جعفر حسنخانی: ترامپ بر مسند ریاستجمهوری آمریکا خواهد نشست و رشتههای جریان سیاسی نزدیک به دولت پنبه شد. بیشتر اصلاحطلبان بهعلاوه بخشی از دولت وفاق به همراه بدنه تصمیمسازان دولت، تصورشان این بود با روی کار آمدن دولت هریس در آمریکا میتوانند با ایده «مذاکره مستقیم» مشکلات کشور را برطرف کنند. حال با روی کار آمدن ترامپ - که از میان روسای جمهور سابق آمریکا، بیشینهترین تصمیمِ جنگی را علیه ایران گرفته و سردار رشید اسلام سپهبد حاجقاسم سلیمانی را ترور کرده است - ایده مذاکره مستقیم برای حل مشکلات کشور به محاق رفته است اما با این حال این جریان همچنان تلاش میکند پرسش اصلی سیاست ایران برای حل مشکلات کشور را «چگونگی مذاکره با آمریکا» نگه دارد.
1- تاریخ گذشته
ایده مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل مشکلات کشور، سال ۹۲ صحنه سیاست ایران را دربرگرفت و بر مسند قدرت نشست اما پس از ۸ سال بیسرانجامی، رئیس دولت وقت به یکی از منفورترین سیاستمداران ایران در افکار عمومی تبدیل شد. کسانی که او را به این راه بردند، ناگاه در انتهای کوچه بنبست رهایش کردند و او ماند و امیدهای بسیاری که ناامید کرده بود.
مذاکره به عنوان اصلیترین راه و امکان کارآمدی دولت، ناکارایی خود را در تجربه برجام نشان داد. آمریکای ترامپ یکطرفه از برجام خارج شد و تعهدات انجام شده ایران در صنعت هستهای، هیچگاه مابهازایی از سوی آمریکاییها و اروپاییها پیدا نکرد. بحران انرژی و برق این روزهای مردم را انرژی هستهای میتوانست تامین کند اما عملکرد جریانهای طرفدار مذاکره با آمریکا در نهاد دولت، در دهه 90 خورشیدی این مهم را به تعلیق و تعویق انداخت.
2- سبد خالی
در جریان مذاکره، هر یک از طرفین در سبد خود چیزی برای معامله باید داشته باشند. مهمترین داشته ایران در جریان مذاکرات برجام به طرف غربی داده شد، یعنی تعلیق فعالیتهای هستهای اما چیزی مابهازای آن به ایران نرسید. امروز سبد ایران خالی است و هر آنچه باقی مانده نظیر توان موشکی یا توانمندیهای منطقهای ایران، مربوط به امنیت ملی جامعه ایران است و قابل مذاکره و معامله نیست. جریانی که سبد ایران را نیمه اول دهه 90 به نسیه فروخت، باید بداند تنها امکانی که برای مذاکره خواهد داشت، نقد کردن نسیه گذشته است و این یعنی گره زدن حل مشکلات به مذاکرات با سبد خالی که خطای سیاسی و بیسرانجام است. درواقع یعنی رفتن رئیس دولت در کوچهای که در انتهایش آقای روحانی نشسته است.
3- شمشیر دولبه و دیوار حاشا
«ایده حل مشکلات کشور به وسیله مذاکره» شمشیر دولبه است. اصرار زیاد رئیس دولت به آن، این امکان را برای بدنه مدیریتی کشور فراهم میکند تا سوءمدیریت خود را به این ایده گره بزنند و در جواب پیگیریهای رئیس دولت برای انجام امور، این بهانه را طرح کنند. نیمه دوم دهه 90 در دور دوم دولت موسوم به اعتدال، این ایده تبدیل به بهانه کار نکردن شد و رئیس دولت را در وضعیتی بغرنج قرار داد و سرانجام آن این شد که رئیس دولت اعتدال در باتلاق این بهانه غرق شد و اعتماد افکار عمومی به خود را از دست داد و آنچه به دست آورد نفرت عمومی بود.
«ایده حل مشکلات کشور با مذاکره» امروز تبدیل به دیوار حاشا شده است. رفتار آقای همتی، وزیر اقتصاد در این مدت، مثال بارز این ماجراست. او به نحوی سخن میگوید که انگار بدون FATF انتظار هیچ کاری را از وزارتخانه او نباید داشت. گویی بر این تصور است مردم فراموش کردهاند در دوران صدارت وزیر قبل از او در این وزارتخانه، بدون FATF چه اقداماتی به سرانجام رسید.
4- متغیر خارج از دسترس
ایده حل مشکلات کشور با مذاکره مستقیم یعنی گره زدن همه مشکلات به متغیر خارج از دسترس. خردمندانه نیست مدیریت را منوط به چیزی کرد که خارج از دسترس مدیر است. متغیرهای خارج از دسترس را مدیر کنترل میکند، نه آنکه بخواهد با متغیرهای خارج از دسترس مدیریت کند. «مدیریت به وسیله متغیر خارج از دسترس» با «مدیریت با کنترل متغیر خارج از دسترس» ۲ شیوه مدیریتی مجزاست. معقول نیست حل مشکلات کشور را منوط به چیزی کرد که در اختیار مدیران کشور نیست.
5- پیام جنگ
فضای بینالملل در سال 1403 با فضای بینالملل با سال 1392 بسیار متفاوت است. روندهای جهانی رو به سوی جنگ گذاشته و غرب آسیا در آتش جنگ میسوزد. ایران هم در آستانه جنگ تمامعیار با رژیم اسرائیل است. در این وضعیت پیام مذاکره از سوی طرف غربی همان معنایی را که سال 1392 میداد دیگر نمیدهد.
پیام مذاکره در این وضعیت، پیام ضعف است و پیام ضعف بسیار در تصمیم دشمن در به راه انداختن جنگ تمامعیار میتواند موثر باشد، لذا پیام مذاکره به شیوهای که در رسانهای نظیر پایگاه اطلاعرسانی «انتخاب» این روزها طرح میشود، اگر از سوی دولت نیز دنبال شود بیش از همیشه جنگآفرین است.
۶- چه باید کرد؟
پرسش اصلی در ساحت سیاستورزی ایران این نیست که «چگونه مذاکره با آمریکا مشکلات کشور را حل میکند؟» بلکه پرسش این است: «چگونه میتوان مشکلات کشور را حل کرد؟» وقتی این دومی پرسش اصلی صحنه سیاست ایران شود، فکر کردن به پرسش دوم امکانهای بسیاری پیش روی پرسشکننده فراهم میکند؛ نظیر آنچه برای آیتالله شهید رئیسی تا حدودی فراهم شد. دولت شهید رئیسی با سیاست حسن همسایگی و عضویت در شانگهای و بریکس در مسیر حل مشکلات کشور گام نهاد و سعی کرد سیاست را بعد از بنبست روحانی خارج کرده و به شکل جدیدی آن را تاسیس کند. البته در این شکل از سیاست باید توجه داشت «نحوه کنترل متغیر خارج از دسترس و مزاحم تحریم» پرسش مهمی است اما پرسش اول نیست، بلکه یکی از پرسشهای فرعی و مهم سیاست ایران است.
موضوع اصلی سیاست ایران، حل مشکلات مردم است نه چیز دیگری. اگر دولت وفاق بتواند از زیر بار هجمه رسانههای اصلاحطلب و تصمیمسازانی که در دولت روحانی تصمیمسازی کردند آزاد شود و پرسش درست از سیاست در ایران را برای خود طرح کند، آنگاه آنچه تعیینکننده خواهد بود، تلاش دولتمردان است؛ اگرنه دولت مستقر اگر با پرسش غلط سیاست را پی بگیرد، تلاش زیاد هم کاری از پیش نخواهد برد!
***
هشدار ناتو به ترامپ
دبیرکل هلندی ناتو در پیامی به رئیسجمهور منتخب ایالات متحده نسبت به حضور سربازان کرهشمالی در جنگ اوکراین هشدار داد و آن را تهدیدی برای آمریکا دانست. به گزارش یورونیوز، مارک روته در جریان یک نشست خبری، برخی گزارشها را مبنی بر اینکه انتخاب مجدد دونالد ترامپ بدترین سناریوی ممکن برای ناتو را رقم زده است رد کرد، با این حال پیامی که او برای رئیسجمهور آینده آمریکا مخابره کرد مثبت نبود. او با یادآوری اینکه در دوران نخست وزیریاش در هلند رابطهای بهتر از سایر رهبران اروپایی در ارتباط و تعامل با ترامپ داشته، مدعی شد اکنون مشتاقانه منتظر دیدار با اوست تا با وی درباره تهدیدهایی که شامل تمام اعضای ناتو میشود و چگونگی رویارویی با این تهدیدها، گفتوگو کند. با این حال دومین پیام روته به ترامپ هم مثل پیام اولش - پیام تبریک پیروزی در انتخابات - هشدارآمیز بود. او خاطرنشان کرد: «پیامدهای احتمالی حضور نیروهای کرهشمالی در اوکراین منافع واشنگتن در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام را هم تهدید میکند. آخرین تحولات در جنگ اوکراین باید رئیسجمهور منتخب ایالات متحده را متقاعد کرده باشد که باید با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تعامل کند. روسیه در ازای کمک کرهشمالی به مسکو در جنگ علیه اوکراین، آخرین فناوریهای نظامی خود را در اختیار پیونگ یانگ قرار خواهد داد. این موضوع نه فقط تهدیدی جدی برای بخش اروپایی ناتو، بلکه برای سرزمین اصلی ایالات متحده است».
روته همچنین با اشاره به هشداری که ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود به اعضای اروپایی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) درباره افزایش هزینههای دفاعیشان داده بود، تاکید کرد: «ترامپ در این باره کاملا حق داشت و اعضای اروپایی ناتو باید برای امور دفاعی خود بیشتر هزینه کنند تا مطمئن شویم به اهداف تعیین شده در این حوزه دست خواهیم یافت کرد».
***
چرا اکثریت یهودیان آمریکا به هریس رأی دادند؟
طبق نظرسنجیهای انجام شده، اکثر یهودیان ایالات متحده به طرف بازنده انتخابات رای دادند. بر این اساس ۷۹ درصد یهودیان آمریکایی، کاملا هریس، معاون رئیسجمهور و نامزد بازنده دموکراتها را برای ریاستجمهوری انتخاب کرده بودند. قبل از کنار کشیدن جو بایدن، رئیسجمهور در حال ترک کاخ سفید به نفع هریس نیز، نظرسنجیها حکایت از حمایت دوسوم یهودیان از دموکراتها داشت.
به عبارت دیگر فقط 20 درصد یا یکپنجم این جامعه بسیار بانفوذ، به دونالد ترامپ اقبال نشان دادهاند. با این حال این آمار بسیار بهتری برای ترامپ و جمهوریخواهان است که در انتخابات ریاستجمهوری ۴ سال پیش، با رای کمتر از ۱۰ درصدی یهودیان آمریکایی مواجه شده بودند. در ظاهر این شاید در تناقض با ادعاهای ترامپ قرار بگیرد که نهتنها خانوادهاش پیوندهای عمیقی با یهودیان برقرار کرده بلکه خود نیز متحد اصلی یهودیان افراطی حاکم بر کابینه اسرائیل به سرکردگی بنیامین نتانیاهو محسوب میشود. در توضیح اقبال اندک جامعه بسیار بانفوذ یهودیان آمریکا به رئیسجمهور پیشین و دوباره انتخاب شده این کشور باید به ۲ ویژگی مهم این جامعه اشاره کرد. نخست اینکه یهودیان آمریکایی اساسا به ۲ طیف اکثریت سکولار و اقلیت مذهبی تقسیم میشوند که طیف اکثریت همراهی بیشتری با لیبرالها و دموکراتها در مقایسه با جمهوریخواهان و محافظهکاران دارد. ثانیا اکثریت قریب به اتفاق جامعه حدودا 8 میلیون نفری یهودیان آمریکایی – که قریب به 300 هزار نفر آنان تبعه فلسطین اشغالی هستند – جزو طبقه حاکم و سرمایهدار جهان وطن در راس هرم اجتماعی ایالات متحده هستند که منافعشان در قالب کارتلهای بینالمللگرا (اینترنشنالیست) و تضعیف نقش نظارتی حکومت واشنگتن بر فعالیتهایشان تامین میشود. طبیعتا این طبقه منافع و ارزشهای خاص آمریکایی را همانند طیف ترامپیستها در اولویت قرار نمیدهند، در حالی که دموکراتها بویژه پس از اتحاد با نومحافظهکاران صهیونیست، همخوانی بسیار بیشتری با منافع آنها دارند.