printlogo


کد خبر: 294176تاریخ: 1403/7/28 00:00
نگاه
ستاره ماه اکتبر

مهدی بختیاری: «ما تصمیم گرفتیم با هر چه داریم از مردم‌مان دفاع کنیم. توان دشمن با تانک و هواپیما قابل مقایسه با توان مردم ما نیست. آنها توقع دارند ما تسلیم شویم و در سکوت همه ما را سلاخی کنند؟ این غیرممکن است».
فرمانده شهید «یحیی سنوار» (ابوابراهیم)
***
ظاهرا عمر چریک‌ها و مبارزان چیزی حول و‌ حوش ۶۰ تا ۶۵ سال است؛ حاج‌قاسم، سیدحسن نصرالله، ابومهدی مهندس، محمد ضیف، سیدفواد شکر، اسماعیل هنیه، ابراهیم عقیل و...
همه اینها تا همین حدود زندگی کردند. یحیی سنوار آخرین نفر از این سلسله تا امروز است که در ۶۲ سالگی، درست در میانه میدان و همانطور که آرزویش را می‌کرد، با یک تی‌شرت ساده بر تن به همراه یک چفیه و اسلحه و خشاب و نارنجکی که داشت، به شهادت رسید. یک بار گفته بود دوست دارم نه با سکته و مریضی و کرونا، بلکه در وسط میدان کشته شوم و این بهترین هدیه‌ای است که دشمن می‌تواند به من بدهد. سنوار همانطور که آرزویش را داشت رفت؛ مردی که ۲۳ سال از عمرش را در زندان‌های اسرائیل گذراند و در همان زندان هم که بود به مبارزه فکر می‌کرد و بعد هم که آزاد شد، در غزه ماند و رهبری حماس در پایتخت مقاومت فلسطین (غزه) را بر عهده گرفت.
طراح بزرگ «توفان الاقصی»، دشمن سطح اول اسرائیل بود (مطلوب رقم الاول) ولی نه عقب نشست و نه یک لحظه به آنها باج داد.
۳ سال قبل وقتی در نشست خبری علنا گفت «من به خیابان می‌روم و اسرائیل چند دقیقه وقت دارد تا جنگنده‌هایش را بفرستد تا مرا ترور کند»، مشخص بود سنوار سرسخت‌تر از این حرف‌هاست که بخواهد اسرائیل را آرام بگذارد. با توفان الاقصی و ضربه هولناکی که او و یارانش به پیکره صهیونیسم زدند، سنوار بیش از پیش روی مغز نتانیاهو رفت و وقتی بعد از شهادت هنیه، به جای او بر کرسی رهبری حماس نشست، همه تلاش‌شان را کردند تا سنوار زنده نماند. همه می‌دانیم ریاست دفتر سیاسی حماس در مقایسه با فرماندهی شاخه نظامی چه جایگاهی دارد. سنوار مرد مبارزه بود – هر چند سیاست را هم خوب می‌دانست - اما وقتی به ریاست دفتر سیاسی انتخاب شد، این جایگاه را در رده فرماندهی قسام بالا آورد. حالا، هم میدان و هم دیپلماسی دست او‌ بود. سنوار بود که تعیین می‌کرد چه کاری بشود و چه کاری نشود؛ مردی که در سخت‌ترین روزها و در زیر دید همه دستگاه‌های عریض و طویل امنیتی ـ اطلاعاتی اسرائیل، در میانه یک جنگ تمام‌عیار، بیشتر از یک سال در گستره‌ای به اندازه ۳۶۰ کیلومتر مربع، آن هم در حالی که بخش‌های زیادی از غزه در اشغال ارتش اسرائیل بود، به تونل‌های تو در توی غزه در زیر زمین می‌رفت و می‌آمد و نبض مبارزه را در دست داشت و بهتر از هر کس دیگری می‌دانست که پایان این راه چیست. 
سنوار آنقدر بزرگ بود که پیش از شهادت باید او را می‌شکستند. دروغ‌ها و تهمت‌هایی که به او زدند را مرور‌ کنیم. اینکه به همراه خانواده‌اش در امن‌ترین جا زندگی می‌کند، اسرای اسرائیلی را با خود این طرف و آن طرف می‌برد تا سپر بلایش باشند و از آن کثیف‌تر اینکه، رجاله‌هایی حتی در داخل ایران به نمایندگی ار صهیونیست‌ها، او را به جاسوس اسرائیل(!)-یا اگر خیلی می خواستند حرمتش را نگه دارند - به بی‌فکری در طراحی و اجرای توفان متهمش می‌کردند.
جاسوسی سنوار برای اسرائیل همانقدر مضحک بود که بگوییم نتانیاهو مامور مخفی ایران است اما دشمن از همین حربه هم برای شکستن او استفاده کرد و چه بدبختانه که در ایران کسانی با آنها همراهی کردند. سنوار اما نشکست و پرچم حماس و از آن بالاتر پرچم مبارزه را تا آخرین لحظه - دقیقا تا آخرین لحظه عمرش- بالا نگه داشت. تصویری که ارتش اسرائیل از آخرین لحظات عمر او منتشر کرد، یک صحنه ماندگار است. مردی که تنها و زخمی - نه در زیر تونل‌های تو در توی غزه، بلکه روی زمین - با تنی مجروح و خسته، دستی زخمی و نفس‌های به شماره افتاده، چوبی را به سمت پهپاد اسرائیلی که به او‌ نزدیک شده است پرت می‌کند. این صحنه پرشکوه‌ترین لحظات نزدیک به مرگ یک ابرمرد است؛ ابرمردی که همه چیزش حتی آبرویش را برای راه مقدسش گذاشت.
مردی که هیچگاه نترسید؛ به معنای واقعی کلمه نترسید و دلیل این نترسیدن را خودش قبلا گفته بود: «من از مرگ نمی‌ترسم چون امام علی‌بن‌ابیطالب گفته است در روزی که قرار نباشد بمیری، هیچ کس نمی‌تواند تو را بکُشد و در روزی که قرار است بمیری، هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد».
۲۸ سال قبل وقتی صهیونیست‌ها مهندس «یحیی عیاش» فرمانده شاخه نظامی حماس (کتائب شهید عزالدین قسام» را ترور کردند، برنامه‌های روتین تلویزیون اسرائیل قطع شد و اعلام شد «اسرائیلی‌ها از امشب آرام بخوابند، مهندس را کُشتیم». و حالا با شهادت یک یحیای دیگر، چنان خوشحالی کردند که به یاد نداریم در طول این یک سال (که فرماندهان و رهبران بزرگی به شهادت رسیدند) برای قتل کسی این اندازه خوشحال شده باشند. بله! مردان بزرگ را می‌توان از دشمنان‌شان شناخت. «ابوابراهیم» ۲۹ اکتبر ۱۹۶۲ به دنیا آمد، ۱۸ اکتبر ۲۰۱۱ از زندان‌های اسرائیل آزاد شد، ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با توفان‌الاقصی بزرگ‌ترین ضربه تاریخ نامشروع صهیونیست‌ها را به آن خبیث‌ها وارد کرد و ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ با شهادت مردانه‌اش - درست مثل شیخ عزالدین قسام که ۸۹ سال پیش تا پای جان با انگلیسی‌های اشغالگر فلسطین جنگید - به اسطوره ابدی فلسطینیان تبدیل شد.
«سنوار» ستاره ماه اکتبر است.

Page Generated in 0/0065 sec