printlogo


کد خبر: 294506تاریخ: 1403/8/8 00:00
به بهانه اکران فیلم‌تئاتر «ملاقات با بانوی سالخورده» به کارگردانی حمید سمندریان در خانه هنرمندان
ملاقات با نمایش مهم در تئاتر ایران

گروه فرهنگ و هنر: سی‌امین برنامه سلسله جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش فیلم‌تئاتر «ملاقات بانوی سالخورده» اختصاص دارد.
فیلم‌تئاتر «ملاقات بانوی سالخورده» محصول سال ۱۳۸۶ به کارگردانی مرحوم حمید سمندریان و نویسندگی فردریش دورنمات، چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی‌آید.
درخلاصه این نمایش آمده است: زنی سالخورده و بسیار ثروتمند با نام کلارا که در جوانی به دلیل وقایع ناعادلانه‌ای که در زادگاهش برایش اتفاق افتاده‌ است، مجبور به ترک آنجا می‌شود، پس از سال‌ها با شرطی وحشتناک به زادگاهش بازمی‌گردد. شرط او این است که مردم شهر گولن، معشوق قدیمی‌اش را که در روزگار جوانی او را بی‌آبرو کرده و سرانجام به او جفا کرده‌ است، به قتل برسانند.
اما آنچه مهم است اینکه این نمایش -‌در واقع متن و نمایشنامه آن- یکی از مهم‌ترین و قابل‌توجه‌ترین متون ادبیات نمایشی در جهان شناخته می‌شود؛ نمایشی که بی‌شک اجرای آن توسط حمید سمندریان در اواسط دهه 80 در مجموعه تئاترشهر برگ زرینی از تئاتر ایران به شمار رفت.
فریدریش دورنمات، نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس سوییسی ا‌ست که سال ۱۹۲۱ به دنیا آمد. آثار او معمولا مسائل مختلفی از جامعه را مورد نقد قرار می‌دهد. از جمله آثار او می‌توان به فیزیکدان‌ها، میداس، مجموعه‌ نامرئی، سوءظن، قاضی و جلادش، قول، عدالت، جست‌وجو، ازدواج آقای می‌‌سی‌سی‌پی، ملاقات بانوی سالخورده، غروب روزهای آخر پاییز و پنچری، رمولوس کبیر و... اشاره کرد.
چارچوب فریبنده و ساده‌ نمایشنامه فریدریش دورنمات که سال ۱۹۵۶ نوشته شده است، عرصه‌ای را برای کاوش در طمع، دموکراسی، فساد و نظام مردسالاری ایجاد می‌کند. دورنمات این نمایشنامه‌ را پس از جنگ دوم جهانی نوشت. او با نویسنده‌ معاصر و همکار خود، ماکس فریش، در نسلی رشد کرد که می‌خواستند ریا و خطاهای دنیایی را که در آن زندگی می‌کردند، آشکار کنند. سوییس از وحشت جنگ در امان مانده بود اما صرفا با پرداخت یک هزینه‌ گزاف به این امنیت و آرامش رسیده بود. امتناع سوییسی‌ها از حمایت رژیم نازی، به معنای تمیز بودن دست آنها نبود. شر در حالی شکوفا می‌شود که مردان (حتی مردان خوب)، کنار هم ایستاده و سود ببرند.
نمایشنامه‌ دورنمات در این زمینه به بهترین وجه قابل درک است. این زاخاناسیان است که قتل را پیشنهاد می‌کند اما مردم شهر خود را متقاعد می‌کنند که عدالت پیشنهادی او درست است و در پشت نقاب شرافتی دروغین پنهان می‌شوند. مشهورترین نمایشنامه‌ ماکس فریش، آندورا (۱۹۶۱) نیز با همین مضمون پیش می‌رود. در این نمایشنامه، ریا و بی‌مهری اخلاقی و همچنین تعصب فرهنگی بررسی می‌شود. واقع در یک دهکده‌ خیالی که آندورا نام دارد، قهرمان جوان یهودی قربانی قتل زنی از قبیله‌ سیاه‌پوست‌ها می‌شود. با اینکه اهالی آندورا هم‌محلی خود را نمی‌کشند اما اجازه می‌دهند این اتفاق بیفتد. اهالی شهر دورنمات نیز شریک قتل ایل هستند، هرچند آنها خود را مسؤول آن نمی‌دانند. هر 2 نمایشنامه‌نویس، خطرات، فساد، محافظت از خود و امتناع از موضع‌گیری را بررسی می‌کنند. نمایشنامه‌ دورنمات، احساسات او را بخوبی در ادبیات پس از جنگ به نمایش کشید؛ چیزی که او «آخرین رقص نژاد سفید» می‌نامید. او سعی کرد به این نکته اشاره کند که هیچ‌کس در سوییس، بابت جنگ دوم جهانی احساس گناه نمی‌کند، هیچ‌کس احساس مسؤولیت نمی‌کند. همه صرفا اظهار می‌دارند که نمی‌توانند برای این وضعیت کاری کنند، کمکی از دست هیچ‌کس برنمی‌آید و هیچ سوییسی‌ای قلبا دلش نمی‌خواست جنگ شود. هیچ‌کس در ابتدا نمی‌خواست بیمار بمیرد اما به هر حال این اتفاق میافتد.
هسته‌ اصلی این نمایشنامه، بحث درباره معنای عدالت است که کمتر به عنوان یک فضیلت اخلاقی مطلق شناخته می‌شود. در دوره‌ دورنمات، عدالت بیشتر حکم کالایی قابل انعطاف را داشته است. کلر به دنبال عدالت برای حکم دادگاهی است که باعث شد او فاحشه شود و به خاطر فقر و بزرگ کردن یک بچه، روسپی‌گری کند. او خواهان انتقام از انکار پدری بیمار است. اما عدالت را می‌توان به معنای واقعی کلمه خرید. آلفرد ایل شاهدان خود را با قول آبجو رشوه داد تا بگویند آنها نیز با کلر خوابیده‌اند. سپس، زاخاناسیان با خریدن دادگستری که علیه او حکم داد، انتقام خود را می‌گیرد و از او  به عنوان خدمتکار شخصی خود استفاده می‌کند. عدالت فاسد و پرداخته‌شده، نقاب عمل نادرست می‌شود. در پایان نمایش، پس از رای‌گیری برای پذیرش پول، مردم شهر در پشت دیوار فضیلت دروغین پنهان می‌شوند و فقط به نام عدالت دست به اقدامی شرورانه می‌زنند.  نسخه دورنمات از دموکراسی در اینجا یک دید توخالی از قدرت مردم است، انتقادی از سیاستی که پس از ۱۹۴۵ برپا شد.
در اصل، حرف اول این نمایشنامه را «قدرت فقر» می‌زند. این فقر است که سرنوشت و طرز تفکر مردم را تعیین می‌کند. حتی اگر افراد کلیسایی باشند ولی نمی‌توانند از رفاه، آزادی و آسایش بگذرند. زنان و مردان، از هر گروهی که باشند، فقط یک زندگی راحت و آرام می‌خواهند، حتی اگر قیمت آن قتل باشد. پس از بروز واقعه، مردم ماجرا را به عنوان داستان پیروزی حقانیت بازگو می‌کنند. در حقیقت، آنها با یک تفسیر ریاکارانه، بر اعمال خود نقاب حقانیت و شرافت می‌زنند.

Page Generated in 0/0067 sec