آتش جنگ، منطقه را در نوردیده است و چه جانهای عزیزی را در خود گداخته است. سید نستوه مقاومت شهید سیدحسن نصرالله، مجاهد اسطورهای مقاومت شهید یحیی سنوار و دیگر بزرگان چون شهیدان اسماعیل هنیه، سیدفواد شکر، ابراهیم عقیل و هزاران انسان مقاوم در این جنگ به شهادت رسیدهاند. در این میان پرسش اساسی این است: پیروز این جنگ کیست؟ کسی که بسیار کشته یا کسی که بسیار کشته شده است؟ واقعگرایی ظاهربینانه طرف اول را پیروز میدان میداند و از طرف دیگر رمانتیسم ناواقعگرایانه طرف دوم را. اما آیا میتوان از زاویه دیدی دیگر مبتنی بر واقعگرایی و البته نه ظاهرگرایی، پاسخ دیگری برای طرف پیروز جنگ یافت؟
برای یافتن پاسخ این پرسش باید عمیق دید و دقیق جستوجو کرد. شاید از میانه خاکستر به جا مانده از جنگ چیزی در حال برخاستن باشد. در میانه این جنگ در اعماق روابط انسانی مردمان منطقه غرب آسیا چه چیز در جریان بوده است و ایشان چه نسبتی با جنگ داشتهاند؟ توجه به این پرسش یاریگر پرسش از کیستی طرف پیروز جنگ است. به لحظه حرکت پهپادهای ایرانی در جریان عملیات «وعده صادق 1» بنگرید. همه مردم منطقه شامل ایران، عراق، اردن، سوریه، لبنان و فلسطین صدای آن را شنیدند و احساس مشترکی را تجربه کردند. این لحظه مشترک و احساس مشترک با این افراد چه میکند؟ لحظه اصابت موشکهای ایرانی به اهداف اسرائیلی را در جریان ۲ عملیات «وعده صادق 1 و 2» پیش چشم داشته باشید که چگونه همه مردم مسلمان از شمال آفریقا تا جنوب شبهجزیره عرب تا میانه کوههای آناتولی و قفقاز تا فلات ایران و دشتهای سند و پنجاب و کرانههای اقیانوس هند در سواحل مالزی و اندونزی با آن احساس و خاطره مشترکی را تجربه کردند. احساس شادمانی و غرور از پس احساس اندوه و غم، تجربه مشترک همه مردم بود. به لحظه روشن کردن سیگار شهروند اردنی با بوستر داغ موشک ایرانی نظر بیندازید! اینها با ما چه میکند؟
همگی این دقایق و عواطف مشترک اشارتی به یک امر مهم دارند. در طول این جنگ که طی آن نخستین نسلکشی برخط (آنلاین) جهان به وقوع پیوست، احساس غم، اندوه و همدردی با فلسطینیها و احساس نفرت از اسرائیلیها و احساس کرامت و غرور از عمل ایرانیها، یمنیها، عراقیها و لبنانیها در جان مردمان مسلمان منطقه به شکل یک تجربه مشترک در جریان است. تجربه مشترکی از غم، اندوه، شرمساری، شعف، شادمانی و غرور چه چیز میسازد؟ تجربه مشترک، هویت مشترک میسازد و هویت مشترک به پدیده مشترک و عمل مشترک میانجامد. فارغ از اخبار آمد و شد آهنآلات، ادوات و تجهیزات جنگی از سوی طرفین جنگ، در مناسبات اجتماعی منطقه چیزی در حال وقوع است. میان انسانهای منطقه لحظه و «آن» باهم بودن و احساس پیوستگی و همبستگی در حال تجربه شدن است. در میانه این جنگ، گویی سیمرغ از به هم پیوستن مردمان منطقه به هم، در حال بال گشودن و برکشیدن است. در پایان این جنگ باید منتظر یک «ما»ی جدید بود. هویت جمعی از دل تاریخ مشترک، رویدادهای مشترک و احساسات مشترک شکل میگیرد. در جریان این جنگ یک «ما»ی جدید در حال رستن است. شاید بتوان این لحظه باهم شدن را «لحظه سیمرغ» نامید. با نگاهی واقعگرایانه و عمیق، مبتنی بر واقعیات صحنه منطقه و دیدن تحولات اجتماعی مردمان منطقه میتوان از چیزی صحبت کرد که امر جدیدی است. با لحظه سیمرغ یک هویت جمعی جدید، یک «ما»ی جدید در حال برخاستن از خاکستر به جا مانده از شعلههای جنگ است و این «ما»ی تمدنی جدید مهمترین بازیگر آینده خواهد بود. آینده از آن این پدیده نوظهور است؛ چیزی که دشمن التفاتی بدان ندارد اما دوست به جد باید متوجه آن باشد. بتازگی «مارک دوبوویتز» رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیهای آمریکا در مقاله خود در «والاستریت ژورنال» برای تصمیمگیران آمریکایی و اسرائیلی چنین تجویز کرد: «اسرائیل پس از سرنگونی «حلقه آتش» ایران، باید راهبرد «زنجیره آزادی» را ایجاد کند که هدف آن برانگیختن نارضایتی علیه ایران است». این نشان میدهد مهمترین سرمایه اجتماعی دشمن در ایران «نارضایتیهای اقتصادپایه» است اما چیزی که دوبوویتز نمیبیند شامل ۲ مورد است: 1- نادیدن نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی جامعه «اسرائیل» که در روند ادامه جنگ موثر است. 2- عدم التفات به سرمایه اجتماعی ایران در منطقه و ظهور یک «ما»ی فراملی مشترک منطقهای با محوریت ایران که برای آینده منطقه متغیر تعیینکننده است.
مورد اول، محل بحث این یادداشت نیست اما درباره مورد دوم، لازم به توضیح است ایران مبتنی بر هویت جمعی نوظهور، میتواند در برابر راهبرد «زنجیره آزادی»، افزون بر راهبرد «حلقه آتش» که با محور مقاومت دور رژیم اسرائیل برافروخته است، راهبرد «زنجیره کرامت و مقاومت» را که هدف آن برانگیختن ملتهای منطقه به نفع محور مقاومت است، در راستای فشار بر کشورهای همدست رژیم صهیونیستی، در دستور کار قرار دهد. در منطقه انگیزههای کافی برای حرکت اجتماعی لازم در برابر دشمن صهیونی وجود دارد. دیگر وقت آن رسیده که تصمیمگیران ایرانی وجه اجتماعی جنگ را هم مورد توجه قرار دهند و آن را در لایه اجتماعی نیز وسعت دهند. خطابهای رهبر انقلاب در پیام تسلیت شهید اسطورهای مقاومت یحیی سنوار و دیگر شهدای مقاومت با عناوینی نظیر «ملتهای مسلمان! جوانان غیور منطقه!» نشانههای این سیاست جدید است. کمکم اراده برآمده از «ما»ی جدید تمدنی که در آغازین دقایق تاریخ خود است و شاید بتوان آن را «ملتهای مقاومت» نامید، خود را به صحنه تاریخ تحمیل خواهد کرد. باید این هویت جمعی جدید را قدر دانست و از آن مراقبت کرد و در جهت بالیدن آن سیاستهایی را به کار بست. وضع جدید، هویت جدید میخواهد و هویت جدید سیاست جدید میطلبد.