printlogo


کد خبر: 294443تاریخ: 1403/8/6 00:00
در وضعیت «زیر آستانه‌ جنگ» چه باید کرد؟

جعفر حسن‌خانی*: غرب آسیا لحظات حساسی را پشت سر می‌گذارد. بامداد شنبه رژیم صهیونی برای نخستین بار با اعلام رسمی، در یک اقدام نظامی به ایران‌زمین تجاوز کرد و برخی اهداف نظامی ایران را مورد اصابت قرار داد. شهادت چند نفر از رزمندگان ارتش قهرمان ایران در این حمله تایید شده است. 
1ـ ما اکنون در وضعیت جنگ تمام عیار با رژیم صهیونی نیستیم. اقدامات نظامی انجام‌شده‌ طرفین را می‌شود «کارزار» یا «اقدامات نظامی زیر آستانه‌ جنگ» نامید. وضعیت زیر آستانه جنگ، وضعیتی لغزنده است و حرکت در آن نیازمند اقدامات بهنگام است. تاخیر یا تعجیل در این وضعیت می‌تواند تبعات بسیار جبران‌ناپذیر داشته باشد. در این وضعیت لغزنده آماده کردن جامعه برای قرار گرفتن در هر وضعیتی لازم است. برانگیختن روح حماسی ایرانیان در این هنگامه، نامش جنگ‌طلبی نیست، بلکه بیدارباش عمومی است. جامعه بیدار و آگاه رفتار بخردانه‌تری از جامعه غفلت‌زده دارد.
2- در وضعیت «زیر آستانه جنگ» بیش از همه باید تمرکز بر «ادراک دشمن» باشد. مدیریت ادراک دشمن در این وضعیت اصل ماجراست. ارسال پیام ضعف و ناتوانی در این وضعیت بیش از همیشه جنگ را محتمل می‌کند. در مدیریت ادراک دشمن باید بر سازه ذهنی دشمن برای تصمیم‌گیری تاثیر گذاشت. در جریان مدیریت ادراک دشمن اصل بر بازسازی توان «بازدارندگی» است. توان بازدارندگی یعنی توان وارد کردن آسیب حیاتی یا راهبردی جبران‌ناپذیر به دشمن. ایجاد ادراک بازدارندگی در وضعیت «زیر آستانه‌ جنگ» دیگر حاصل کار رسانه‌ای و دیپلماتیک نیست، بلکه نسبت آشکاری با میدان دارد. این بدان معنا است که برای بازسازی سازه بازدارندگی در ادراک دشمن، باید در میدان، رویدادهایی به وقوع بپیوندد که دشمن قدرتمندی رقیب را در میدان به چشم ببیند و با تمام وجود لمس کند. 
3- باید دانست در وضعیت زیر آستانه جنگ «اقدامات نظامی» ابزار اصلی توقف دشمن در وارد شدن به وضعیت «جنگ تمام‌عیار» است.
انجام اقدامات نظامی در این مرحله اصلا نامش جنگ‌طلبی نیست. باید دانست در وضعیت زیر آستانه‌ جنگ، نقش‌آفرینان اصلی «نیروهای مسلح» هستند و «دستگاه دیپلماسی» یاری‌گر ایشان است. در این مرحله دیگر دیپلماسی کافی نیست. تهدید لفظی و رسانه‌ای هم دیگر کفایت نمی‌کند، بلکه زورآزمایی در میدانِ واقعیت، تعیین‌کننده است.
4ـ یکی از دلایل عدم حمله به زیرساخت‌های ایران در این مرحله، آن هم از سوی رژیم مسلح به بمب اتم این است که در سازه تصمیم‌گیری سران رژیم «گریز هسته‌ای» ایران گزینه‌ محتملی است. یعنی آنان ترس این را دارند که ایران با توان هسته‌ای که دارد به سرعت وارد فاز ساخت سلاح اتمی شود. در طول سال‌های گذشته بسیاری از غربگرایان در کشور از میزان فایده‌ دارا بودن توان استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای در ایران پرسش می‌کردند و در فایده‌مندی آن تردید ایجاد می‌کردند. حال در هنگامه خطر و در وضعیت زیر آستانه جنگ فایده‌مندی دارا بودن توان استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای چقدر مشخص شده و عملا به یکی از بنیان‌های تضمین صلح و امنیت برای ایرانیان تبدیل شده است. در این وضعیت هیچ علامتی مبنی بر آمادگی ایران برای معامله بر سر یکی از بنیادهای صلح و امنیت مردم نباید به دشمن داده شود. 
 5 ـ بعد از حمله‌ رژیم، «پنجره پاسخ» به روی ما گشوده شده است. در این وضعیت شاید مانند وضعیت مشابهی که بعد از شهادت دکتر «اسماعیل هنیه» در تهران پیش آمد، برخی بخواهند فرصت و حق ایران در «پنجره پاسخ» را تبدیل به ابزار چانه‌زنی پشت میز مذاکره کنند. بدین معنا که در صورت تغییر رفتار اسرائیل در میدان جنگ، ایران از فرصت و حق خود در پاسخگویی نظامی به اسرائیل دست بردارد. این در یک صورت و با یک ملاحظه شاید قدری معنادار و قابل پذیرش باشد. این عمل در صورتی معنادار است که در ازای صرف‌نظر کردن ایران از پاسخ کوبنده، «اسرائیل در هر ۲ جبهه شمال و جنوب همزمان از مرز غزه و لبنان عقب‌نشینی کرده و آتش‌بس را بپذیرد». تن دادن به چیزی کمتر از این در قبال صرف‌نظر کردن از پاسخ در پنجره فرصت نظامی‌ای که ایران دارد، یعنی تداوم وضعیت جنگی و انتظار هر لحظه برای شعله‌ورتر شدن میدان جنگ. همچنین تن دادن به چیزی کمتر از این خواسته با هزینه تجاوز مستقیمی که به خاک ایران شده است برابری نمی‌کند.
اگر در این باره، چانه‌زنی قرار است رخ دهد ملاحظه مهم در این چانه‌زنی «مدت زمان» آن است. باید مدت آن بسیار کوتاه و به شکل ضرب‌الاجلی باشد. نباید هیچ پنجره فرصتی برای اسرائیل فراهم کرد، آن هم به ۲ دلیل:
الف- بسیار محتمل است مانند دفعه قبل که در جریان دیپلماسی برای آتش‌بس و توقف ماشین جنگی اسرائیل بعد از ترور شهید اسماعیل هنیه فرصتی برای اسرائیل فراهم شد، اسرائیل در پنجره فرصت به دست آمده، دست به ابتکار عمل ‌زده و موازنه جنگ را به نفع خود تغییر دهد. باید به خاطر داشت شهادت سیدحسن نصرالله رهبر جریان مقاومت در لبنان در پنجره فرصت بعد از ترور شهید اسماعیل هنیه رخ داد.
ب- تعلل پشت میز مذاکره ممکن است در ادراک و تصور دشمن از توان ایران تاثیر بگذارد و در نهایت یاری‌گر دشمن در اتخاذ تصمیمات بزرگ‌تر باشد. باید توجه داشت احتمالا تعلل ایران در پشت میز مذاکره بعد از ترور شهید هنیه در تصمیم اسرائیل در ترور شهید نصرالله تاثیر داشته است. همچنین باید حق انتقام شهدای ارتش از رژیم را محفوظ داشت و این قابل مذاکره نخواهد بود. با لحاظ این موارد دادن «پنجره فرصت» به رژیم به احتمال زیاد به توسعه جنگ خواهد انجامید و کمکی به صلح نخواهد کرد. 
6 ـ باید توجه داشت رژیم صهیونی توان و پشتیبانی لازم را برای اقدام علیه ایران ندارد. بلکه این آمریکا است که پشتیبان اقدامات رژیم است. بدون آمریکا رژیم‌ صهیونی موجود نیست، چه رسد به اینکه بخواهد اقدام علیه تمامیت ارضی ایران عزیز داشته باشد، لذا در وضعیت «زیر آستانه جنگ» میان ایران و رژیم، باید آشکارا به طرف آمریکایی فهمانده شود با آغاز جنگ ایران و رژیم صهیونی نمی‌تواند به شکل نیابتی بدون آنکه هزینه‌ای متحمل شود با هزینه اسرائیل به منافع ایران آسیب بزند.
بسیار مهم است تصمیم‌گیران آمریکایی متوجه این مهم باشند که اگر قرار باشد جنگی میان ایران و رژیم صهیونی رخ دهد این آمریکا خواهد بود که به شکل مستقیم هزینه جنگ را خواهد داد و همه منافع در دسترس آمریکا در اقصی نقاط جهان در معرض تهدید خواهد بود. تصمیم‌گیران آمریکایی باید بدانند اگر قرار باشد ایران هزینه یک جنگ تمام‌عیار را بپردازد طرف مقابلی که باید هزینه این جنگ را پرداخت کند آمریکا است. 
7ـ درباره پاسخ ایران به رژیم یکی از مولفه‌های تاثیرگذار بر تصمیمات تصمیم‌گیران ایرانی «سرمایه اجتماعی» است. تصمیم‌گیران ایرانی فرض اساسی را بر این قرار می‌دهند که برای اقدام نظامی باید سرمایه اجتماعی تضمین‌شده وجود داشته باشد تا اقدام نظامی رخ بدهد. این فرض معقولی است اما همه ماجرا نیست. تصمیم‌گیر ایرانی باید توجه داشته باشد برای اعمال قدرت، داشتن سرمایه اجتماعی و موافقت عمومی خوب است اما خود اعمال قدرت و قدرت‌نمایی، بسیار سرمایه‌ساز است. داشتن دولت قدرتمند برای مردم مسرت‌بخش و اطمینان‌آفرین است. تایید این مدعا را بعد از ۲ عملیات وعده صادق می‌توان در جامعه ایران دید. بعد از اعمال قدرت خیره‌کننده ایران در جریان این ۲ عملیات، سرمایه اجتماعی نیروهای مسلح و کلیت دولت به شکل چشم‌گیری افزایش یافت. با لحاظ این مهم در وضعیت «زیر آستانه‌ جنگ» تصمیم‌گیران شورای عالی امنیت ملی نباید با درک غلط از مردم و وضعیت سرمایه اجتماعی دست‌شان روی ماشه سلاح دفاعی که تضمین‌کننده صلح و امنیت ملت بزرگ ایران است، بلرزد. 
مدیر اندیشکده «برهان» *

Page Generated in 0/0148 sec