مهدی بختیاری: اگر بگوییم «دیرقانون النهر» پایتخت مقاومت در جنوب لبنان است، سخنی به اغراق نگفتهایم؛ روستایی در منطقه صور در جنوب لبنان که زادگاه تعدادی از بزرگترین و شناختهشدهترین فرماندهان، رهبرا و شهدای مقاومت اسلامی حزبالله است. خانواده قصیر که ـ یکی از فرزندانشان «احمد» نخستین مجری عملیاتهای استشهادی علیه اشغالگران صهیونیست در لبنان است ـ از همین روستا بودند و عالیترین مقام حزبالله پس از آیتالله شهید سیدحسن نصرالله که به دست ارتش جنایتکار اسرائیل به شهادت رسید نیز زاده همین روستا بود.
علامه «سیدهاشم صفیالدین» را خیلیها به واسطه شباهت زیادش در چهره و رفتار به سیدحسن نصرالله، دبیرکل شهید حزبالله میشناختند و برخی دیگر به واسطه پیوند خانوادگیاش با سردار شهید حاجقاسم سلیمانی. اما سیدهاشم در حزبالله سابقهای به طول خود نصرالله و شهدای دیگری نظیر شهید حاجعماد مغنیه داشت. خاندان صفیالدین نیز در لبنان بویژه در میان شیعان یک خانواده شناخته شده است و در حوزههای سیاسی، اجتماعی و مقاومت نقشی پررنگ و اثرگذار دارد.
سیدهاشم سال 1964 در روستای دیرقانون به دنیا آمد و هنگام شهادت 60 سال داشت. دوران تحصیلش (در رشته الهیات) را همراه با سیدحسن نصرالله در دهه 80 میلادی در شهر قم و بعد نجف گذراند و به زبان فارسی هم تسلط کامل داشت. در همان دوران، تحت تاثیر انقلاب اسلامی و رهبر بزرگ آن حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت و در مقطعی که جمعی از جوانان شیعه لبنانی پایههای اولیه تشکیل حزبالله را در سال 1982 میگذاشتند، سیدهاشم هم یکی از همانها بود و نقشی موثر داشت و جزو مؤسسان و از نسل اول حزبالله محسوب میشد. اواسط دهه 90 میلادی سیدهاشم به لبنان برگشت و در تشکیلات حزبالله نقشی بسیار مهم برعهده گرفت که ریاست شورای اجرایی حزب بود.
«شورای اجرایی» شاید برای شناخت مخاطب ایرانی از جایگاه سیدهاشم عبارت کاملی نباشد ولی در عمل او دومین فرد موثر حزبالله بعد از دبیرکل و به نوعی جانشین او محسوب میشد.
ارتباط بسیار نزدیک سیدهاشم با حاجرضوان (شهید عماد مغنیه) و تاثیر او در شورای مقاومت حزبالله نیز یکی دیگر از ابعاد کمتر شناختهشدهاش در حوزه عملیاتی است.
تصویر به یادماندنی سیدهاشم در مانور بزرگ زمینی حزبالله و بوسهاش بر اسلحهای که یادگار حاجرضوان بود، بیشتر از قبل عموم مردم را با چهره این روحانی عالیقدر آشنا کرد و بسیاری معتقدند او بهترین کسی بود که میتوانست به عنوان جانشین دبیرکل حزبالله (آیتالله شهید سیدحسن نصرالله) انتخاب شود. سید حسن نصرالله 6 مهر با حمله سنگین جنگندههای اسرائیلی به ضاحیه بیروت به شهادت رسید و همه نگاهها به سمت سیدهاشم بود تا رهبری حزبالله را برعهده بگیرد. همین مساله را اسرائیل هم بخوبی میدانست و با شناخت دقیقی که از او و جایگاه رفیعش در حزبالله داشت، هدف بعدی را او قرار داد و کمتر از یک هفته بعد، در عملیاتی به بزرگی همان عملیات به شهادت رساندن نصرالله، او را هدف گرفتند و به شهادت رساندند. سیدهاشم صفیالدین، سیدحسن نصرالله و حاجرضوان(عماد مغنیه) 3 ضلع مثلث طلایی حزبالله بودند که رهبری، فرماندهی نظامی و ریاست ساختاری و اجرایی آن را بر عهده داشتند. با شهادت سید صفیالدین، حزبالله منطقا به دلیل خطری که متوجه سرانش شده، تاکنون رهبر بعدی خود را معرفی نکرده است اما این شخص هر که باشد، مهمترین رسالت و وظیفهاش بعد از پایان جنگ (که حزبالله حتما پیروز اما با زخمهای عمیق از آن بیرون خواهد آمد) باید برنامهای اساسی برای احیای ساختار و قدرت فرماندهی خود بویژه در سطوح عالی باشد. فرماندهان و رهبران مهمی از حزبالله در یک سال اخیر به شهادت رسیدند که سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفیالدین، شیخنبیل قاووق، سیدفؤاد شکر، ابراهیم عقیل و علی کرکی برخی از شناختهشدهترین آنها بودند و جایگاههایی مهم در این تشکیلات داشتند که فقدان هر کدام از آنها به تنهایی ثلمهای بزرگ برای حزبالله و لبنان محسوب میشود. با این حال حزبالله لبنان در طول این 4 دهه که از عمرش میگذرد، بخوبی نشان داده اگرچه از دست دادن رهبرانش خساراتی بزرگی و ضرباتی سنگین برای آنهاست اما توان از پا درآوردن این سازمان ریشهدار در میان شیعیان لبنان را ندارد. دهه 90 میلادی وقتی اسرائیل تصمیم گرفت سیدعباس موسوی، دبیرکل وقت حزبالله را ترور کند، کسی فکرش را هم نمیکرد بعد از ترور او -و در مقطعی که قدرت حزبالله اصلاً قابل قیاس با امروز نبود- روحانی دیگری به جایش انتخاب شود که ۳۳ سال بزرگترین کابوس آنها باشد.