اعتماد است و مستندسازهای بحران را به نوعی دست و پاگیر میدانند.
* نگاه مسؤولان و مدیران را نسبت به این گونه مستند چطور میبینید؟
برخی مسؤولان و مدیران در موقعیتهای بحرانی صرفا و در نهایت به دنبال خبر هستند، آنها درباره گزارشهای خبری هر قدر مجوز درخواست داشته باشیم صادر میکنند اما ضرورت مستندسازی در بحران را درک نکردهاند. در همین جنگ لبنان گروههای بسیار خوبی اعزام شدند که جای تقدیر دارد اما ای کاش از ابتدای ماجرا گروههای جدیتر به لحاظ کمی و کیفی اجازه حضور مییافتند تا حضور بیشتری در این جنگ داشتند.
* آیا میتوان نمونههای شاخصی را برای اینگونه از مستندها آورد؟
مستندهای روایت فتح، مستندهایی که شهید سیدابراهیم اصغرزاده، رضا برجی، محمدحسین جعفریان، مرتضی شعبانی، سعید فرجی و بسیاری از بچهها در جبهههای جنگ علیه داعش تولید کردند، کارهای بسیار خوبی است. ما اساسا مستندهای خوب بسیار زیاد داریم؛ کارهایی مثل مستندهای مرتضی پایهشناس و بسیاری دیگر.