نشستهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
تفسیر: در انتظاری چیزی هستی و به آسمان نگاه میکنی، بعضی اوقات در ذهنت میگویی «یعنی میشود بیاید؟» فکر میکنی شاید آن چیز نیاید. میدانی آن چیز چقدر دارای ضخامت است. چقدر دارای قطر است. خوشحال باش که انتظار فرا میرسد به قطری که فکرش را هم نمیکنی و ضخامتش را هم موساد تا به حال کشف نکرده است!
چه نشستهای برخیز و عزم پناهگاه کن. البته معلوم است که الان هم در پناهگاه نشستهای اما خلاصه چه نشستهای! نگران نباش آن ضخامتی که تو انتظارش را داری نیست، احتمالا ضربه مغزی ملایمی است. آنها خودشان پای همین ضربات ملایم گسسته شده و جرشان واجر شده است.
ای صاحب فال! نگران باش که این شعر نو است و فال آن با شعر قدیمی فرق میکند. فکر نکن که یک فال میگیری و همه چیز خوب میشود.
الکی زور نزن، چون تو را توان مقابله با این قطر و ضخامت نیست و گسستگی و جرواجر گستردهای در پی خواهی داشت. درست که باید برخیزید و ما میگوییم چه نشستهاید اما تو به خودت نگیر، رسم فال اینگونه است. بشین و اینقدر با افراد دارای سلاحهای پر ضخامت شوخی نکن که مبادا همان ضخامت را روی سرت فرود آورده و تو را به قعر جهنم سقوط دهند. خدا را که نمیشناسی والا تو را به او قسم میدادم تا کمی بنشینی بلکه جهان هستی از دستت راحت شود و نفسی تازه کند. خوب میدانی جهنمی هستی و در آن دیار باقی زمانی با هیتلر ملاقات میکنی که جلویت لنگ میاندازد. الکی بحث نکن و به فال گوش فراده تا حداقل دنیایت گسستهتر از این که هست نشود.