رضا رحمتی*:
1- «دامنه اطمینان» نسبت به سیستم دفاع هوایی
عملیات بامداد شنبه اسرائیل علیه ایران وضعیت معادلات و مناسبات در منطقه خاورمیانه را به طور کلی به هم ریخت. در حالی که رسانهها در حال ایجاد «انتظار حمله» غیرمنتظرهای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی بودند و در حالی که اسرائیل به دنبال بازیابی وضعیت فروپاشیده «بازدارندگی» ازدسترفته خود در عملیات «وعده صادق 2» بود، این عملیات نه تنها بازدارندگی را برای اسرائیل احیا نکرد، بلکه وضعیت قابل دفاعی از سیستم دفاعی هوایی ایران را به رخ کشید که تاثیر مستقیمی بر آینده معادلات استراتژیک خواهد داشت. تاکنون هرچه در فضای عمومی از توانمندی ایران وجود داشت، توانمندی تهاجمی ایران و به طور خاص توانمندی موشکی و پهپادی ایران بود. با همین توانمندی نیز ایران به باشگاه فروشندگان تسلیحات در سطح بینالمللی تبدیل شده بود. کمتر کسی نسبت به توانمندیهای دفاعی ایران در «دامنه اطمینان» قرار داشت. منظورم از «دامنه اطمینان» وجود سطوح قابل مقایسهای از اعتماد (در نزدیکی دامنه سیستم تهاجم موشکی) نسبت به سیستم دفاع هوایی است.
2- چرا عملیات نمایشی؟
آیا اسرائیل از توان رزم بیشتری نسبت به آنچه بامداد شنبه انجام داد بهرهمند است؟ بله! اما چرا اسرائیل تلاش کرد عملیات خودش را «نمایشی» انجام دهد؟ پاسخ به این سوال اگرچه نیاز به دادههای اطلاعاتی دارد اما با تحلیل سطوح مختلف از جمله سطح درونکشوری، منطقهای و بینالمللی، میتوان به برآوردی نسبت به برداشت اسرائیل یا ادراک اسرائیل نسبت به ایران دست یافت. ماههاست ایران و اسرائیل درگیر نبرد هستند، اگرچه این نبرد درون خاک ایران نبوده اما جریان داشته است. آیا ما در شرایط جنگی هستیم؟ به برداشت من این عبارت بیش از حد بزرگنمایی شده است. آیا این وضعیت پینگپنگی بین ایران و اسرائیل به سمت تقابل تمامعیار حرکت میکند؟ این هم با توجه به توانایی و آمادگیای که در میدان نبرد وجود دارد، اغراقآمیز است.
آیا اسرائیل بعد از عملیات احتمالی «وعده صادق ۳»، به ایران حمله میکند؟ از نظر ارزیابی توان پاسخ ایران به حمله اسرائیل، جمعبندی اسرائیل به این سادگی نیست. بعد از گذشت ماهها درگیری غیرمستقیم، فضای نخبگانی و تصمیمگیری ایران نسبت به «هدف قرار دادن مستقیم» اسرائیل به جمعبندی رسیده است، اگرچه این جمعبندی دیر صورت گرفته و بابت این تاخیر هزینههایی نیز پرداخت شده است اما جمعبندی صورت گرفته این است که «اگر اسرائیل به اهدافی در ایران حمله کند، سطح پاسخ ایران مشخص و تعریف شده است». خاصه ایران تمایلی به استفاده از «خویشتنداری» در قبال تجاوز ندارد. ایران در یک دهه گذشته متاثر از برداشت نخبگان سیاسی و نظامی دکترین «پاسخ متقابل» خود را تغییر داده و به این برداشت رسیده که «پاسخ دهد؛ متناسب یا فراتر از تناسب». این موضوع سبب شکلگیری ادراکی در اسرائیل شده است که «ایران آمادگی افزایش تنش را در صورت ایجاد شرایط ضروری دارد».
۳ ـ بازیها
نظریه بازیها مدلهای مناسبی برای درک هماوردیهای بینالمللی ارائه میدهد. یکی از مدلهای نظریه بازیها مدل «جوانک ترسو» یا «بازی جوجه» (Chicken Game) است. در این مدل بازی، ۲ طرف با خودروهای خود با سرعت بالا روبهروی یکدیگر حرکت میکنند تا بهطرف مقابل القا کنند حاضر به کنار کشیدن نیستند و تا لحظه آخر بر موضع خود باقی خواهند ماند تا شاید طرف مقابل بترسد یا متقاعد شود از مسیر خود منحرف شده و از رویارویی بپرهیزد.
هر یک از طرفین که از مسیر منحرف شده یا از بازی کنار بکشد، به خاطر ترس، به جوانک ترسو شهره میشود. نتایج پژوهشهایی که از شخصیت نتانیاهو با استفاده از تحلیل محتوای کمی دادههای گفتاری در بازه زمانی 2009 تا 2019 انجام شده، نشان میدهد «رویکرد سیاه و سفید به مسائل سیاست خارجی همراه با سطح بالای باور به توانایی کنترل رویدادها، تمایل بالا به قدرت و بیاعتمادی شدید به دیگران» رویکرد وی در سیاست خارجی را پیرامون «بزرگنمایی از تهدید ایران» و «مخالفت با تشکیل کشور فلسطین» شکل داده است، بنابراین از نظر روانشناختی، نتانیاهو دارای درونمایه شخصیتیای است که تمایل به دید اسرائیل در وضعیت آخرالزمانی دارد. چرا در برابر عملیات «وعده صادق 2»، یک واکنش بسیار خفیف انجام داد؟ این را باید در چارچوب همان نظریه جوانک ترسو تحلیل کرد. در چند صباحی که از درگیری غیرمستقیم و مستقیم اسرائیل و ایران میگذرد، اسرائیل نسبت به تواناییهای ایران هم از نظر تهاجمی و هم از نظر دفاعی (با تسلط اطلاعاتیای که به واسطه حمایت ایالات متحده دارد) اشراف دارد.
نتانیاهو خوب میداند افزایش تنش با ایران، وضعیت را برای اسرائیل «جهنمی» خواهد کرد. ایران از نظر موقعیت جغرافیایی 80 برابر اسرائیل است، توان رزم ایران نسبت به اسرائیل چندین برابر است، نسبت به نیروهای وفادار زمینی، دریایی و (حتی) هوایی، ایران آگاهی دارد، نسبت به وضعیت خسته و در هم شکسته ارتش اسرائیل که بیش از یک سال است درگیر نبرد است و امیدی برای برونرفت از شرایط نمیبیند، واقف است؛ ارتشی که از نظر روانی و روحی نیز وضعیت مناسبتتری از شرایط فیزیکی و آمادگی رزم ندارد. آمارهای مربوط به میزان خودکشیها در ارتش اسرائیل، مبین این موضوع است، علاوه بر این هیچیک از اهداف اسرائیل به نتیجه نرسیده است. همه این موارد سبب شده نتانیاهو در موقع رویارویی با ایران، همچون جوانک ترسو، با ادراک (دست بر قضا) درست نسبت به وضعیت اسرائیل، به جاده خاکی منحرف شده و به دنبال مفر و راه نجات برای زنده ماندن باشد. اسرائیل در عملیات بامداد شنبه شکست خورد؟ بله! نتانیاهو به قدری در این جاده (نسبت به ایران) بیمحابا حرکت کرده بود که نمیتوانست «گزینه خروج» را انتخاب نکند. آیا ایران برنده این بازی بود؟ بله! ایران چه چیزی میخواست که به آن دست نیافت؟ به رخ کشیدن توان رزم تهاجمی خود؟ به رخ کشیدن توان دفاعی خود؟ اعتماد به نفس مقامات برای «انتخابهای سخت»؟ حمایت از «محور مقاومت» و «دوستان و شرکایش»؟
4- عبور از خط قرمز؟
این برداشت که بعد از عملیات بامداد شنبه، همه چیز در غرب آسیا عادی خواهد شد، برداشت اشتباهی است، اسرائیل کماکان بر توانمندیهای خود یعنی ترور، خرابکاری، جاسوسی، بمباران مناطق مسکونی و هر آن چیزی که در آن امتیاز نسبی دارد، تکیه میکند، بنابراین اسرائیل دست از ماجراجویی نخواهد کشید، درست است جوانک ترسو، صحنه نبرد اصلی را باخته است اما در لحظه آخر شدیدا به برخورد با خودروی رقیب نزدیک شده و توانسته یک خط قرمز را هم جابهجا کند و آن «دسترسی به حریم هوایی ایران» است.
5- اسرائیل را نباید رها کرد!
این موضوع به علاوه سابقه رفتار اسرائیل در سالهای اخیر نشان میدهد اسرائیل نخست به خطوط قرمز نزدیک میشود، سپس ضربات محکمتری وارد میکند، بنابراین اگرچه در این بازی، بازیگر مقابل، ترسیده ولی از مسیر منحرف نشده تا درگیر نابودی نشود اما این موضوع میتواند در دوئل بعد ۲ طرف، حتی اگر ضربه نخست او کمدرد یا نمایشی بوده باشد، مهم باشد، خاصه اینکه اسرائیل برای نخستین بار بلافاصله «مسؤولیت حمله» را بر عهده میگیرد، همین موضوع یعنی اسرائیل نسبت به حریم ایران یک پله بالاتر رفته و حالا مسؤولیت اقدام علیه ایران را نیز بر عهده میگیرد. این وضعیت، این امکان را برای اسرائیل فراهم میکند تا ضربه بعدی را به سختی وارد کند. برای کنترل اسرائیل به منظور عدم ورود به چنین وضعیتی، ضروری است پاسخ به اسرائیل داده شود، حتی اگر این پاسخ نامتناسب یا فراتر از سطح نمایش اسرائیل باشد. اسرائیل باید بداند حریم ایران، همواره خط قرمز باقی میماند و جمهوری اسلامی هیچ گونه تجاوزی به حریم خود را برنخواهد تافت. اسرائیل باید پاسخ بگیرد اگرنه این نمایش را واقعیتر تکرار خواهد کرد.
سیاست ایران باید همانی باشد که بارها تکرار شده است: «اگر یکی بزنی، ۱۰ تا میخوری». اسرائیل باید در این ادراک سیر کند که ایران از افزایش تنش هیچ نگرانی و ابایی ندارد، بنابراین اگرچه عملیات اسرائیل، «دور از انتظار» و ضعیف بود اما با در نظر گرفتن الگوی رفتاری اسرائیل نسبت به دشمنانش، هر جا این رژیم به خطوط قرمز نزدیک شده است، در مرحله بعد حجم آسیب به بار آورده به مراتب زیادتر و غیرقابل جبران بوده است. در هر جا نیز با پاسخ محکم روبهرو شده است، سطح عملیات بعدی خود را تعدیل و کنترلشدهتر دنبال کرده است. اسرائیل باید بداند هر ضربهای با پاسخ محکم و جبرانناپذیر همراه خواهد شد.
عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلیسینا *