حمید ملکزاده: در هر رخداد سیاسی عناصر گوناگونی وجود دارند که میشود به بهانههای مختلف آنها را مورد توجه قرار داده و به موضوعی برای تحلیل سیاسی تبدیل کرد. بویژه اگر موضوع موردنظر ما رخدادی سیاسی با گستره ملی باشد. در چنین مواردی میتوان انتظار داشت مضامین مستتر در رخداد مدنظر گستره وسیعتری از دلالتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در خود جا داده باشد. تهاجم ارتش صهیونیستی به اهدافی در محدوده سرزمینی جمهوری اسلامی ایران یکی از این رخدادهای سیاسی ملی است. رخدادی سیاسی در گستره ملی که از وجوه مختلفی میتوان آن را مورد بررسی قرار داد. از آنجا که موضوعی که از آن صحبت میکنیم به یکجور منازعه نظامی سخت جاری میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی مربوط میشود، اغلب وجوه نظامی و استراتژیک آن را مورد بررسی قرار میدهند. علاوه بر این، در بهترین حالت ممکن است برخی عناصر سیاسیتر این موضوع مورد توجه برخی تحلیلگران سیاسی قرار گیرد: مدیریت وضعیت از طریق ملاقاتهای دیپلماتیک، جبهههای سیاسی و بینالمللی شکلگرفته حول این موضوع و مجموعهای از مسائل دیگر که به نحوی با دولت و مراودات بینالمللی آن مربوط میشود. با این وجود لازم است از وجهی اجتماعیتر به موضوع پرداخته و دلالتهای سیاسی آن مورد بررسی قرار گیرد: رفتار مردم ایران در قبال حمله شرورانه رژیم صهیونیستی به مواضعی در داخل محدوده سرزمینی کشورمان.
* پیشاواقعه
مسؤولان عالیرتبه ارتش و کابینه رژیم صهیونیستی در نخستین واکنشهایی که به عملیات «وعده صادق 2» داشتند، تلاش کردند یکجور ترس و دلهره عمومی درباره کیفیت و کمیت پاسخی را که وعده میدادند، در میان ایرانیان ایجاد کنند؛ تا جایی که در برخی عبارات خود به صراحت اعلام کردند بنا دارند ترس، اضطراب و دلهرهای را که در روزهای پیش از آن عملیات در سرزمینهای اشغالی ایجاد شده بود، به مردم ایران منتقل کنند. درست بعد از این بود که پیوستهای فارسیزبان ارتش صهیونیستی در شبکههای تلویزیونی بیرون از ایران تلاش کردند با ارائه صورتی بزرگنمایی شده از طرح اسرائیل برای حمله به ایران، این ترس و اضطراب را به مخاطبان ایرانی خود منتقل کنند. بیانیههای فرزند آخرین شاه ایران درباره خلأ قدرت و موضوعاتی مانند این، در راستای همین تلاش صهیونیستی برای ایجاد دلهره در میان ایرانیان صادر شد. در ادامه بحث درباره جدایی میان جمهوری اسلامی و ایران در مقام یک واحد سیاسی به موضوعی اساسی در این شبکههای فارسیزبان تبدیل شد. احتمالا بنا بود اضطراب تولید شده در جامعه این خط تحلیلی را به شکلگیری حرکتهایی اجتماعی در خیابان منتهی کند. اقداماتی ممکن بود با مجموعهای از شعارهای ضدجنگ آغاز شده و به وسیله شعارهایی درباره مطالبات واقعی اقتصادی و اجتماعی مردم پیوند بخورد.
این طرح در بدترین حالت نیروی اجتماعی فعال شده در خیابان را در مقابل سیاستهای جمهوری اسلامی ایران قرار میداد و در بهترین حالت، برای کارفرمای صهیونیست این شبکهها، میتوانست زمینهساز بروز آشوبهای دامنهدار اجتماعی - سیاسی شود. به هر تقدیر به نتیجه رسیدن این طرح تنها با تولید نوعی اضطراب عمومی در میان ایرانیان ممکن بود؛ امیدی که در شب تهاجم ارتش اسرائیل به ایران به واضحترین شکل ممکن به ناامیدی تبدیل شد.
* حین و بعد از تهاجم
برای اینکه بتوانیم حرف معناداری درباره میزان موفقیت یا کیفیت تهاجمی که ارتش صهیونیستی به ایران داشته صحبت کنیم باید سراغ متخصصان امور نظامی برویم. در این یادداشت بنا ندارم چیزی در این باره اضافه کنم. همینطور آنچه در ادامه میآورم به هیچوجه به معنای کوچکانگاری مسائل مربوط به حمله خصمانه ارتش صهیونیستی به محدوده سرزمینی ایران نیست. من تنها تلاش میکنم گزارشی از آنچه درباره رفتار و واکنش مردم ایران به این حمله، حین و بعد از آن مشاهده کردهام را بنویسم.
یک یا 2 هفته پیش از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، وقتی احساس میشد ارتش رژیم بنا دارد به ایران حمله کند، دوستی در یک جمعی از پژوهشگرانی که به موضوع امنیت مشغول هستند، به زبان انگلیسی و با ادبیات هیجانی نوشته بود «آیا امشب همان شب است؟» انگار مؤمنی باشد که در انتظار ظهور منجی خود نشسته است!
به هر تقدیر در آن شب خاص منجی موردنظر ظهور نکرد؛ و شرایط به نحوی پیش رفت که موشکهای رژیم صهیونیستی در شبی به سمت ایران پرتاب شد که بخش زیادی از مردم در آرامش ناشی از اعتماد به تواناییهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به خواب رفته بودند. آن دسته از ایرانیهایی هم که به دلایل شخصی یا شغلی بیدار بودند با راحتی خیال، در پشتبامها، از پنجره اتاقها یا در جایی از طبیعت، در بالای کوههای اطراف پایتخت، مبارزه قهرمانانه سربازان مدافع وطنشان با پرتابههای شیطان را تماشا کرده و از همان دقایق ابتدایی به شوخی با آن مشغول شدند. در آن شب این آرامش و این طبع ملیح به قیمت خونهای عزیزی برای شهروندان ایران فراهم شده بود که غیورانه برای دفاع از امنیت ایران بر زمین ریخته میشد. صبح فردای حمله خصمانه رژیم صهیونیستی به ایران وضعیت عادی در تهران و شهرهای دیگر حاکم بود. مردان و زنان پایتختنشین در ساعت ابتدایی روز در پارک لاله در حال ورزش بودند، پدران و مادران، درست مثل هر روز، با قلبی مطمئن فرزندانشان را به مدارس میفرستادند و برای حضور در محیطهای کاری خود آماده میشدند. یکی از بازیگران خارجی که از زرادخانه سلاحهای هستهای برخوردار است و در خوی وحشیگری روی همه جنایتکاران تاریخ بشر را سفید کرده به کشورشان حمله کرده بود، اما آنها با قلبی مطمئن از قدرت و غیرت فرزندانشان در نیروهای مسلح و اطمینان از توانایی قدرت عاقله نظام سیاسی حاکم بر کشورشان، روال عادی زندگی را دنبال میکردند. شوخیها و سرخوشیهای مشترک ملی در میان ایرانیهایی که هنوز راهحل همه چیز را در داخل کشور جستوجو میکنند، ناشی از کوچکانگاری کودکانه چیزی که شب قبل اتفاق افتاده است نبود، بلکه از اطمینان خاطر از توانایی و غیرت مدافعان امنیت کشور نیرو میگرفت. از احساس مشترکی که آنها را به یکدیگر پیوند میزد و باعث میشد در کنار هم به ناتوانی و ضعف دشمنی خونخوار در مقابل ملتی به هم پیوسته و واحد - در مقابل دشمن خارجی - بخندند ناشی میشد. اطمینانی همراه با نگرانی از سرنوشت سربازان مدافع امنیت که در شب قبل با تمام وجود از کیان کشورشان، از مرزهای تنها دارایی مشترک همه آنها دفاع کرده بودند.
***
پشتبام؛ دیروز علیه پهلوی امروز علیه اسرائیل
محمد رستمپور: صبح شنبه حوالی ساعت ۵، صداهای مهیبی در شرق و غرب تهران، مردم را از خواب بیدار کرد. بلافاصله ویدئوهایی از تبادل آتش میان سامانههای پدافندی و تحرکات ریزپرندههایی در آسمان در شبکههای اجتماعی منتشر شد و خبر حمله اسرائیل که برای مدتی بود به سوژه گفتوگوهای فامیلی و دوستانه و کاری تبدیل شده بود، صورت واقعی یافت. هفته پیش از واقعه، درز جزئیات حمله احتمالی اسرائیل در کانالهای تلگرامی فارسی که تحلیلهای مختلفی را سبب شد، نقش یک حمله فراگیر و تکاندهنده بر اذهان ایرانیان زد اما در عمل، صبح شنبه، در ساعات نخست، مردم به جای آنکه در خانهها بمانند، به پشتبامها رفتند! ویدئوهای مختلفی از عملکرد پدافندی سامانههای تهران از نقاط مختلف شهر منتشر شد که مشخص بود با دوربین تلفنهای همراه ضبط شده. در هیاهوی بحث از نقاط هدف و چگونگی حمله اسرائیل، این جرأتورزی یا در حالت بدبینانه، این تهور و نترسی گم شد. هر رفتار و کنشی، متأثر از یک محاسبه هزینه -فایده است و اساساً همین معادله ساده به یکی از محوریترین و کلیدیترین منطقهای نظام بینالملل تبدیل شده است. اما در سطح فردی، پرسش اصلی این است: غرش خطرناک صدای پدافند و تبادل آتش، چرا به بروز ترس و انزوا در میان مردمی که حدود ۴۰ سال است چنین صداهایی نشنیدهاند، نینجامید؟ واقعیت این است که مجموعهای از عوامل به بروز چنین واکنشی منجر شده است.
از سویی برخی بر این باورند چنین واکنشی اصلاً تعجب ندارد و مردم سراسر ایران، از روستاها و شهرهای گوناگون به دلیل بنیادهای فرهنگی و انگارههای ذهنی که بیش از یک قرن است در وجود آنها تثبیت یافته، ملتی شجاع و غیورند و تمام آنچه بویژه در ۳۰ سال گذشته، در یک موج توفنده تخریب فرهنگی بر سر آنها فرود آمده، اتفاقا آنها را در خصایص مثبت مصممتر و مقاومتر کرده است. علاوه بر توجه به این بنیادها، نگاه به رخدادهای تاریخی که این خصایص و ویژگیها را ساخته یا تثبیت کرده نیز اهمیت دارد. رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴ هزار شهید تهران (۳ بهمن ۱۴۰۲) با توجه دادن به نقش مردم تهران در مقابله با استعمار در قرارداد رویترز، قرارداد تنباکو، مسأله مشروطیت، قرارداد وثوقالدوله، ۱۵ خرداد و پیروزی انقلاب اسلامی از نقش برجسته و الهامبخش تهران نام میبرند و ضمن توصیه به مطالعه تهران، پایتخت را نماد بسیاری از خصوصیات ملت ایران میخوانند. از نظر ایشان، به رغم تلاش برای تغییر هویت ملی و اسلامی و تبدیل تهران به یک شهر بدلی یا رونوشت غلطی از شهرهای اروپایی، مردم تهران در سراسر تاریخ ایران در مقابله با ظلم پیشرو بودهاند. در نتیجه میتوان گفت همچنان که روزگاری پشتبامها، محل تجمع و شعاردهی علیه رژیم پهلوی به حساب میآمد؛ ۴۶ سال بعد به مکانی نمادین برای به سخره گرفتن قدرت تسلیحاتی و تهدیدات نظامی رژیم صهیونی تبدیل شد و بیآنکه ایرانیان بخواهند، برآمده از ناخودآگاه خود، زیر بار قلدری نمیروند و شاخ هر مدعی زورگویی که به باطل دستور میدهد، میشکنند.
چنین احساس و ادراکی، مبتنی بر خاطرات و توجهات پدید آمده. چنین نیست که باورها و تلقیها همینطور پدید آیند و تثبیت شوند. آنچه این واکنش را ساخته، بر ۲ رکن دینمداری و مقاومتخواهی استوار شده است. جهانبینی توحیدی که شکست را فقط در مغلوب شدن ظاهری و فیزیکی نمیبیند و پیروزی را تنها در چیرگی و غلبه جسمانی نمیشناسد، در کنار تجربه مصافهای تاریخی که بر ملت ایران رفته است، بویژه در میدانهای جنگ تحمیلی و پس از آن و همچنین توفیق جمهوری اسلامی ایران در فتح عرصههایی مانند نانو و ماهواره که قدرتمندان در آنها زانو میزنند، پدیدهای به نام غرور ملی تولید کرده که ایرانی را اهل توانستن میشناساند.
این شناسایی در گام نخست در ذهن و جهان و نفس و فکر خود ایرانیان پدید آمده. در نتیجه مقاومت پیش و بیش از آنکه در تجهیزات و سامانهها باشد، در ارادههاست. در واقع، ارادههاست که موشک و سامانه و پهپاد میسازد و این شدن، به اعتماد نیاز دارد. اعتمادی که در پیمایشها و افکارسنجیها نسبت به نیروهای مسلح خود را نشان میدهد؛ جایی که نزدیک به 70 درصد پرسششوندگان در پیمایش ملی ایرانیان، به کارآمدی و عملکرد نیروهای نظامی کشور رأی میدهند و بیش از 52 درصد حاضرند در دفاع از کشور در مقابله با هجوم خارجی نقش مستقیم ایفا کنند. براساس دیگر پیمایشها، در نگاه همین مردم، اسرائیل به عنوان دشمن اصلی شناخته میشود و از این رو است که تمام اهتمام رسانههای اسرائیلی به زبان فارسی در پی مقابله با این دشمنشناسی و بویژه دوقطبیسازی دشمن و حاکمیت است. در مجموع، آنچه مردم را به جای پناهگاه به پشتبام کشاند، نیرویی برآمده از نترسی، غیرت و البته میهندوستی است که باید قدر دانسته و بهدرستی تبیین و ترسیم شود.