حنیف غفاری: شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی با استناد به یک نظرسنجی جدید، اذعان کرد نیمی از صهیونیستهای ساکن جنوب فلسطین اشغالی و ۷۰ درصد ساکنان مناطق شمال سرزمینهای اشغالی تصمیمی برای بازگشت به خانههای [غصبی] خود در این مناطق ندارند. این نظرسنجی در حالی منتشر میشود که نتانیاهو پس از شهادت مظلومانه سیدالشهدای مقاومت، مدعی شد بزودی ساکنان شمال اراضی اشغالی به مناطق قبلی سکونت خود بازمیگردند و بحران آوارگان دیگر برای همیشه از بین خواهد رفت اما اکنون نه تنها شاهد حل بحران آوارگان در اراضی اشغالی نیستیم، بلکه شاهد بسط آن به دیگر نقاط این سرزمین غصب شده هستیم! به عبارتی گویاتر، نتانیاهو با حماقتی که در بیروت نشان داد، دامنه بحران را عمیقتر و آینده آن را به ضرر صهیونیستها هولناکتر کرد.
صورتبندی بحران آوارگان در اراضی اشغالی تا حدود زیادی پیچیده است. واقعیت امر این است که مثلث «ارتش - کابینه – موساد» ابتدا تصور میکرد شهادت آیتالله سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان موجب دفرمه شدن معادلات فرماندهی میدانی و راهبردی در حزبالله خواهد شد. آنها برای محکمکاری، ۶ روز پس از ترور ناجوانمردانه شهید نصرالله، علامه «سیدهاشم صفیالدین» جانشین محتمل سیدحسن را نیز ترور کردند تا به زعم احمقانه خود، کار حزبالله عملا یکسره شود. از این رو صهیونیستها بلافاصله پس از ۲ جنایت ضاحیه و به شهادت رساندن نصرالله و صفیالدین، جنگ زمینی در جنوب لبنان را کلید زدند اما نتایجی که صهیونیستها در میدان جنگ زمینی علیه حزبالله به دست آوردند، بدترین شوک ممکن را به مثلث شیطانی قدرت در تلآویو وارد کرد. کشته و زخمی شدن صدها صهیونیست و ناتوانی مطلق تیپ گولانی و دیگر نیروهای ارتش رژیم اشغالگر قدس در تسخیر مناطق هدفگذاری شده در خاک لبنان، سبب شد ژنرالها و مقامات امنیتی رژیم با صحنهای غیرقابل مدیریت و نبردی نامتقارن در برابر خونخواهان شهید سیدحسن نصرالله مواجه شوند. ماجرا به این نقطه ختم نشد. عملیات پهپادی موفقیتآمیز و ناگهانی حزبالله در عکا منجر به هلاکت و جراحت بیش از یکصد نفر از اعضای تیپ ویژه گولانی شد و پس از آن نیز اقامتگاه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جلاد و کودککش رژیم صهیونیستی مورد اصابت پهپاد مقاومت قرار گرفت.
درست در شرایطی که دشمن به دنبال مصادیق «از هم پاشیدگی ساختاری» حزبالله بود، رزمندگان و فرماندهان مقاومت سختترین غافلگیریهای میدانی و تاکتیکی را علیه دشمن صهیونیست طراحی و اجرا کردند. این اقدامات متبحرانه مقاومت لبنان ۲ پیام اساسی برای تلآویو و واشنگتن داشت:
نخست - بر خلاف تصورات و پیشفرضهای ذهنی صهیونیستها، حزبالله لبنان پس از شهادت سیدالشهدای مقاومت قدرت رصد و اقدام خود را از دست نداده و انسجام ساختاری خود را حفظ کرده است.
دوم - حزبالله حتی به حفظ وضع موجود در جبهه نبرد نیز اکتفا نکرده و «خلاقیت میدانی» خود را در ابعاد گوناگون جنگ به نمایش گذاشته است. تحلیلگران مسائل امنیتی به وضوح آگاهند خلاقیتهای تاکتیکی از بطن بحرانهای مدیریتی خلق نمیشود، بلکه منبعث از تسلط همهجانبه بر میدان است.
نکته مهم دیگری که در این برهه زمانی حساس به ذهن خطور میکند، معطوف به تبعات سوء محاسبه دشمن در قبال جبهه مقاومت (خصوصا مقاومت لبنان) است. ابطال پیشفرضهای ذهنی، محاسباتی و استراتژی نتانیاهو و گالانت در قبال حزب الله، سبب شده بحران آوارگان از یک «بحران نظامی» تبدیل به یک «بحران مزمن روانی» شود. بسیاری از تحلیلگران میگویند حتی اگر جنگ در همین نقطه به پایان برسد و آتشبس در جنوب لبنان برقرار شود، اکثر ساکنان شمال اراضی اشغالی دیگر تمایلی به بازگشت به این منطقه ندارند. گزارهای که در ذهن ساکنان شمال اراضی اشغالی تثبیت شده این است: در شرایطی که حزبالله به کورترین و صیانتشدهترین نقاط در عمق اراضی اشغالی دسترسی دارد و حتی اقامتگاه نتانیاهو و محل اسکان تیپ گولانی را هدف قرار میدهد، چه تضمینی برای استمرار زندگی ساکنان بخش شمالی اراضی اشغالی در دوران پساجنگ وجود دارد؟!
مشاوران نظامی و امنیتی نتانیاهو به وی تاکید کرده بودند تنها راهحل بحران آوارگان شمال اراضی اشغالی، اثبات عدم توانایی مقاومت لبنان در دسترسی به این مناطق است. با این حال نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس اکنون باید اذعان کند حزبالله نهتنها به مناطق شمال، بلکه به حیفا و تلآویو و حتی اقامتگاههای وی(!) و هر نقطه دیگری از اراضی اشغالی دسترسی دارد. این دسترسی، متاثر از ترکیب توان موشکی و توان تاکتیکی حزبالله در دور زدن ساختار پدافندی پیچیده صهیونیستهاست. حتی استقرار سامانه تاد نیز قابلیت مهار این توانمندی هیبریدی را ندارد.
معضل آوارگان اراضی اشغالی هم به لحاظ تعداد نفرات (یکصد هزار صهیونیست غاصب) و هم به لحاظ مناطقی که مشمول این بحران شدهاند، گسترش پیدا کرده است. این گستردگی کمی و کیفی، جایی برای استمرار راهبردهای پیشین نتانیاهو در قبال این بحران باقی نگذاشته و در عین حال، قدرت تدوین مدل راهبردی - تاکتیکی جدید در قبال این بحران را از نخستوزیر مفلوک و شکستخورده رژیم اشغالگر سلب کرده است. بحران آوارگان، دیگر محدود در فرامتن جنگ غزه و لبنان نبوده و تبدیل به معضلی دائمی، تا زمان سقوط نهایی و مطلق رژیم اشغالگر قدس خواهد شد.