سعید توتونکار: عادت همیشگی تاریخ در نمایش مستکبران، نشان دادن سوختن آنان در آتشی است که خود افروختهاند. باند جنایتکار اسرائیل به عنوان جلودار جبهه شرارت در برابر جبهه مقاومت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
مستکبران بر اساس محاسبات غلط، خود را صاحبان زمین و زمینهسازان زمان و حاکمان بر زمانه میدانند. آنان چنین میپندارند که افسار امور عالم به دست آنان است تا در برابر گردنکشی و سلطهجوییشان مقاومتی شکل نگیرد و هر گونه که خواستند زمین بازی را بچینند و میل خود را بر گرده انسانیت تحمیل کنند. این منطق باطل تمام مستکبران عالم از جمله غرب و چرکابه تمدنی متعفنش در منطقه یعنی اسرائیل است.
اسرائیل را میتوان بزرگترین پدیده مصنوع غرب در منطقه دانست؛ بزرگترین ماشین قتل و غارت و ترور و تجاوز و جنایت و خیانت در جهان. اسرائیل آخرین مهره از پازل طراحی شده غرب برای منطقه جنوب غرب آسیا و شمال آفریقاست. غرب با این گمان که طراحیهای چندصد سالهاش برای تغییر شکل این سرزمین نیازمند مهره مهار نهایی است، اسرائیل را بر این موقعیت مهم و حساس تحمیل کرد تا تمام تلاشهای استعماری پیش از آن در این نقطه به یک سازوکار هوشمند خودبسنده پایدار برسد. در واقع اسرائیل آخرین مرحله فناوری استعمار غرب در منطقه ما بوده است که گستره بسیار بزرگی را تحت سلطه خود تعریف کرده. اسرائیل متحد غرب نیست، بلکه بخشی از خود غرب است؛ غدهای سرطانی که به منطقه وفادار نیست و عضوی مهم و انکارناپذیر از پیکره جنایتکار و متجاوز و ریاکار غرب است.
طراحی تغییر نقشههای سیاسی و جغرافیایی توسط استعمارگران و فعالیتهای گسترده و پرهزینه برای تغییرات جمعیتی، قومیتی و بافتهای دینی و مذهبی و تهاجمات فراگیر و چندوجهی فرهنگی، امنیتی، نظامی و اقتصادی و حتی دخالتهای طبیعی و زیستمحیطی و انحرافات اندیشهای و شناختی و اساسا بازطراحی منطقه توسط آنان، با استقرار آپارتاید صهیونیستی کامل شد. غرب دانست که نمیتواند تا همیشه با حضور خود، جریان استعمار سنتی را پیش برد. حتی اعتماد به متحدان منطقهای نیز اهداف او را چنانکه باید برآورده نمیکند. او باید فرزند ناپاک و نامشروع خویش را در نقطهای بر زمین میگذاشت که مرکز ثقل منطقه باشد تا عنان و مهار آن را به دست گیرد. او نیازمند یک عنصر وحشی درنده زباننفهم بود که بتواند خود را در منطقه حفظ کند و هیچکس از ترس دریده شدن جرأت رویارویی با او را نداشته باشد. از نگاه غرب، اسرائیل ذیل هیچ پیمان جهانی تعریف نمیشود و فعال ما یشاء است؛ تقدیر را رقم میزند و شرایط را تحمیل میکند و دیگران باید با او هماهنگ شوند. هیچ مانعی به پای این شیطان درنده بسته نشده تا با شکلگیری دولتهای ضعیف حداقلی، فضای تصمیمگیری در اختیار غرب باقی بماند. توافق آشکار و پنهان چیزی جز این نیست که اسرائیل این سوی جهان را برای غرب نگه دارد و غرب هر چه را که اسرائیل به آن نیاز داشت بیدریغ بپردازد.
انقلاب اسلامی ایران آغاز بازگشت منطقه به فطرت خویش است؛ بازگشتی که پس از چند دهه همواره قویتر از گذشته ادامه دارد و در حال زمینهسازی جبران آن چیزی است که پیش از این از دست داده و آن عزت و استقلال و هویت او است. زیادهخواهان و سلطهگران توانستند پس از هزینههای گزاف که بر خود و منطقه و مردمان آن تحمیل کردند، سرزمینهای بههمپیوسته و مردمان همداستان و همپیمان و بلکه همدل را به ملتهای خرد و کلان متفرق و متشتت تبدیل کنند تا نزاعهای درونی، تمام توانشان را بفرساید و جز ذلت و حقارت و سستی و شکست و وادادگی و وابستگی حاصلی برجا نگذارد. منطقه ضعیف بهراحتی صید گرگها و کفتارهای خونآشامی است که هیچ تعلقی به زمینه و زمانه ما ندارند.
آسمان و زمین و دریا و مردمان منطقه حیاتی جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا برای غرب و گماشته تبهکار و خونخوارش اسرائیل، چیزی جز زیستگاه ذخیره غذایی، انرژی و نیروی انسانی در دسترس نیستند که باید در طول زمان ذیل برنامه توسعه آنان مصرف شوند. یعنی دیو پلید و درنده اسرائیلی، اهالی منطقه تحت سلطه خویش را به عنوان گلهای از امکانهای رایگان و آسان به گروگان میگیرد تا بهتدریج در نوبت استفاده قرار بگیرند و ناچارند این نظم تحمیلی را بپذیرند. رقابت بر سر خیانت بین رژیمهای فرومایه و خودفروخته به نفع غرب در این فرآیند، عادت و ارزش مقبول به شمار میآید. به طوری که هیچ کدام از حکومتهای عربی تاکنون قدم موثر و محکمی برای نجات فلسطین و لبنان و سوریه برنداشتهاند، بلکه حامی جانی و امان خائن بودهاند، تنها به این امید که دیرتر دریده شوند و مدت زمان بیشتری را در زیست غیرانسانی ذلیلانه خویش بگذرانند. آنها یقین دارند که غرب و اسرائیل هیچ تعلق خاطری به آنان ندارند. هیچ انس و الفت و اتحاد و برادری بین آنان برقرار نیست. وفاداری و رواداری در فرهنگ روابط اسرائیل با دیگر کشورها بیمعناست. اسرائیل فرزند تجاوز و عنصر متجاوز فعال است و کشورهای منطقه میدانند که هیچ نقطه آشتی واقعی بین آنان و اسرائیل پدید نخواهد آمد. اسرائیل بوسه شیطان بر دوش سلطنتهای نامشروع منطقه است. همه دوستان اسرائیل در منطقه دشمنان یکدیگرند، زیرا وجود اسرائیل امکان دوستی در منطقه را به کلی از بین برده و تمام معادلات قدرت را بر اساس نفرت و تفرقه و تجاوز و خیانت بازنویسی کرده است.
جریان مقاومت درست نقطه مقابل طرح غرب در منطقه است. مقاومت به محوریت انقلاب اسلامی ایران در تلاش است تمام عناصر بیگانه و تولید بیگانگی را از منطقه بزداید و وجدان منطقه را بیدار کند و هویت تحقیر و فراموش شده منطقه را بازیابد و بازگرداند و با بازسازی هویتهای تحریف و تخریب شده و فراوری هویتهای تضعیف و تحریم شده و فراروی هویتهای در حصار تعصب، غرور و فریب مانده، زمینه تولد امت مقاومت را با اصالت دادن به حقیقت و ظرفیت درونی منطقه فراهم کند. قطعا دولتهای دستنشانده و سلاطین دیکتاتور که بدون حمایتهای مردمی و با تکیه بر استکبار جهانی بر سر کار ماندهاند، نمیتوانند این تغییر را بپذیرند و در برابر آن مقاومت خواهند کرد. اما تجربه ما ایرانیها نشان میدهد که میتوان با آگاهیبخشی به مردم منطقه و بیدار کردن جمعیتها و ارائه چشماندازهای رهاییبخش و مسیرهای تحقق قوی و ثابت، جریان قدرت را از پایههای آن به گونهای لغزاند که هیچ عامل مداخلهگر بیرونی نتواند در برابر آن کارشکنی کند.
مقاومت برای هویتیابی عزتمندانه مردمان منطقه با آنان سخن میگوید و منطق خود را به آنان نشان میدهد و امکانهای خویش را آشکار میکند و با بذل جان و مال و همه توان، به سمت شکستن ساختارهای باطل یورش میبرد. مردم منطقه باید آماده عمل جراحی بزرگ و ازاله غده بدخیم صهیونیستی از منطقه باشند. حاکمان منطقه باید بیاموزند که موقعیت استثنائی آنان در جهان ظرفیت کافی برای زیست شرافتمندانه و مستقل را دارد. آنان باید بفهمند که مردمانشان چقدر قدرتمند هستند و میتوانند با تکیه بر آنان از سد سلطه غرب بگذرند و سعادتمندانه و انسانی زندگی کنند.
امروز موسای مقاومت در نقطه لبنان در خط مقدم مبارزه با شیطان ایستاده و جوانمردانه دیوارهای آتش را در قلب خویش فرو میبلعد. مقاومت از ۲ طریق زمینه بازگشت به امت واحده را دنبال کرده، سامان میدهد و بر عناصر معارض و معاند خویش غلبه پیدا میکند. وجه ایجابی مساله تلاش دائمی برای تقویت محور مقاومت و جلوداری در مبارزه با عناصر خودکامه سلطهطلب بیگانه با منطقه است. مقاومت تمام عوامل بیماریزا و تضعیفکننده منطقه را میشناسد و در برابر آنان طرح مقابله دارد. مردمان زمانه، صدق و صفا و قوت و اصالت مقاومت و طرح پاکیزه آن برای زندگی آزاد و سربلند را در متن مبارزات دلیرانهاش مییابند و حمایتها و دلگرمیها هر روز بیشتر از دیروز میشود. از سوی دیگر همزمان با فعالیت انسانی و بشردوستانه همگرا و همدلانهمحور مقاومت، دشمن مقاومت وحشیانهترین اقدامات را به امید فروپاشی و متلاشی شدن جامعه مقاومت در طول محور مقاومت رقم میزند. غرب و همدستانش هر کجا که پا گذاشتند جز جنایت و تجاوز و خونریزی و مرگ هیچ نداشتند. در سابقه آنان هیچ آبادانی وجود ندارد. آنان هیچ احترامی برای کسی که سلطه آنان را نپذیرد قائل نیستند و اساسا اصالتی را برای مردمان منطقه به عنوان صاحبان آن نمیپذیرند. منطقه ما بزرگترین آزمایشگاه تسلیحات مرگآفرین غرب در جنگهای متعدد و بیرحمانه بوده است. کیست که نداند غرب سودای سودآوری کارخانههای اسلحهسازی خود را بر اساس صنعت جنگ در منطقه ما دنبال میکند؟ کیست که نداند حیات اقتصادی غرب وابسته به تولید ننگ و نفاق و تفرقه و نزاع در بین کشورهای منطقه و میانداری با سازش یا خشونت برای سلطه آسان و ارزان بر آنان است؟!
غرب با جنایتهای وقیحانه خود در غزه و لبنان و عراق و افغانستان و سوریه و یمن، ناخواسته پیوندهای جدید انسانی را بین مردمان منطقه و مردمان جهان به وجود میآورد. این روند هر چند تدریجی و پرهزینه است اما ارزشمند و قوی و ادامهدار است. امروز دیگر مردمان جهان تنها تماشاگر حوادث فلسطین و لبنان نیستند. هر کس به هر میزان که فرصت رهایی از سیستمهای مهارکننده غرب را پیدا میکند کاری برای همراهی و نشان دادن همدلی با مقاومت انجام میدهد. فضاهای مجازی با وجود کنترلهای شدیدی که بر آن اعمال میشود، صحنه پرسشهای اساسی مردمان جهان از چیستی و چرایی مقاومت است. مردم امروز غزه را میشناسند و میخواهند بدانند چه اتفاقی در آن افتاده است. چشمهای نگران خیره به ویرانههای غزه است که آیا پس از اینکه شیطان انساننما تمام جهنم خویش را بر روی مردم مظلوم و بیدفاع غزه فروریخت زندگی خواهد رویید؟
مشکل اصلی و اساسی اسرائیل با غزه نه امروز و با حماس که فردا با مردم غزه و شروع زندگی دوباره آنان خواهد بود. سبز شدن حیات در غزه سندی بزرگ بر بطلان توان شیطان در برچیدن مخالفان خویش خواهد بود. لبنان بهزودی از فشار چنگالهای زهرآگین اسرائیل رها خواهد شد و دوباره خواهد ایستاد و قویتر از گذشته زندگی خواهد کرد و آنگاه همگان خواهند دید که چگونه معادلات قدرت با صبر راهبردی مقاومت تغییر میکند. اسرائیل ناخواسته با رفتارهای سبوعانه خویش دلهای انسانهای آزاده را در سرتاسر منطقه و جهان با هم گره میزند. نهضت همدلی با مظلومان منطقه ادامه خواهد داشت و گسترش پیدا خواهد کرد. ذهن کنجکاو بشر پس از این خط مقدم مقاومت را گم نخواهد کرد. اسرائیل نخواهد توانست همه چیز را به قبل از 7 اکتبر بازگرداند. او نمیتواند روند سراشیبی سقوط را متوقف کند. او پس از این ناچار است هر روز وحشیتر از گذشته باشد. او نمیتواند دست از آتشافروزی بردارد. خطوط قرمز بسیاری زیر پا گذاشته شده است. اسرائیل ناچار است برای حفظ موقعیت، دائما ضریب درندگی خود را بالاتر ببرد و به جلو فرار کند. این یعنی اسرائیل به نقطه انتحار خود نزدیک میشود و امکان زیست را از دست میدهد و بدون اینکه کسی دخالت کند، از بین خواهد رفت. این مسیر ناخودآگاه جنایت فزایندهای است که اسرائیل عامل آن است.
مقاومت با ازاله اصل و اساس سازمان خباثت و رذالت در منطقه میخواهد به مردم منطقه این فرصت را بدهد که یک بار دیگر نه در استبداد موقعیت فعلی که در فضای انتخاب آزاد و شرافتمندانه و اقتدار و عزت انسانی تعیینکننده سرنوشت خود باشند. این پیامی است که هر روز رساتر از گذشته به گوش ملتها میرسد و آنان را به همفکری و حل مساله تجاوز و جنایت غرب در منطقه دعوت میکند.